Sister Mary

بلاخره بعد از مدت ها دوباره رسيدم به نور، صدا، حرکت. البته اين ترکيب برای فيلم سازی کاربرد دارد اما محض اين نوشتم که بهتان بگويم که اولين کار تلويزيوني ام را در استراليا انجام دادم. با کي؟ کجا؟

ديروز پسر خانم ابتکار به موبايلم زنگ زد که ما صبح رسيده ايم بريزبن و قرارمان که سر جايش هست؟ گفتم از قرار ضبط برنامه را تهيه کننده اش برای فردا گذاشته بوده که باخبريد اما بد هم نيست که ببينم اگر دوست دارد و شما هم آماده ايد همين امروز برويم و مصاحبه کنيم. خلاصه نيم ساعتي به تلفن بازی گذشت و قرار شد من بروم محل ضبط و گروه تصويربرداری و تهيه کننده هم بعدأ بيايند

خلاصه رفتم و تا گروه بيايد کلي با خانم ابتکار گپ زديم از اصلاح طلبي و اصلاحات تا اين بزن بزن های اسرائيل و حزب الله. روی ميز محل مصاحبه هم پسته ی غير ايراني گذاشته بودند که تا من از سر جايم بلند شدم جز پوست پسته چيزی ازشان باقي نمانده بود

قرار بود مصاحبه را به زبان انگليسي ضبط کنند چون خانم ابتکار هم مشکلي در حرف زدن ندارند و خيلي هم مسلط حرف زد اما هيچ لهجه ای نداشت. موقع گپ زدن قبل از ضبط گفتم اين جا هنوز شما به اسم "سيستر مری - خواهر مری" ماجرای گروگانگيری معروفتريد تا به نام خانم ابتکار معاون رئيس جمهور يا رئيس سازمان محيط زيست. گفت ديگر عادت کرده ام و اگر مي خواهيد در مصاحبه هم بگوئيد مشکلي نيست. خوب من هم اصلأ بايد درباره ی همين موضوع سؤال مي پرسيدم

در همان گپ قبل از ضبط کلي درباره ی مسائل مربوط به حقوق زنان و اعتراضات اينروزها حرف زديم که حالا لااقل به عنوان نتيجه مي توانم بگويم جامعه ی زنان معترض اصلأ اين بخش را هم بايد ببيند که برای خودش دارد يک راه کاملأ متفاوتي مي رود. يک بخشي که شامل زنان سابقأ شاغل در پست های مديريتي است که اصلأ نه از مدل خانم عبادی هستند و نه از مدل آن پليس های زن اهل بزن بزن. اين گروه سوم که من اسمش را مي گذارم "گروه يکي به نعل يکي به ميخ" جمع نقيضين هستند که هم گاهي راه به حکومت دارند که حتي ممکن است موافق انواعي از محدوديت ها باشند و هم ممکن است گاهي از بعضي اعتراضات زنان اگر به کار سياسي شان کمک کند دفاع کنند. اين ها را به خود خانم ابتکار هم گفتم که گاهي زنان معترض مي خواهند شما پشتيبانشان باشيد اما انگار نمي شود

اين تصوير خوبي نيست برای اصلاح طلبان و اتفاقأ اگر تا به حال ممکن بود کمي با احتياط به خاطر دور بودن از ايران اظهار نظر مي کردم حالا مي توانم صريح تر بگويم که اصلاح طلبان بزرگترين اشتباه سياسي زندگي شان را دارند مرتکب مي شوند که مي خواهند برگردند به دولت اما هنوز نمي دانند چطور بايد اين جمع نقيضين را اول ميان خودشان حل کنند. اگر اهل فکر کردن باشند بايد از اين شتر سواری دولا دولا دست بردارند. جامعه ی ايراني پيش از عبور از مرزهای سياسي اصلاح طلبان از مرزهای فرهنگي و ايدئولوژيک آن ها عبور کرده و حالا اين ها شده اند به نظر من گروه يکي به نعل يکي به ميخ. تعجبي ندارد که مردم به کانديدای اصلاح طلبان رأی ندادند و اصولأ به حاکميت قبولاندند که حالا مي شود يک آدمي را آورد گذاشت آن بالا که نقش رئيس جمهور را بازی کند. اين مدل شتر سواری اصلاح طلبان محافظه کارها را قدرتمندتر کرد

خلاصه تا گروه تصويربرداری برسند يک ساعت و نيم حرف زديم. مدير هماهنگي برنامه هم يک خانم انگليسي اهل يورکشاير بود که بيچاره فقط فارسي حرف زدن ما را گوش مي کرد. مصاحبه ی جالبي شد و قرار است با دو سه تا مصاحبه ی ديگر که بعد مي نويسم درباره شان تبديل بشوند به يک مستند تلويزيوني درباره ی ايران

اواسط مصاحبه پرسيدم شما هنوز خواهر مری هستيد برای ماجرای گروگانگيری، خانم ابتکار پريد وسط سؤالم که گروگانگيری نبود "تسخير" بود. گفتم باشد تسخير اما به هر حال آن آدم ها آزاد نبودند ولي سؤالم چيز ديگری ست، سؤالم اين است که اگر امروز بخواهند يک گروه از ايران و يک گروه از امريکا بنشينند و دعوای دو کشور را حل کنند شما يعني خواهر مری ممکن است بخواهيد عضو آن گروه ايراني باشيد، گفت من اگر همراه گروه هم نباشم اما عضو گروه هستم، من سال هاست که عضو گروهم چون عضو آن گروه تسخير کننده بودم

مصاحبه که تمام شد آن خانم مدير هماهنگي آمد به من و خانم ابتکار گفت اصلأ فکر نمي کردم امشب قرار است درباره ی چه چيزی حرف بزنيد، احتمالأ فردا که از خواب بيدار بشوم با خودم فکر مي کنم من ديشب خواهر مری را ديدم. مثل برق گرفته ها شده بود. به اندازه ی يک ترم دانشگاهي درباره ی ايران بعد از انقلاب حرف شنيده بود

نظرات

پست‌های پرطرفدار