متوجه تفاوت مي شويد؟

ميان دست اندر کاران ادبيات کودک در ايران دو نظر کاملأ متضاد وجود دارد. يک گروه معتقدند زندگي واقعي را با همه ی زشتي و زيبايي هايش بايد از وقتي که کودک مي تواند معني شان را درک کند به او گفت، در عوض يک گروه ديگر مي گويند نبايد از زشتي های زندگي با کودکان حرف زد چون آن ها را در مقابل ديدن زيبايي ها بي تفاوت مي کند. در هر دو گروه هم آدم های معروف وجود دارد که اتفاقأ از انجمن های جهاني هم جايزه گرفته اند. اثر اين نگرش به دنيای بزرگسالان هم کشيده شده و در شکل رسانه ای خودش را نشان مي دهد. از حجب و حيای زيادی در آموزش مسائل بهداشتي که دارد به جامعه صدمه مي زند تا فحش دادن و متلک گويي های بي پروا که در سريال های تلويزيوني و برنامه های مثلأ شاد راديويي خودشان را نشان مي دهند

من از همين کارهای رسانه اي ام با هر دو گروه آشنا هستم و کم و بيش مي دانم هر کدام چه دغدغه ی فکری دارند. اما حالا در غرب مي بينم اصولأ رسانه ها دارند آرام آرام يک نظر ديگری را به ميدان مي آورند که تقريبأ برای مايي که در شرق زندگي مي کنيم و رسانه هايمان خيلي هم از جنبه ی محتوايي به دنبال خلق مفاهيم يا کاربردهای جديد نيستند يک پديده ی نوظهور است که به اين زودی ها هم قادر نيستيم به آن برسيم. حالا مي گويم دليل اين مقدمه ام را

از ديشب شبکه ی اس بي اس تلويزيون پخش يک يک مجموعه ای را شروع کرده که در آن دو تا استاد کالبد شکافي به مردم آموزش مي دهند که مثلأ هوايي که تنفس مي کنيم چطور وارد ريه هايمان مي شود و چطور قلب آن را به اندام های مختلف مي رساند. شايد چهل پنجاه نفر هم داشتند در همان استوديوی برنامه به شکافتن کالبد يک آدمي که بدنش را پيش از مرگ برای همين کار اهداء کرده بود نگاه مي کردند. بر خلاف انتظار که ديدن بدن تکه پاره ی آدم ها از جنگ باعث اشمئزاز تماشاگران تلويزيون مي شود در اين برنامه آنقدر به طور علمي داستان را پيش بردند که اصلأ احساسي از شکافته شدن پوست و و خارج کردن ريه ها و قلب به آن هايي که در استوديو بودند دست نداد. همه جور آدمي هم در استوديو حاضر بود

مي دانيد حدس مي زنم رسانه های غرب دارند آن تصاوير خون و خونريزی در درگيری های اين طرف و آن طرف دنيا را که حالا مردم غرب هم دارند از طريق تلويزيون يا عکس های اينترنتي مي بينند خيلي هدايت شده به سمت کاوش بدن انسان سوق مي دهند تا مردم از جنبه ی احساسي واکسينه بشوند. مثلأ ريه ها را گذاشتند توی دو تا سيني آزمايشگاهي و آوردند جلوی چشم بيننده های توی استوديو اما قبل از آن بهشان گفتند که اين آدم از فرط نوشيدن مشروبات الکلي و سيگار کشيدن ريه هايش دچار ضايعه شده که مي توانيد آثارش را در سطح ريه ها ببينيد، برای همين هم ديدن ريه هايي که جلوی چشم بيننده ها از بدن درآورده شد تبديل شد به يک کشف علمي که ممکن است هر آدم سيگاری يا مشروب خوری دوست داشته باشد ببيند چه بلايي بر سر ريه ها مي آيد. همين کار را در مورد قلب هم انجام دادند که مردم بينند مثلأ تصلب شرائين چه اثری روی قلب و عروق مي گذارد

اين که نبايد از اين جور تصاوير حرف زد يا اصلأ آن ها را نشان داد مبادا که مردم صدمه ی روحي ببينند در رسانه های غربي تبديل شده به يک جريان هوشمندی که دارد همه ی وقايع دنيا را بازسازی مي کند و آن بخش تألم برانگيزش را از آن مي گيرد و به جامعه تحويل مي دهد. اين کار را درباره ی ايدز هم انجام داده اند و نتيجه اش اين است که مردم مي دانند چطور لذت حنسي را با کم کردن خطر ابتلاء به بيماری توأم کنند. اما شکافتن کالبد به قصد آموزش موضوع بسيار هوشمندانه ای ست که دارد اثر مخرب نگاه کردن مردم به تصاوير بدن های تکه تکه شده در تلويزيون را مي گيرد و از اينراه به آن ها آموزش مي دهد

مي دانيد به نظر من خيلي راه زيادی بين رسانه های ما در کشورهای شرقي و بخصوص کشورهای ايدئولوژيک با رسانه های سکولار غرب وجود دارد و حالا مي شود گفت ما شرقي ها داريم اثر رسانه را تبديل مي کنيم به بي اثری آن چون هوشمندانه به آن نگاه نمي کنيم. چند نمونه اش را خود من هم تجربه کرده ام مثلأ با هزار فوت و فن رفتيم در يکي از مراکز "آی وی اف" از يک لقاح ازمايشگاهي تصوير گرفتيم که چطور يک تخمک را در لوله ی آزمايش بارور مي کنند. خيلي هم جالب بود اما بعد اجازه ی پخش آن را ندادند. مي گفتند سلول های جنسي زن و مرد را نمي شود نشان داد، اصلأ آدمي در کار نبود فقط تصوير سلول ها بود. هر چه هم اصرار کردم که بابا اين ها سلول هستند مثل سلول های ديگر مثل گلبول های قرمز خون، حريف شان نشدم و اجازه ندادند. حالا اين ها دارند جلوی چشم مردم چاقوی جراحي را مي گذارند روی پوست بدن و قلب را درمي آورند و نشان مردم مي دهند. بعد هم مي گويند اگر سيگار بکشيد بدن تان به اين حال مي افتد. متوجه تفاوت مي شويد؟

نظرات

پست‌های پرطرفدار