باورها، ابزارها

يک وقت هايي آدم با خودش فکر مي کند بعضي از باورهای ديني را نمي شود همينطوری قبول کرد. البته مي دانم که شنيدن اين حرف برای آن هايي که عميقأ مذهبي هستند خيلي هم جالب نيست، من هم ازشان عذر مي خواهم ولي بدون اين که قصد بي احترامي به باورهايشان را داشته باشم اما مي بينم نمي شود نپرسيد. شايد همين پرسيدن ها راهي باز کند که آدم خيلي بيشتر معتقد بشود يا مثلأ بگويد باشد حالا تا اين جای موضوع را فهميدم و باقي را مي گذارم تا وقتي جواب قانع کننده تری برايش پيدا کنم

من با اين باورهای مذهبي بزرگ شده ام مثل همه ی بچه های ديگری که در خانواده های معمولي بزرگ مي شوند. اما حالا در موقعيت يک آدم علمي ناگزير مي بينم که از خودم سؤال کنم که چرا نمي شود باورها را مرور کرد و دوباره اگر پذيرفتني هستند آن ها را با يک برداشت جديد قبول کرد؟ آن هم حالا که در ايران اختيار باورهای شخصي همه تبديل شده اند به اجبار عقايد حکومتي و طبيعي ست که سؤال برانگيز هم مي شوند

يک وقتي از يکي از نويسندگان آثار مذهبي شنيدم که رفته بوده در هند و با چند نفری از وعاظ مسلمان آن جا گپ مي زده اند درباره ی واقعه ی کربلا. مي شنود که آن ها يک روايت ديگری دارند از آن حادثه و خيلي مبنايش منطقي تر از چيزی بوده که ما هميشه در ايران مي شنويم و بيشتر ترکيبي ست از مظلوميت و تشنگي. مي گفت در اثر آن گپ زدن ها يک نمايشنامه ای در قالب تعزيه به ذهنش رسيده بوده که آن آدمي که نقش امام حسين را بازی مي کرده و خيلي خوش قد و بالا بوده و در عوض شمر داستان خيلي افتضاح بوده وقتي جلوی مردم دارند نمايش را بازی مي کنند حالشان دگرگون مي شود

بازيگر نقش امام حسين کلي که مردم و حتي شمر برايش گريه مي کنند به خودش مي گويد چطور من بايد از اين آدم يالقوز شکست بخورم در حالي که راه های ديگری هم هست که او را شکست بدهم و مردم را شاد کنم. همين مي شود که نمايش از مسير اصلي اش خارج مي شود و دست آخر امام حسين نه تنها شهيد نمي شود بلکه پيروز ميدان هم مي شود و مردم هلهله کنان او را سر دست بلند مي کنند و مي گويند که ما هم قرن هاست همين توقع را از امام حسين داشتيم که ما را شاد کند و بهمان نيرو بدهد و تازه ده روز هم برايش جشن بگيريم

فکر نکنيد اين جور باورها را کسي بهشان دست نمي زند. اتفاقأ خيلي هم حالا که ابزارهای علمي حتي در حوزه ی علوم انساني دقيق تر شده اند و مي شود راحت تر جزئيات هر موضوع را بازسازی کرد دارند کمک مي کنند که مردم با اعتقاد بيشتری باورهای قديمي شان را بپذيرند. يک نمونه اش را مي گويم ببينيد چقدر جالب است و چه اثری گذاشته حتي در متن يک کتاب ديني. مستنداتش هم هست که نشاني اش را مي دهم

در باورهای قوم يهود درباره ی عبور موسي و همراهانش از دريا و شکافتن دريا تعبير دريای سرخ وجود داشته و به قول "ديويد رول" که مصر شناس است اين عبارت سرخ يا "رد" يک اشتباه ترجمه ای است و بايد مي شده "ريد" که معنايش ني زار است
There is also speculation that the name Red Sea came from a mistranslation of what should have been the Reed Sea in the Biblical story of the Exodus. The Sea of Reeds (in Hebrew Yâm-Sûph) is often mistranslated as the "Red Sea".
يعني موسي از يک ني زار رد شده که در مسيرش هم وجود داشته. بعد مي گويند چرا پس گفته شده که بعد که دار و دسته ی فرعون مي رسند آن جا غرق مي شوند؟ دوباره "فلويد مک کوی" که يک متخصص در سونامي ست رفته و تحقيق کرده و ديده يک سونامي در همان دوران رخ داده که ارتفاع آب را رسانده به حدی که هيچ کس نمي توانسته از موج هايش جان سالم به در ببرد. مي توانيد خودتان اين جا را بخوانيد و دنباله اش را بگيريد

نتيجه اين که، حالا در ترجمه های جديد تورات آن عبارت "
رد" يعني سرخ را تبديل کرده اند به "ريد" که مي شود ني زار. خيلي کار جالبي کرده اند که متون ديني را با ابزارهای جديد علمي نگاه کرده اند، و حالا آن آدم معتقد بهتر مي تواند باورهای خودش را بپذيرد و ازشان دفاع کند

فکرش را بکنيد چقدر هر سال المشنگه داريم برای اين که معلوم بشود بلاخره هلال ماه رمضان و شوال رؤيت شده يا نه، و آدم های مقيد آن روز آخر را که نمي دانند بايد روزه بگيرند يا نه مي روند خارج از شهر و برمي گردند که عذر شرعي داشته باشند برای روزه نگرفتن، آنوقت همين حالا سي دی های آموزشي به بچه های مدرسه ای ياد مي دهند که بايد چه وقت منتظر ديدن فلان جرم دنباله دار در آسمان باشند

نظرات

پست‌های پرطرفدار