شکسپير

ديروز نزديکي های ظهر يک ايميلي برايم آمد که از شما دعوت مي شود بيائيد برای مراسم افتتاحيه ی نمايشگاه هنری شکسپير. دوباره باز ايميل زدند که فلان ساعت يک نفر منتطرت مي ماند که معرفي ات کند به هنرمندان

خيلي پيش از اين دوست داشتم جامعه ی هنری ايالت کوئينزلند را ببينم به عنوان جايي که دارم در آن زندگي مي کنم، فرصتش پيش نمي آمد و ديروز پيش آمد. تعداد مدعوين به 30 نفر مي رسيدند و مي شد تقريبأ به راحتي با همه آشنا شد. معلوم بود که اين ها همه ی اهل هنر نيستند و بعد که پرسيدم معلوم شد اين هايي که آمده اند يا دعوت شده اند در واقع بزرگان هنری ايالت هستند

من خيلي در بين اهل هنر در ايران هم دوست و رفيق دارم که با همه ی اختلاف عقيده ای که ممکن است با بعضي هايشان داشته باشم اما انصافأ به دوستي با همه شان افتخار مي کنم چون همينقدر که گاهي لطف کرده اند و يک آدم علمي را بين خودشان پذيرفته اند معلوم مي شود آن اختلاف عقيده را خيلي چيز مهمي نمي دانند. معمولأ همه ی بر و بچه های روزنامه نگار همين وضعيت را دارند که به واسطه ی شغلشان با هنرمندان هم آشنا مي شوند

به هر حال ديروز عصر را برای اولين بار با اهل هنر اين جا گذراندم. خيلي خوش مشرب و با اطلاع از وضعيت هنری ايران بودند که اساسأ با اين تصويری که آدم از مردم عادی دارد که زياد پيش مي آيد که حتي نمي دانند ايران کجاست اما اين هايي که من ديروز ديدم از ظرافت های هنری ايران معاصر کاملأ باخبر بودند. خوبي اش اين بود که مي شد کلي حرف زد درباره ی هنر ايران. حيف که کتاب انگليسي درباره ی هنر ايران و به قلم ايراني ها زياد نيست ولي در مجموع از هنر ايران باخبرند

تشکر اين باخبر بودن را بايد از جامعه ی هنری ايران کرد که آنقدر مؤثر بوده اند که آدم مي بيند جا برای بحث کردن درباره شان در ميان اهل هنر در کشورهای ديگر هم هست. اما يک چيزی هم در نمايشگاه بود که خيلي حيفم مي آيد نگويم

نمايشگاه در واقع عبارت بود از مجموعه ی لباس ها، نقاشي ها، عکس ها و پوسترهايي که همه در دوره های مختلف در نمايش آثار شکسپير مورد استفاده بوده اند. يک بخشي هم برای نمايش ويدئوهای تأترهای اجرا شده فراهم کرده بودند. فراهم آوری اين نمايشگاه بخشي از پروژه ی دکتری يک دانشجوی رشته ی نمايش بود. مقايسه که مي کردم مي ديدم کارهای دانشجويان هنر در ايران يک سر و گردن از اين ها بالاتر است. فکر کنيد اگر قرار بود نمايشگاه مثلأ شکسپير در ايران برگزار بشود خيلي پر و پيمان تر مي شد با وجود اين که هر چه ما مي دانيم از طريق ترجمه ی آثار شکسپير است و اين ها مستقيم به همان زبان خودشان مي توانند بخوانند اما انگار اهل هنر ما خيلي بيشتر با مثلأ هملت زندگي کرده اند و برای همين هم راحت تر مي توانند با ديگران درباره اش حرف بزنند. البته اين هايي که مي نويسم برداشت های خودم هستند و اصلأ هم تعصبي درباره شان ندارم

ضمنأ با رئيس مرکز هنرهای نمايشي ايالت هم آشنا شدم که آدم بسيار مهمي ست و شايد اگر فکر هنری درباره ی ايران داشته باشم، که دارم، بشود از طريق او اجرايش کنم. شايد هم به اين آشنايي به درد اهل هنر در ايران بخورد

به هر حال جای اهل هنر ايران خالي بود که نمايشگاه را ببينند

نظرات

پست‌های پرطرفدار