هفت روز هفته
روز اول. يک برنامه ی تلويزيوني در استراليا هست به نام "برادر بزرگ" که مشابهش را همه ی کشورهای ديگر هم دارند. شرکت کنندگان که ده نفر دختر و پسر هستند برای مدت سه ماه در يک خانه ای زندگي مي کنند و هيچ ارتباطي با دنيای خارج ندارند. در تمام لحظات ازشان فيلم مي گيرند و بايد هميشه يک ميکروفن روشن به گردنشان آويزان کنند که بشود حرف هايشان را شنيد. هر هفته و گاهي بيشتر و بنا به رأی مردم يکي از همخانه ای هايي که از ديگران بدتر بوده از خانه اخراج مي شود تا برسد به آخرين نفر که يک ميليون دلار جايزه مي گيرد. اين هفته دو تا از پسرها ناغافل شبانه مثل خروس بي محل به خيمه ی يکي از دخترها حمله کردند به قصد احوالپرسي. مشترکين برنامه از روی اينترنت حضرات خروس را ديده بودند و فردا صبح پليس آمد و هر دو را فرستاد جهت آب خنک خوردن تا وقت دادگاه برسد و ببينند خروس بي محل جماعت را بايد اخته کنند يا تخته
روز دوم اين که تکليف همه ی مردم کنجکاو با مرحومان احمدی نژادها روشن شد. اين بنده ی خدا رئيس جمهور محترم هم که بيروني و اندروني اش همه جا فاميل بازی ست. آدم که از فرط خاکي بودن همه ی اسرارش را يک باره بريزد وسط دايره آنوقت همين مي شود که مردم کنجکاو دائم بپرسند پس آن چي، پس اين چي؟ پناه مي بريم به خدا که کار نکشد به تا سه نشه بازی نشه
و اما روز سوم. سومش عبارت است از اين که خبرنامه ی کنفرانس جهاني شکسپير که از هفته ی آينده در بريزبن استراليا برگزار مي شود در معرفي انور ابراهيم معاون اسبق ماهاتير محمد نخست وزير سابق مالزی که حالا عنوان پروفسور را هم يدک مي کشد نوشته است، ايشان در دوران زنداني بودنش در مالزی چهار بار آثار کامل شکسپير را دوره کرده اند و برداشتشان اين بوده که شکسپير مي تواند منادی تساهل و تسامح در جهان اسلام باشد. برگزارکنندگان کنفرانس از اين که يک آدمي در جهان اسلام ولو به زور شکسپير هم که شده مي خواهد مسلمانان را دعوت به مدارا کند ذوقمرگ شده اند و اين را به فال نيک گرفته اند. نويسنده ی خبرنامه از شدت ذوق نوشته است که در زندان مالزی کتاب های شکسپير را در اختيار انور ابراهيم مي گذاشته اند و همين بوده که زنداني سابق سياسي اکنون شکسپير شناس شده است. احتمالأ از فردای روز دانشجويان رشته ی ادبيات دانشگاه کمبريج برای ورود به زندان مالزی صف مي بندند
روز چهارم. به قول محمد علي ابطحي، پسر حاج آقا ابطحي، آره بابا درسته! ابطحي خوب است به احمدی نژاد پيام بدهد که اين طوری که بابای ما را گرفتند تو هم خيلي خاطرت جمع نباشد چون از کجا معلوم که هاله ی نور مجازاتش بيشتر نباشد. برای ما مردم عادی هم دارد معلوم مي شود که همزمان در همه ی کوچه های ولايت عروسي برقرار است منتهای مراتب بعضي ها توی کوچه دهل و سرنايش را مي زنند و مي شوند محمود احمدی نژاد و بعضي ها در خانه با ساز دهني برگزارش مي کنند که مي شوند حاج آقا ابطحي. ما مردم هم هي از اين ور شيريني بخور هي از آن ور آجيل بخور. مصراع خطاب به اصلاح طلبان: ديدی که چگونه گور بهرام گرفت؟
روز هم روز پنجم که خبر اصلي اش مي شود مجازات شدن رهبر سابق حزب کارگر استراليا که حزب مخالف دولت است به اتهام شکستن دوربين يک فيلمبردار. مارک ليتم که نتوانست در انتخابات گذشته رأی بياورد و از رهبريت حزب کناره گرفت مدتي را در خانه ماند و بچه داری کرد، بعد که از بيکاری به ستوه آمد رفت و دوره ی رانندگي تاکسي ديد و مدتي را با رانندگي سر کرد. دوباره دوام نياورد و آمد به خانه و بچه داری کردن. هر کاری هم که مي کرد چهار تا آدم دوربين به دست سايه وار تعقيبش مي کردند تا اين که از روی عصبانيت دوربين يکي شان را با لگد ناکار کرد و زندگي اش از آن وضع تکراری نجات پيدا کرد و رفت به دادگاه. آن جا هم خيلي بيشتر از بيکاری درآوردنش و برايش يک جريمه ی خيلي خوب بريدند که برود و يک دوربين نو بخرد بدهد به صاحبش. حالا مي شود ديد که اين طرف ها رهبر حزب هم بايد جريمه بدهد در زندگي روزمره اش
و روز ششم. آقا يا خانمي که شما باشيد اگر گفتيد چرا دلفين ها و مرجان های خليج فارس دارند تلف مي شوند؟ خوب حتمأ آب دريا کثيف است. حالا اگر گفتيد چرا آب دريا کثيف است؟ خوب لابد يک جاهايي کشتي زياد رفت و آمد مي کند. حالا بفرمائيد ببينم چرا کشتي ها هر جايي هرتي سرشان را مي اندازند پائين و رفت و آمد مي کنند؟ لابد بي قانوني است. اگر بي قانوني است پس چرا فقط بعضي ها رفت و آمد مي کنند؟ خوب لابد آن بعضي ها اجازه دارند ديگر. آهان. پس مي رسيم به اين که دلفين ها و مرجان های خليج فارس دارند تلف مي شوند
و اما روز هم که باشد بلانسبت تبليغ روز هفتم باشد. آدم سه روز بنشيند يک مسابقه ی کريکت تماشا کند، تازه اسمش هم تست باشد؟ اين ورزش کريکت خيلي ديوانه کننده ست. آدم بايد سر تا ته بازی را روی نوار ويدئو ضبط کند بعد نوار را بگذارد روی دور تند و ده دقيقه ای تمام بازی را ببيند که قالش کنده بشود. حالا هي بگوئيد من از همين موسيقي ايراني بدم مي آيد که مي خواهم مهاجرت کنم يک ربع ساعت فقط مي گويند هاهاهاها تا برسند به امان امان که آن هم ربع ساعت طول مي کشد. از فرودگاه مستقيم تشريف بياوريد مسابقه ی کريکت ببينيد که تا هنوز دارند توی هواپيما را جارو برقي مي کشند برای برگشت برويد بنشينيد روی همان صندلي قبلي تان. تيم کريکت هند آمده با تيم استراليا مسابقه بدهد. هندی ها صورت هايشان را رنگ زده اند يک جوری که از خوشگلي آدم وحشت مي کند نگاهشان کند. پشتک و وارو مي زنند که الان است که تيم مان مي زند تيم استراليا را خاکشير مي کند آنوقت در زمين بازی هر پنج دقيقه يک نفر بدو بدو يک توپ را مي فرستد به طرف راکت ضربه زننده ی تيم مقابل، بعد هم تعطيل تا پنج دقيقه ی ديگر. نيائيد اين جا هوس گل کوچک به سرتان بزند! به قول قاسم "ارتفاع پست"، از اين قرتي بازی ها نداريم وگرنه همين الان از هواپيما پياده ش مي کنم
روز دوم اين که تکليف همه ی مردم کنجکاو با مرحومان احمدی نژادها روشن شد. اين بنده ی خدا رئيس جمهور محترم هم که بيروني و اندروني اش همه جا فاميل بازی ست. آدم که از فرط خاکي بودن همه ی اسرارش را يک باره بريزد وسط دايره آنوقت همين مي شود که مردم کنجکاو دائم بپرسند پس آن چي، پس اين چي؟ پناه مي بريم به خدا که کار نکشد به تا سه نشه بازی نشه
و اما روز سوم. سومش عبارت است از اين که خبرنامه ی کنفرانس جهاني شکسپير که از هفته ی آينده در بريزبن استراليا برگزار مي شود در معرفي انور ابراهيم معاون اسبق ماهاتير محمد نخست وزير سابق مالزی که حالا عنوان پروفسور را هم يدک مي کشد نوشته است، ايشان در دوران زنداني بودنش در مالزی چهار بار آثار کامل شکسپير را دوره کرده اند و برداشتشان اين بوده که شکسپير مي تواند منادی تساهل و تسامح در جهان اسلام باشد. برگزارکنندگان کنفرانس از اين که يک آدمي در جهان اسلام ولو به زور شکسپير هم که شده مي خواهد مسلمانان را دعوت به مدارا کند ذوقمرگ شده اند و اين را به فال نيک گرفته اند. نويسنده ی خبرنامه از شدت ذوق نوشته است که در زندان مالزی کتاب های شکسپير را در اختيار انور ابراهيم مي گذاشته اند و همين بوده که زنداني سابق سياسي اکنون شکسپير شناس شده است. احتمالأ از فردای روز دانشجويان رشته ی ادبيات دانشگاه کمبريج برای ورود به زندان مالزی صف مي بندند
روز چهارم. به قول محمد علي ابطحي، پسر حاج آقا ابطحي، آره بابا درسته! ابطحي خوب است به احمدی نژاد پيام بدهد که اين طوری که بابای ما را گرفتند تو هم خيلي خاطرت جمع نباشد چون از کجا معلوم که هاله ی نور مجازاتش بيشتر نباشد. برای ما مردم عادی هم دارد معلوم مي شود که همزمان در همه ی کوچه های ولايت عروسي برقرار است منتهای مراتب بعضي ها توی کوچه دهل و سرنايش را مي زنند و مي شوند محمود احمدی نژاد و بعضي ها در خانه با ساز دهني برگزارش مي کنند که مي شوند حاج آقا ابطحي. ما مردم هم هي از اين ور شيريني بخور هي از آن ور آجيل بخور. مصراع خطاب به اصلاح طلبان: ديدی که چگونه گور بهرام گرفت؟
روز هم روز پنجم که خبر اصلي اش مي شود مجازات شدن رهبر سابق حزب کارگر استراليا که حزب مخالف دولت است به اتهام شکستن دوربين يک فيلمبردار. مارک ليتم که نتوانست در انتخابات گذشته رأی بياورد و از رهبريت حزب کناره گرفت مدتي را در خانه ماند و بچه داری کرد، بعد که از بيکاری به ستوه آمد رفت و دوره ی رانندگي تاکسي ديد و مدتي را با رانندگي سر کرد. دوباره دوام نياورد و آمد به خانه و بچه داری کردن. هر کاری هم که مي کرد چهار تا آدم دوربين به دست سايه وار تعقيبش مي کردند تا اين که از روی عصبانيت دوربين يکي شان را با لگد ناکار کرد و زندگي اش از آن وضع تکراری نجات پيدا کرد و رفت به دادگاه. آن جا هم خيلي بيشتر از بيکاری درآوردنش و برايش يک جريمه ی خيلي خوب بريدند که برود و يک دوربين نو بخرد بدهد به صاحبش. حالا مي شود ديد که اين طرف ها رهبر حزب هم بايد جريمه بدهد در زندگي روزمره اش
و روز ششم. آقا يا خانمي که شما باشيد اگر گفتيد چرا دلفين ها و مرجان های خليج فارس دارند تلف مي شوند؟ خوب حتمأ آب دريا کثيف است. حالا اگر گفتيد چرا آب دريا کثيف است؟ خوب لابد يک جاهايي کشتي زياد رفت و آمد مي کند. حالا بفرمائيد ببينم چرا کشتي ها هر جايي هرتي سرشان را مي اندازند پائين و رفت و آمد مي کنند؟ لابد بي قانوني است. اگر بي قانوني است پس چرا فقط بعضي ها رفت و آمد مي کنند؟ خوب لابد آن بعضي ها اجازه دارند ديگر. آهان. پس مي رسيم به اين که دلفين ها و مرجان های خليج فارس دارند تلف مي شوند
و اما روز هم که باشد بلانسبت تبليغ روز هفتم باشد. آدم سه روز بنشيند يک مسابقه ی کريکت تماشا کند، تازه اسمش هم تست باشد؟ اين ورزش کريکت خيلي ديوانه کننده ست. آدم بايد سر تا ته بازی را روی نوار ويدئو ضبط کند بعد نوار را بگذارد روی دور تند و ده دقيقه ای تمام بازی را ببيند که قالش کنده بشود. حالا هي بگوئيد من از همين موسيقي ايراني بدم مي آيد که مي خواهم مهاجرت کنم يک ربع ساعت فقط مي گويند هاهاهاها تا برسند به امان امان که آن هم ربع ساعت طول مي کشد. از فرودگاه مستقيم تشريف بياوريد مسابقه ی کريکت ببينيد که تا هنوز دارند توی هواپيما را جارو برقي مي کشند برای برگشت برويد بنشينيد روی همان صندلي قبلي تان. تيم کريکت هند آمده با تيم استراليا مسابقه بدهد. هندی ها صورت هايشان را رنگ زده اند يک جوری که از خوشگلي آدم وحشت مي کند نگاهشان کند. پشتک و وارو مي زنند که الان است که تيم مان مي زند تيم استراليا را خاکشير مي کند آنوقت در زمين بازی هر پنج دقيقه يک نفر بدو بدو يک توپ را مي فرستد به طرف راکت ضربه زننده ی تيم مقابل، بعد هم تعطيل تا پنج دقيقه ی ديگر. نيائيد اين جا هوس گل کوچک به سرتان بزند! به قول قاسم "ارتفاع پست"، از اين قرتي بازی ها نداريم وگرنه همين الان از هواپيما پياده ش مي کنم
نظرات