قاضي قبلي وکيل فعلي

ديروز با شيرين عبادی مصاحبه کردم. تا به حال از نزديک خانم عبادی را نديده بودم، يا ايشان خيلي کوچولو بود يا من خيلي هيکل مند هستم. يک عکس با هم انداختيم که مثل فيل و فنجان شده ايم

قبل از اين که ايشان بيايند داشتم گوشه و کنار محل مصاحبه را نگاه مي کردم. يک جای قديمي و خيلي شيکي بود که با کلي اشياء قديمي تزئينش کرده بودند. در واقع يک بخشي از هتلي ست که محل اقامت خانم عبادی ست. همينطور که داشتم اتاق را وارسي مي کردم چشمم افتاد به يک ترازوی دو کفه ای شبيه به همين ترازويي که نشانه ی دادگستری و عدالت است اما يک کفه اش پائين تر از آن يکي بود

خانم عبادی که آمد بعد از سلام و عليک گفتم از قرار ما ايراني ها پايمان به هر جايي که مي رسد ترازو عدالت آن جا هم ناميزان مي شود. بعد هم خواهش کردم کنار ترازو بايستد تا از او عکس بگيرم

هم مصاحبه کردم و هم قبل و بعدش گپ زديم با هم. خيلي از صراحت لهجه اش خوشم آمد، نمي دانم جايزه ی نوبل به او اين شهامت را داده يا قبلأ هم همينقدر صريح بوده اما درست مثل اکبر گنجي رک و راست حرف مي زند. اتفاقأ در مورد سخنراني های گنجي هم پرسيدم گفت من به آزادی بيان اعتقاد دارم ولي هر آدمي ممکن است يک روشي در کار سياسي داشته باشد. يک بار ديگر هم خواستم نظرش را درباره ی محتوای حرف های گنجي بگويد، خيلي مثل خانم معلم ها گفت من در اينباره نظر نمي دهم و شما هم نپرسيد

درباره ی رامين جهانبگلو مي گفت اين اتهام هايي که به او زده اند بي اساس است. در مورد موسوی خوئيني هم که ظاهرأ وکالتش را پذيرفته با تشر مي گفت که بايد بدون قيد و شرط و بلافاصله آزادش کنند. به اصانلو و رانندگان شرکت واحد که رسيدم گفت بايد تمام حقوق رانندگان را برای اين مدتي که بيکار شده اند بپردازند و رانندگان حق شکايت کردن دارند

در مورد اعتراض خانم ها در ميدان هفت تير مي گفت دست يک خانم هم در جريان درگيری شکسته، من جايي نخوانده بودم اين را، دليلي هم نمي ديد که معترضين بايد مي رفتند و مجوز برای برنامه شان مي گرفتند چون نه مخل اسلام بوده و نه سلاح حمل مي کرده اند. ظاهرأ شکايت کرده از طرف خانم های مضروب و دادگستری هم شکايت را به جريان انداخته

يک چيز جالبي گفت که سايت رسمي اش در ايران فيلتر شده که اين را هم نمي دانستم. خلاصه مثل اين که هر چه زنداني سياسي در ايران هست وکالتشان در دست شيرين عبادی ست. يک حرفي زد که خيلي هم با ناراحتي و به قول خودش از دست خود ما ايراني ها ناراحت بود. ظاهرأ يک آدمي آمده و از ايشان يک مصاحبه ی تلويزيوني ضبط کرده که قرار بوده در يک شبکه ی خاص خبری پخش بشود اما بعدأ سر از يکي از تلويزيون های لوس آنجلسي درآورده مي گفت تازه به اين هم اکتفا نکرده بوده اند و توی اينترنت تبليغ کرده اند که هر کسي مصاحبه را مي خواهد 25 دلار بفرستد تا نوار مصاحبه را برايش بفرستيم برای همين هم خيلي درباره ی مصاحبه های تلويزيوني حساسيت پيدا کرده

به هر حال ديدن شيرين عبادی از نزديک برايم جالب بود. قاضي قبلي وکيل فعلي

نظرات

پست‌های پرطرفدار