امتحان ژاپني
امروز از يک آدم بخت برگشته ای امتحان زبان ژاپني گرفتم. ياد مانا نيستاني هم افتادم چون هر چه آن دانشجوی بيچاره ی مادر مرده به من که ممتحنش بودم نگاه مي کرد که مثلأ سؤال داشت، پيش خودم مي گفتم نمنه؟
داستان از اين قرار است که آخر هر فصل تحصيلي دانشگاه که مي خواهند امتحان بگيرند دايره ی امتحانات از تمام کساني که علاقه مند هستند برای ناظر جاسه ی امتحان بودن دعوت مي کند که بيايند و در دو شغل رئيس امتحان يا دستيار برای روزهای متفاوت و در ساعت های مختلف کار کنند. چون پولي که بابت اين کار مي دهند خوب است خيلي ها ابراز علاقه مي کنند برای اين کار، استاد و دانشجو و بازنشسته و خانه دار و خلاصه همه. امسال از دانشگاه قبلي ام يعني گريفيث برايم دعوتنامه آمد که دوست داری مثل سال های قبل بيايي برای امتحانات؟ من هم گفتم بله. بعد يک نامه ی ديگر فرستادند که از امسال تو رئيس امتحان هستي که طبيعتأ پولش هم بيشتر است. چند روزی ست که صبح مي روم امتحان مي گيرم و بعد مي آيم يوکيو سر کار و تحقيق خودم
امروز که رفتم برای گرفتن ورقه های امتحاني گفتند فقط بايد از يک دانشجو امتحان بگيری و پاکت سؤال ها را دادند دستم. رفتم محل امتحان و پاکت را باز کردم ديدم امتحان زبان ژاپني ست و يک سي دی هم هست که بايد دانشجوی مورد نظر آن را بشنود و جوابش را بنويسد
نه خط ژاپني را مي توانستم بخوانم نه اصلأ حرف زدنش را متوجه مي شدم. دانشجو هم استراليايي بود. بيچاره يک جايي را سؤال داشت گفتم شرمنده من اصلأ انگار آمده ام در يک سياره ی ديگر اگر بخواهي مي توانم سي دی را برايت ده دفعه پخش کنم اما برای باقي اش ديگر اميدت به خدا. دائم هم به خودم مي گفتم نمنه. بلاخره هم بعد از سه ساعت و ده دقيقه ورقه اش را داد و رفت و خودش و مرا خلاص کرد
دو سال پيش از بخش فارسي راديو ژاپن با من مصاحبه کردند و بعد به رسم تشکر برايم يک تي شرت با آرم راديو- تلويزيون ژاپن و يک خودآموز زبان ژاپني برای فارسي زبان ها فرستادند. يکي دو واژه ی ژاپني ياد گرفتم اما همان ها را هم کوبيدم به طاق نسيان. حالا اگر همان ها يادم بود بلکه به اين دانشجوی امروزم يک شما را به خير ما اميد نيست مي گفتم
داستان از اين قرار است که آخر هر فصل تحصيلي دانشگاه که مي خواهند امتحان بگيرند دايره ی امتحانات از تمام کساني که علاقه مند هستند برای ناظر جاسه ی امتحان بودن دعوت مي کند که بيايند و در دو شغل رئيس امتحان يا دستيار برای روزهای متفاوت و در ساعت های مختلف کار کنند. چون پولي که بابت اين کار مي دهند خوب است خيلي ها ابراز علاقه مي کنند برای اين کار، استاد و دانشجو و بازنشسته و خانه دار و خلاصه همه. امسال از دانشگاه قبلي ام يعني گريفيث برايم دعوتنامه آمد که دوست داری مثل سال های قبل بيايي برای امتحانات؟ من هم گفتم بله. بعد يک نامه ی ديگر فرستادند که از امسال تو رئيس امتحان هستي که طبيعتأ پولش هم بيشتر است. چند روزی ست که صبح مي روم امتحان مي گيرم و بعد مي آيم يوکيو سر کار و تحقيق خودم
امروز که رفتم برای گرفتن ورقه های امتحاني گفتند فقط بايد از يک دانشجو امتحان بگيری و پاکت سؤال ها را دادند دستم. رفتم محل امتحان و پاکت را باز کردم ديدم امتحان زبان ژاپني ست و يک سي دی هم هست که بايد دانشجوی مورد نظر آن را بشنود و جوابش را بنويسد
نه خط ژاپني را مي توانستم بخوانم نه اصلأ حرف زدنش را متوجه مي شدم. دانشجو هم استراليايي بود. بيچاره يک جايي را سؤال داشت گفتم شرمنده من اصلأ انگار آمده ام در يک سياره ی ديگر اگر بخواهي مي توانم سي دی را برايت ده دفعه پخش کنم اما برای باقي اش ديگر اميدت به خدا. دائم هم به خودم مي گفتم نمنه. بلاخره هم بعد از سه ساعت و ده دقيقه ورقه اش را داد و رفت و خودش و مرا خلاص کرد
دو سال پيش از بخش فارسي راديو ژاپن با من مصاحبه کردند و بعد به رسم تشکر برايم يک تي شرت با آرم راديو- تلويزيون ژاپن و يک خودآموز زبان ژاپني برای فارسي زبان ها فرستادند. يکي دو واژه ی ژاپني ياد گرفتم اما همان ها را هم کوبيدم به طاق نسيان. حالا اگر همان ها يادم بود بلکه به اين دانشجوی امروزم يک شما را به خير ما اميد نيست مي گفتم
نظرات