در قاب عکس استراليايي-2

مي رويد در روستا کار کنيد؟


ديروز سه تا از دانشجوهای آزمايشگاه ما که داشتند ليسانس و دوره ی يک سال تحقيقشان را مي گذراندند درسشان تمام شد. قانون تحصيلي استراليا به دانشجويان اجازه مي دهد که بعد از يک سال تحقيقي که دنباله ی ليسانسشان هست بروند ثبت نام کنند در دوره ی دکتری، البته نمره ی خوب هم شرط است اما به طور کلي مي توانند دکتری را شروع کنند
خلاصه درسشان تمام شد. با دو تاي شان که به همين مناسبت رفته بودند و پيتزا سفارش داده بودند برای همه حرف مي زدم. پرسيدم برنامه تان برای بعد چيست؟ نمي خواهيد ادامه بدهيد؟- و ضبط کوچکم را روشن کردم
پسر: نه
دختر: نه
من: خوب پس چه کار مي کنيد؟
دختر: دنبال کار مي گردم و چند ماهي کار مي کنم بعد هم مي روم دنيا را مي گردم، شايد يک سال يا دو سال ديگر اگر دوست داشتم مي آيم برای دوره ی دکتری
پسر: (با خنده) من تا يک ماه آينده را هر شب آبجو مي خورم (خنده اش ادامه دارد) بعدش مي روم يک کار حسابي در کشورهای ديگر پيدا مي کنم و پول درمي آورم... فعلأ دنبال دکتری نيستم مگر اين که بورس بگيرم
من: فکر نمي کنيد همين يکي دو سال عقب مي افتيد از درس؟
پسر: عقب مي افتيم ولي بايد کار کردن را ياد بگيريم وگرنه بعدأ که دکترا گرفتيم کسي کاری بهمان نمي دهد
دختر: من فعلأ به عقب افتادن فکر نمي کنم چون دنيا را مي خواهم بگردم. باور مي کني من هيچي درباره ی دنيا نمي دانم؟ شايد بروم هند را ببينم
من: قبل از دانشگاه هم کار مي کرديد؟
دختر: آره، دبيرستان که بودم دو روز در هفته بعدازظهرها مي رفتم سر کار، صندوقدار يک فروشگاه بودم. پول توجيبي خودم درمي آمد
من: تو چطور؟ نکنه آبجو مي خوردی؟
پسر: (با خنده) نه بابا، پليس مي گرفتم، من همه اش چرخ دستي های فروشگاه ها را جمع مي کردم. يک مدتي هم باغباني مي کردم. ولي فقط آخر هفته ها که پول بيشتری مي دادند
دختر: من سه ماه هم توی يک شيريني فروشي کار کردم. به خاطر همان هم کار شيريني پزی ياد گرفتم و توی دبيرستان مسابقه دادم و اول شدم. بعد که آمدم دانشگاه همان مسابقه ی شيريني پزی که اول شدم برايم اعتبار درست کرد
من: مسابقه ی آشپزی چه ربطي به دانشگاه داشت؟
دختر: خوب وقتي در يک کاری مهارت داشته باشي مي دانند که آدمي هستي که تلاش مي کني برای همين بيشتر روی آدم حساب مي کنند، اين برای دانشگاه خيلي اهميت دارد که بفهمد دانشجوهايش اهل کارهستند
من: حاضری برويد توی يک روستا کار کنيد؟
دختر: آره، پول خوب اگر بدهند چرا که نه. مهم شروع کردن از يک جايي هست که بتواني سابقه ی کاری برای خودت دست و پا کني و پول دربياوری. هر وقت خسته شدی مي روی دنبال يک کار ديگر
پسر: من برای دوره ی يک ساله ی تحقيقم چند بار رفتم يکي از روستاهای اطراف بريزبن که نمونه برداری کنم. اتفاقأ خيلي خوشم آمد که بروم آن جا کار کنم اگر کار آزمايشگاهي يا حتي مثلأ کارهای مربوط به دام و بيماری هايشان را داشته باشند چه بهتر
من: اگر کار مربوط به رشته ی خودتان پيدا نشود چه؟
پسر: خوب خيلي خوب نيست ولي از مهارت های ديگرم استفاده مي کنم
من: مثلأ؟
پسر: همين باغباني. بيکار نمي مانم تا همان کار خودم پيدا بشود. هم باغباني مي کنم هم دنبال کار مربوط به خودم مي گردم
دختر: من هم همينطور. من حتي فکر مي کنم نيمه وقت مي روم صندوقدار مي شوم اگر کار پيدا نکردم تا کار خودم را پيدا کنم
من: در دوره ی دبيرستانتان که کار مي کرديد پدر و مادرتان نمي گفتند چرا مي رويد دنبال کار يا بمانيد ما بهتان پول تو جيبي مي دهيم؟
پسر: يعني چي؟
من: يعني فکر کار کردن نباشيد، بلاخره خانواده تان مي توانستند کمک تان کنند
پسر: مي توانستند پول بدهند ولي سابقه ی کاری که نمي شد برايمان درست کنند. بعدأ هر جا مي رفتم مي گفتند کار بلد نيستي يا تنبل بودی که کار برايت پيدا نشده
دختر: خانواده ی من خودشان کمک کردند که يک کار کوچک پيدا کنم. معني ندارد که آن ها همه ی پول توجيبي ام را بدهند. باور مي کني خيلي منظم شدم بعد از کار پيدا کردن چون بايد حساب های صندوق را مرتب مي نوشتم و برای همين هم خيلي کمک کرد به بقيه ی کارهايم
پسر: تو و هامي (به من اين جا مي گويند هامي) برويد شيريني فروشي راه بيندازيد
من: (با خنده) آره بد فکری نيست. من که برای يک شيريني فروشي فرانسوی کار مي کردم کلي ناراحت شد که آمدم بيرون. فعلأ حرف از شيريني نزن
دختر: حالا بذار بعدأ که رفتم هند و آمدم درباره ی شيريني فروشي فکر مي کنم
من: خوب خيلي تبريک که درستان تمام شد
پسر: تشکر. بعدأ مي بينمت
دختر: تشکر. بعدأ مي بينمت

نظرات

پست‌های پرطرفدار