مردم را نمي شناسيد مشکل اين جاست
اميدوارم اعضای کمیته دانشجویی جبهه مشارکت که اين بيانيه را صادر کرده اند دلگير نشوند از چيزی که مي نويسم، اگر احتمالأ اين نوشته را مي خوانند. به نظرم دوستاني که بيانيه را نوشته اند غرق در گفتگوهای دروني خودشان هستند و نمي دانند اين بيانيه اگر قرار باشد هشداری به مردم بدهد اولين هشدار آن به خود نويسندگانش است که اصلأ نوشته شان را تازه بايد برای مردم ترجمه کنند
تزریق بودجه
عصاره ی تحقیر
اسلاميISIتأسيس
تزریق مدیر
سیاستهای انقباضی
مصادره صدای انتقادی
پاکسازی نرم
خاموش شدن شعله نظریات انتقادی
پمپاژ هدفمند اعضاء هیأت علمی
آموزش نقاد
تمرین همپذیری
اين ها را فقط جهت نمونه نوشتم وگرنه خيلي بيشتر از اين ها هست. بين دانشگاهي ها گاهي شوخي هايي رواج دارد که بيرون از دانشگاه کسي متوجه شان نمي شود. اِن دفعه گفتن، يک اپسيلون سواد، فاکتور ِيل دست دادن و هزار جور ديگرش اما با اين مدل حرف زدن که نمي شود به مردم پيام رساني کرد. اگر اين ها را برای دانشگاهي ها مي گوئيد که خودشان مي دانند، خوب بايد با مردم حرف بزنيد که نمي دانند
برای مردم عادی تزريق کردن يعني سوزن زدن برای درمان آن هم در تزريقاتي. خيلي مثلأ بهترش مي شود آن هايي که ظروف پلاستيکي توليد مي کنند که خود کارگرهايشان مي گويند تزريق پلاستيک. وقتي بودجه را هم تزريق مي کنند آن وقت بايد تفاوتش را هم برای مردم عادی توضيح بدهيد
عصاره هم مي شود همين آبميوه هايي که در جنوب ايران فراوان تر از جاهای ديگر است و چون از کشورهای عربي مي آوردندشان روی همه شان نوشته عصاره يا عصير. لابد بايد وسط خيابان فردوسي خرمشهر هم برويد عصاره ی تحقير را توضيح بدهيد
اسلامي را هم خدا مي داند که بايد برای جراحان مغز هم توضيحش بدهيد ISIتأسيس
بگيريد بيائيد پائين تا پاکسازی نرم که لابد مردم خودشان و خدايشان بايد بنشينند و بفهمند که پاکسازی نرم خيلي حرمتش بيشتر از پاکسازی سخت است چون نرمي هميشه بهتر از سختي است و پيام تان را اصلأ عوض مي کند، و بعد پمپاژ که مردم عادی و حتي مهندسان هم برای درک مفهوم انتقال آب از آن استفاده مي کنند يا تمرين هم پذيری که اگر ديگر واقعأ شاهکاری ست از واژه سازی در يک بيانيه ی دو صفحه ای
مي دانيد مردم را نمي شناسيد و زبانشان را نمي دانيد، مشکل اين است. گيرم آدم های زحمت کشي هم هستيد و مي رويد نان تان را از بازوی خودتان درمي آوريد اما لابد نان تان را هم مي پيچيد لای کتاب های سياسي و نمي دانيد همه ی آن چه را خوانده ايد چطور به آدمي که کنارتان توی اتوبوس نشسته توضيح بدهيد
نزديک ترين فاصله بين دو نقطه يک خط راست است نه شبکه ای در هم پيچيده ای از خطوط. همين حرف های مثل اين بيانيه تان است که به گوش مردم نمي رود و آنوقت شما را بعد از مدتي افسرده و خانه نشين مي کند و تصويرتان از مردم مي شود يک مشت خلايقي که حق شان است بيشتر از اين بکشند. ساده بنويسيد. چيزی از شأن تان کم نمي شود، در عوض مردم حرف تان را مي فهمند
تزریق بودجه
عصاره ی تحقیر
اسلاميISIتأسيس
تزریق مدیر
سیاستهای انقباضی
مصادره صدای انتقادی
پاکسازی نرم
خاموش شدن شعله نظریات انتقادی
پمپاژ هدفمند اعضاء هیأت علمی
آموزش نقاد
تمرین همپذیری
اين ها را فقط جهت نمونه نوشتم وگرنه خيلي بيشتر از اين ها هست. بين دانشگاهي ها گاهي شوخي هايي رواج دارد که بيرون از دانشگاه کسي متوجه شان نمي شود. اِن دفعه گفتن، يک اپسيلون سواد، فاکتور ِيل دست دادن و هزار جور ديگرش اما با اين مدل حرف زدن که نمي شود به مردم پيام رساني کرد. اگر اين ها را برای دانشگاهي ها مي گوئيد که خودشان مي دانند، خوب بايد با مردم حرف بزنيد که نمي دانند
برای مردم عادی تزريق کردن يعني سوزن زدن برای درمان آن هم در تزريقاتي. خيلي مثلأ بهترش مي شود آن هايي که ظروف پلاستيکي توليد مي کنند که خود کارگرهايشان مي گويند تزريق پلاستيک. وقتي بودجه را هم تزريق مي کنند آن وقت بايد تفاوتش را هم برای مردم عادی توضيح بدهيد
عصاره هم مي شود همين آبميوه هايي که در جنوب ايران فراوان تر از جاهای ديگر است و چون از کشورهای عربي مي آوردندشان روی همه شان نوشته عصاره يا عصير. لابد بايد وسط خيابان فردوسي خرمشهر هم برويد عصاره ی تحقير را توضيح بدهيد
اسلامي را هم خدا مي داند که بايد برای جراحان مغز هم توضيحش بدهيد ISIتأسيس
بگيريد بيائيد پائين تا پاکسازی نرم که لابد مردم خودشان و خدايشان بايد بنشينند و بفهمند که پاکسازی نرم خيلي حرمتش بيشتر از پاکسازی سخت است چون نرمي هميشه بهتر از سختي است و پيام تان را اصلأ عوض مي کند، و بعد پمپاژ که مردم عادی و حتي مهندسان هم برای درک مفهوم انتقال آب از آن استفاده مي کنند يا تمرين هم پذيری که اگر ديگر واقعأ شاهکاری ست از واژه سازی در يک بيانيه ی دو صفحه ای
مي دانيد مردم را نمي شناسيد و زبانشان را نمي دانيد، مشکل اين است. گيرم آدم های زحمت کشي هم هستيد و مي رويد نان تان را از بازوی خودتان درمي آوريد اما لابد نان تان را هم مي پيچيد لای کتاب های سياسي و نمي دانيد همه ی آن چه را خوانده ايد چطور به آدمي که کنارتان توی اتوبوس نشسته توضيح بدهيد
نزديک ترين فاصله بين دو نقطه يک خط راست است نه شبکه ای در هم پيچيده ای از خطوط. همين حرف های مثل اين بيانيه تان است که به گوش مردم نمي رود و آنوقت شما را بعد از مدتي افسرده و خانه نشين مي کند و تصويرتان از مردم مي شود يک مشت خلايقي که حق شان است بيشتر از اين بکشند. ساده بنويسيد. چيزی از شأن تان کم نمي شود، در عوض مردم حرف تان را مي فهمند
نظرات