منفي شدن از التماس

اين را از روی يک آمارگيری کوچک در حدود 20 نفره ای که انجام داده ام مي نويسم، خيلي هم علمي نيست و من هم ادعايي درباره اش ندارم اما ممکن است مفيد يا جالب باشد دانستنش برايتان
در سيستم آموزشي غرب از همان ابتدا به بچه ها ياد مي دهند که هر چيزی را بروند امتحان کنند و تا جايي که قانون به آن ها اجازه مي دهد خودشان در رسيدن به هدفشان تلاش کنند. قانون هم دست و پا گير نيست و بيشتر حمايتي ست تا مانع. سر جمع اين تلاش ها مي شود اتکاء به خود و باور کردن توانايي هايي که راه را برای عرضه ی عقايد جديد باز مي کند. خيلي از حقوق اجتماعي را در همين سنين مدرسه به بچه ها ياد مي دهند و کسي هم اجاره ندارد قانون را به يک موضوع شخصي تبديل کند چون سر کارش به دادگاه مي افتد. البته سيستم مثلأ 10 يا 20 درصد هم خرابي دارد که همين را من درباره اش حرف مي زنم
ما ايراني ها- بقيه را تحقيق نکرده ام- از بس که در کشورمان قانون را اشخاص تعيين و تفسير مي کنند بنابراين برای کسب تفسيرهای مناسب حال خودمان مجبورم مدام برای هر کاری به کاربدستان التماس کنيم از دانش آموز و دانشجويي که نمره مي خواهد تا آدمي که نامه اش بايد توسط يک کارمند دفتری امضاء بشود و تا آن بيچاره ای که برای جواب پس دادن بايد برود دادگاه. التماس و التجاء تقريبأ يک ويژگي شده
اين البته يک امتياز يا يک مهارت هم به دنبالش آورده و آن پيدا کردن نقاط التماس پذير در سيستم است که درجات بالاترش مي شود نقاط کار راه بنداز. اين مهارت در خارج از ايران هم رخنمايي مي کند. يعني سيستمي که دليل ندارد التماس بشنود درگير خواهش و تمناء مي شود برای انجام دادن کاری که وظيفه اش است. از بعضي قسمت ها مي گذرم تا بعد ها درباره شان بنويسم اما اين را مي نويسم که بسياری از ما ايراني ها وقتي مي آئيم بيرون به جای اين که از سيستم و از توان آدم هايش استفاده کنيم برای شناخت بهتر محيط جديد مي رويم آن حلقه ی ضعيف را پيدا مي کنيم چون مهارتش را داريم و او را به درون دنيای خودمان مي کشيم. به اين ترتيب يک دنيای متفاوت با آن چه در بيرون دارد اتفاق مي افتد خلق مي کنيم
يک جايي در بين همين گفتگوهايم ديدم خيلي شدت مخالفت با محيط بيرون زياد است بين بعضي آدم ها، آرام آرام ديدم اصلأ مشکل از همين راديکاليسمي ست که دارد از منزوی شدن از جامعه مي جوشد و بالا مي آيد. مي دانيد آن گرفتاری های داخلي ما وقتي مي آئيم بيرون خيلي نگاه ما را به بيروني ها تحت الشعاع قرار مي دهد. اين دارد کم کم عادت مي شود که اول همه را منفي ببينيم و بعد با فشار محيط متعادل بشويم اما به سختي مثبت مي شويم مگر اين که خيلي با خودمان روراست باشيم. آدم فکرش را که مي کند که جدا از اين بازی های سياسي که در ايران در جريان است يک بازی رواني هم در جريان است که دنيای خارج را تيره و تار جلوه بدهد و اين به عنوان توشه ی راه هر ايراني که پا به خارج مي گذارد همراهش است. کاش مي شد يک راهي پيدا مي کرديم که اين ذهنيت منفي را لااقل چون دارد مانع پيشرفت خودمان در بين جوامع ديگر مي شود کاهشش بدهيم

نظرات

پست‌های پرطرفدار