هفت روز هفته
روز اول. مسابقات شنای قهرماني جهان در ملبورن در حال برگزاریست. خيلي هم ديدني شده اينروزها چون استرالياييها حسابي دارند در بعضي مواد مسابقات ميدرخشند. لابد خبر آن شناگر ايرانيالاصل را هم خوانديد که مدال گرفت. اما احتمالأ خيلي با خبر نباشيد که کشورهای جنوبي خليج فارس هم که اصولأ در شنا کارهای نبودند دارند خيلي پر قدرت ظاهر ميشوند. يکيشان که از قطر آمده بود و اسمش الملولي بود دوم شد. وضع شناگران ايراني هم که اصلأ نگفتنيست. آن اوايل انقلاب روی در و ديوار ورزشگاهها مينوشتند که به فرزندان خود شنا کردن، سوارکاری و تيراندازی بياموزيد، همه هم از قول پيامبر اسلام. خوب معنياش اين است که هر ورزش ديگری که نباشد اما اين سه تا رشته ديگر اصل قضايا هستند. حالا خودتان قضاوت کنيد که وضع شنای ايران را که شرکت کنندگانش در ردههای شصت و هفتاد بودند. شمشيربازی و سوارکاری هم که تعطيل. يک آقايي به نام داودی را گذاشته بودند رئيس تربيت بدني ايران، همان اول انقلاب. يک شب آمد توی برنامهی ورزش و مردم و خيلي حق به جانب گفت معني ندارد يازده نفر فوتبال بازی کنند و صد هزار نفر تماشا کنند، ما بايد ورزش را گسترش بدهيم و کاری کنيم که صد هزار نفر بدوند و يازده نفر تماشا کنند. حالا آدم ميبيند که الحق که راست گفته بود. چند ميليون ميدوند يک چند نفری تماشا ميکنند. حالا ايشالا تيم ملي!
روز دوم. خوب شما بوديد همين حرف داسيلوا رئيس جمهور برزيل را نميزديد؟ آدم جنس و بار بفروشد ولي چيزی نخرد خوب خيلي موفقيت بزرگيست ديگر. از قرار کمکم داريم با امريکای لاتين همسايه ميشويم. از اين همسايه بازیها که مدام در خانهی آدم را ميزنند و پياز و سيب زميني لازم دارند. از قرار در مورد برزيل کار دارد بيخ پيدا ميکند و رسيده به پول توجيبي. حالا برزيليها که از ايران خريد که نميکنند اما اين شرکت پتروبراس برزيل که در مورد منابع نفتي در ايران کار تحقيقاتي ميکند کلي به زمين شناسي ايران هم خدمت کرده. محققان برزيلي چند ساليست که دارند در ايران به دنبال بقايای فسيلهای دايناسورها ميگردند و نمونههای با ارزشي هم از اطراف کرمان به دست آوردهاند. من دو تا از نمونههای همان فسيلها را توی برزيل ديدم و ازشان فيلم هم گرفتم. منتهای مراتب پول اين تحقيقات را هم ايرانيها ميدهند.
روز سوم. هفتهی آينده دو روز تعطيل است به مناسبت Easter "عروج مسيح". من نفهميدهام که اين عروج چه ربطي دارد به فروش شکلات. از در و ديوار شکلات است که دارد ميبارد. از همه بيشتر هم شکلات تخم مرغيست. درست مثل محرم الحرام است که از بس نذری ميدهند آدم بيشتر به مبارک بودنش فکر ميکند.
روز چهارم. اين هم از دستگيری ملوانهای انگليسي. مدل اعترافات انگليسي هم فراهم شد. از انصافعلي هدايت که لابد مقداری هم به زبان آذری اعتراف کرده تا سيستان و بلوچستانيها، تا موضوع عربهای خوزستان، حالا هم که انگليسياش را منتشر کردهاند. به نظرم کمکم دارد فرهنگ چند زبانهی اعتراف گيری درست ميکنند.
روز پنجم. امسال ايان توربة فوق ستارهی شنای استراليا، در مسابقات قهرماني جهان شرکت نکرد. همه هم متعجب شدند و کار به جايي رسيد که نخست وزير هم از اين کار تورب اظهار تأسف کرد. حالا از ديروز توی برق کردهاند که تورب سال گذشته دوپينگ کرده بوده. يا دارند کار ميدهند دست تورب که امسال دست استرالياييها را گذاشت توی پوست گردو يا اين که خود تورب واقعأ دوپينگ کرده بوده و از ترس برملا شدنش عطای مسابقات امسال را بخشيده به لقايش. گفته بود که خودش را بازنشسته ميکند. حالا کو تا ورزشکاران حرفهای بازنشسته کنند خودشان را.
روز ششم. راديو دویچهووله 45 ساله شد. خيلي جالب است که عمر راديوهای فارسي زبان خارج از ايران نزديک به عمر راديوی داخل ايران است. يکي از استادان شيمي ايران که حالا مرحوم شده يک روزگاری در دوران هيتلر در همين راديو به عنوان گوينده کار ميکرده. خيلي خاطراتش شنيدني بود. منتها از دم همهی هولوکاست را منکر ميشد. حالا اگر در قيد حيات بودند لابد با کهولت سن باز هم يک مقامي در دولت جديد بهشان ميدادند.
و روز هفتم. سيزده به در خوش بگذرد.
روز دوم. خوب شما بوديد همين حرف داسيلوا رئيس جمهور برزيل را نميزديد؟ آدم جنس و بار بفروشد ولي چيزی نخرد خوب خيلي موفقيت بزرگيست ديگر. از قرار کمکم داريم با امريکای لاتين همسايه ميشويم. از اين همسايه بازیها که مدام در خانهی آدم را ميزنند و پياز و سيب زميني لازم دارند. از قرار در مورد برزيل کار دارد بيخ پيدا ميکند و رسيده به پول توجيبي. حالا برزيليها که از ايران خريد که نميکنند اما اين شرکت پتروبراس برزيل که در مورد منابع نفتي در ايران کار تحقيقاتي ميکند کلي به زمين شناسي ايران هم خدمت کرده. محققان برزيلي چند ساليست که دارند در ايران به دنبال بقايای فسيلهای دايناسورها ميگردند و نمونههای با ارزشي هم از اطراف کرمان به دست آوردهاند. من دو تا از نمونههای همان فسيلها را توی برزيل ديدم و ازشان فيلم هم گرفتم. منتهای مراتب پول اين تحقيقات را هم ايرانيها ميدهند.
روز سوم. هفتهی آينده دو روز تعطيل است به مناسبت Easter "عروج مسيح". من نفهميدهام که اين عروج چه ربطي دارد به فروش شکلات. از در و ديوار شکلات است که دارد ميبارد. از همه بيشتر هم شکلات تخم مرغيست. درست مثل محرم الحرام است که از بس نذری ميدهند آدم بيشتر به مبارک بودنش فکر ميکند.
روز چهارم. اين هم از دستگيری ملوانهای انگليسي. مدل اعترافات انگليسي هم فراهم شد. از انصافعلي هدايت که لابد مقداری هم به زبان آذری اعتراف کرده تا سيستان و بلوچستانيها، تا موضوع عربهای خوزستان، حالا هم که انگليسياش را منتشر کردهاند. به نظرم کمکم دارد فرهنگ چند زبانهی اعتراف گيری درست ميکنند.
روز پنجم. امسال ايان توربة فوق ستارهی شنای استراليا، در مسابقات قهرماني جهان شرکت نکرد. همه هم متعجب شدند و کار به جايي رسيد که نخست وزير هم از اين کار تورب اظهار تأسف کرد. حالا از ديروز توی برق کردهاند که تورب سال گذشته دوپينگ کرده بوده. يا دارند کار ميدهند دست تورب که امسال دست استرالياييها را گذاشت توی پوست گردو يا اين که خود تورب واقعأ دوپينگ کرده بوده و از ترس برملا شدنش عطای مسابقات امسال را بخشيده به لقايش. گفته بود که خودش را بازنشسته ميکند. حالا کو تا ورزشکاران حرفهای بازنشسته کنند خودشان را.
روز ششم. راديو دویچهووله 45 ساله شد. خيلي جالب است که عمر راديوهای فارسي زبان خارج از ايران نزديک به عمر راديوی داخل ايران است. يکي از استادان شيمي ايران که حالا مرحوم شده يک روزگاری در دوران هيتلر در همين راديو به عنوان گوينده کار ميکرده. خيلي خاطراتش شنيدني بود. منتها از دم همهی هولوکاست را منکر ميشد. حالا اگر در قيد حيات بودند لابد با کهولت سن باز هم يک مقامي در دولت جديد بهشان ميدادند.
و روز هفتم. سيزده به در خوش بگذرد.
نظرات