جهت اطلاع

ما هر بار که توی استراليا دستجمعي رفتيم پيک نيک مقدار غذايي که برای پيک نيک برديم و خورديم در مقايسه با استراليايي‌ها به حدود سه برابر مي‌رسيد.

تازه اين غذاست که دارم حرفش را مي‌زنم چون قبل از غذا و بعد از غذا هم به همان اندازه تنقلات خورديم. شيريني و نوشيدني هم که در حد خودکشي.

تقريبأ هر بار هم اين مقايسه‌ی غذای پيک نيکي‌مان را با خود استراليايي‌ها انجام داديم که سر و ته پيک نيک را با چند تا تکه استيک يا سوسيس به هم مي‌آورند. کار خوبي هم مي‌کنند چون بعد از پيک نيک را که مقايسه مي‌کنيد مي‌بينيد آن‌ها سرحال‌ترند و البته ما نيستيم. خوب معلوم است که از زور خوردن است ديگر.

حالا داشتم يک گزارشي از سايت زيگزاگ مي‌خواندم درباره‌ی سيزده به در در ايران که آن بخش جالبش را کپي مي‌کنم اين پايين که ببينيد:

يکی از خانمها زير گاز پيک نيکی را روشن می کند و برايمان از خوردنی های اين روز می گويد: "اجزای صبحانه که مثل هر روز است، کمی هم تنقلات مثل آجيل و شيرينی و ميوه که از مراسم عيد مانده با خودمان می آوريم. قبل از ظهر هم کاهو و سکنجبين يا کاهو و ترشی می خوريم. برای ظهر هم کمی استامبولی پلو درست کرده ايم که مطابق آداب و رسوم بايد امروز خورده شود . مردها هم کبابی درست می کنند و برای عصر هم آش رشته آورديم که دور هم بخوريم و آخرين روز تعطيلات نوروزی را شاد باشيم . شب هم هر کسی يه چيزی برای خوردن می آورد مثل کتلت، کوکو و خلاصه هر چيزی که بشود."‌

صبحانه که سر جايش هست. قبل از ظهر هم هست. ظهر هم هست. عصر هم هست. شب هم هست. تازه لابلای اين‌ها را با آجيل و شيريني هم پر کرده‌اند (کرده‌ايم). خودتان که خوردني‌ها را ببينيد متوجه مي‌شويد هر کدام‌شان را مي‌شود به عنوان غذای يک روز خورد، مثل آش رشته.

خوب خيالم راحت شد.

نظرات

پست‌های پرطرفدار