در قاب عکس استراليايي: طرفهای خودمان و خودشان
دو سال پيش که رفته بودم برای اولين بار در استراليا امتحان رانندگي بدهم در همان محل امتحان يک خانم افغان را ديدم که شغلش تعليم رانندگي بود. شماره تلفنش را گرفتم که اگر لازم شد با او تماس بگيرم، که تماس نگرفتم و بعد از دو بار رد شدن گواهينامهام را گرفتم. گذشت و گذشت تا امروز که دوباره او را ديدم.
گمانم اگر نشناسيدش هرگز گمان نميکنيد با يک زن داريد حرف ميزنيد. واقعأ هم که چه فرقي دارد؟ مهم اين است که دارد زحمت ميکشد و نان خودش و خانوادهاش را يک تنه درميآورد. نکتهی جالبش همين جاست که آقا خانهداری ميکند و ايضأ دو تا بچهی 9 ساله و 8-9 ماهه را تر و خشک ميکند و خانم دارد زندگي را ميچرخاند.
من: خيلي گرفتاريد، نه؟
خانم افغان: خوب ديگر زندگيست، بايد بچرخانيمش.
من: کار از چه ساعتي شروع ميشود، چه وقت تمام ميشود؟
خانم افغان: معمولأ 5 صبح از خواب بيدارم و تا بيايم بيرون برای اولين شاگرد ساعت 7 شده. وقتي هم ميرسم خانه از 9 شب گذشته. شش روز در هفته کار ميکنم، فقط يکشنبهها تعطيل.
من: برای کدام شرکت کار ميکنيد؟
خانم افغان: برای شرکت خودم.
من: يعني شرکت مال خودتان است؟
خانم افغان: بله.
من: پس حتمأ رانندههای ديگر هم داريد؟
خانم افغان: نه خودم تنها هستم. شرکت يک نفره. چند بار راننده آوردم ديدم مردم اعتراض ميکنند که خوب ياد نميدهند، ديدم آبرويم ميرود گفتم خودم تنها کار ميکنم که بد و خوبش با خودم باشد.
من: چند جلسه طول ميکشد که يک نفر که اصلأ رانندگي نميداند برسد به گواهينامه گرفتن؟
خانم افغان: اگر استراليايي باشد 12 جلسهی يک ساعته، از هيچ تا گواهينامه. اما از تجربهام ميگويم که ديگران بخصوص اگر مال طرفهای خودمان و شما باشند و خانم هم باشند خيلي بيشتر طول ميکشد.
من: چه فرقي دارند اينجاييها با طرفهای خودمان و شما؟
خانم افغان: طرفهای ما و شما همه ميترسند، شهامت ندارند ولي اينجاييها نميترسند برای همين هم زودتر ياد ميگيرند و بهتر رانندگي ميکنند.
من: چه جالب. شما چند سال است که در اين کار هستيد؟
خانم افغان: 8 سالي ميشود.
من: درآمدش کفاف زندگي را ميدهد؟
خانم افغان: آفتابه خرج لحيم است، هر يک ماه بايد روغن ماشين را عوض کنم، استهلاک دارد، هر دو سال هم خود ماشين را عوض ميکنم، يعنيمجبورم چون ديگر جانش درآمده. از صبح که ماشين را روشن ميکنم تا شب همينطور دارد ميدود. بلاخره نان درآوردن همين است ديگر.
من: حالا چرا اينقدر سخت ميگيرند برای گواهينامه دادن؟
خانم افغان: خوب مقررات است ديگر. نکته را که بداني، حواست هم جمع باشد ميگيری. انگار آمد شاگردم. خوشحال شدم.
من: من هم همينطور.
و بعد که دورتر داشت با شاگردش که يک دختر جوان آسيايي بود با هم ميخنديدند معلوم شد گواهينامه را گرفته.
به نظرم آمد خانم افغان به جای رانندگي دارد شهامت را به طرفهای خودمان و خودشان ياد ميدهد.
گمانم اگر نشناسيدش هرگز گمان نميکنيد با يک زن داريد حرف ميزنيد. واقعأ هم که چه فرقي دارد؟ مهم اين است که دارد زحمت ميکشد و نان خودش و خانوادهاش را يک تنه درميآورد. نکتهی جالبش همين جاست که آقا خانهداری ميکند و ايضأ دو تا بچهی 9 ساله و 8-9 ماهه را تر و خشک ميکند و خانم دارد زندگي را ميچرخاند.
من: خيلي گرفتاريد، نه؟
خانم افغان: خوب ديگر زندگيست، بايد بچرخانيمش.
من: کار از چه ساعتي شروع ميشود، چه وقت تمام ميشود؟
خانم افغان: معمولأ 5 صبح از خواب بيدارم و تا بيايم بيرون برای اولين شاگرد ساعت 7 شده. وقتي هم ميرسم خانه از 9 شب گذشته. شش روز در هفته کار ميکنم، فقط يکشنبهها تعطيل.
من: برای کدام شرکت کار ميکنيد؟
خانم افغان: برای شرکت خودم.
من: يعني شرکت مال خودتان است؟
خانم افغان: بله.
من: پس حتمأ رانندههای ديگر هم داريد؟
خانم افغان: نه خودم تنها هستم. شرکت يک نفره. چند بار راننده آوردم ديدم مردم اعتراض ميکنند که خوب ياد نميدهند، ديدم آبرويم ميرود گفتم خودم تنها کار ميکنم که بد و خوبش با خودم باشد.
من: چند جلسه طول ميکشد که يک نفر که اصلأ رانندگي نميداند برسد به گواهينامه گرفتن؟
خانم افغان: اگر استراليايي باشد 12 جلسهی يک ساعته، از هيچ تا گواهينامه. اما از تجربهام ميگويم که ديگران بخصوص اگر مال طرفهای خودمان و شما باشند و خانم هم باشند خيلي بيشتر طول ميکشد.
من: چه فرقي دارند اينجاييها با طرفهای خودمان و شما؟
خانم افغان: طرفهای ما و شما همه ميترسند، شهامت ندارند ولي اينجاييها نميترسند برای همين هم زودتر ياد ميگيرند و بهتر رانندگي ميکنند.
من: چه جالب. شما چند سال است که در اين کار هستيد؟
خانم افغان: 8 سالي ميشود.
من: درآمدش کفاف زندگي را ميدهد؟
خانم افغان: آفتابه خرج لحيم است، هر يک ماه بايد روغن ماشين را عوض کنم، استهلاک دارد، هر دو سال هم خود ماشين را عوض ميکنم، يعنيمجبورم چون ديگر جانش درآمده. از صبح که ماشين را روشن ميکنم تا شب همينطور دارد ميدود. بلاخره نان درآوردن همين است ديگر.
من: حالا چرا اينقدر سخت ميگيرند برای گواهينامه دادن؟
خانم افغان: خوب مقررات است ديگر. نکته را که بداني، حواست هم جمع باشد ميگيری. انگار آمد شاگردم. خوشحال شدم.
من: من هم همينطور.
و بعد که دورتر داشت با شاگردش که يک دختر جوان آسيايي بود با هم ميخنديدند معلوم شد گواهينامه را گرفته.
به نظرم آمد خانم افغان به جای رانندگي دارد شهامت را به طرفهای خودمان و خودشان ياد ميدهد.
نظرات