شنبه بازار
اين آخر هفتهای رفته بودم شنبه بازار کنار رودخانه.
خوبيهايش مثلأ اين است که آدمهای جورواجور ميبينيد و ميرويد به حال و هوای بازارهای ايراني و اروپايي که اينجا کمتر ميبيندشان.
خوبيهايش مثلأ اين است که آدمهای جورواجور ميبينيد و ميرويد به حال و هوای بازارهای ايراني و اروپايي که اينجا کمتر ميبيندشان.
حالا فعلأ که داريد اين عکس را ميبينيد بومرنگ استراليايي را هم ببينيد.
مايهی خجالت است اما اين عکس را هم ببينيد.
به عبارتي مايهی خجالت ميشود که آدم بردارد برای يک دوست سيگاریاش يکي از اين فندکها را به عنوان سوغاتي ببرد. حالا ميشود برای ترک سيگار از اين فندک استفاده کرد ولي خوب هر بار که دوستتان دارد سيگارش را باناراحتي مياندازد زمين يک فحش و بد و بيراه هم حوالهی شما ميکند. اگر آن دربازکن را هم ببريد يحتمل فحش را خوردهاید چون آدم بفهمي نفهمي در نوشابه را هم که با اين دربازکن باز کند خيلي از مزهاش خوشش نميآيد. حواستان که هست از کجای کانگوروی مربوطه برداشتهاند فندک و دربازکن درست کردهاند که؟
حالا با خودتان است اما من اگر جايتان بودم از اين دمپاييها ميبردم به عنوان سوغاتي.
نظرات