حرف‌های سياسيون با هزار دخيل به اين و آن

اين داستان اعدام صدام حسين و نحوه‌ی اعدامش که به هر حال با شئونات انساني هم همخواني نداشت- و البته لازم به تذکرتان نيست که او هم زياد آدم به پای حکومتش قرباني کرد- به هر تقدير نتيجه‌ی وارونه داد.

اما يک چيزی را من هنوز متوجهش نشدم، يا شايد هم نديدم در بين خبرهای اينروزها، و آن هم نگاه رسمي احزاب ايران به موضوع اعدام صدام بود. نه از مشارکت چيزی خواندم و نه حتي از نهضت آزادی و ملي- مذهبي‌ها. هيچکس درباره‌ی آثار سوء اين اعدام و مشابهش بيانيه‌ای نداد و مصاحبه هم نکرد.

نمي‌گويم بايد نگاه به جنگ هشت ساله را کنار مي‌گذاشتند و مثل موضع مسخره‌ای که صدام حسين کافر بعد از آشتي کنان تبديل شده بود به سپر بلای جهان اسلام و عراق بعثي هم تبديل شده بود به زائر سرا، اتفاقأ به نظرم مي‌رسيد همين مواقع بايد نشان داد که اصول انسانی‌ای که پايبندی به آن را در بين ائمه‌ی شيعيان هم در اين 27 سال مرتب گوشزد کرده‌اند بلاخره بايد خودش را نشان بدهد. يعني ابن ملجم و صدام به هر تقدير آدميزاد بودند يا نه که سرد نشدن شام و نهار آن يکي به کتاب‌های درسي هم راه پيدا کرده اما اين يکي هيچ ثمری نبرده؟

اگر بنا باشد حکومت‌های ديني تا به حاکميت نرسيده‌اند تمام هم و غم‌شان در اين باشد که بگويند ما به دشمن‌مان هم شفقت مي‌کنيم اما تا دست‌شان به حکومت مي‌رسد از همه بدتر بشوند که خيلي واقعأ نااميد کننده است. در بين اروپايي‌ها که اين نااميدی از بعد از دوران حاکميت کليساها بوجود آمده و تا به امروز هم از روی همين نااميدی‌ست که نمي‌گذارند کليساها از يک حدی بيشتر عرض اندام کنند.

حالا من که نظر خودم را مي‌نويسم و تعصبي هم ندارم که اگر حرف درست‌تری بشنوم يا بخوانم نپذيرم اما همين حرف نزدن اهل سياست و اتفاقأ اصلاح طلبان و دقيقأ آدمی مثل دکتر معين که تشکيلات حقوق بشری راه انداخته درباره‌ی اينجور مناقشات ميان دين و حکومت را مقايسه کنيد با اظهار نظرهای غربي‌های که از نظر بسياری از اهل سياست در ايران نه متدين‌اند و نه مقيد به قيود انساني.

اين خطوط باريک و گاهي نامرئي بدون اين که درباره‌شان اظهار نظری بشود مثل اسيدی که همه چيز را مي‌خورد و جلو مي‌رود تمام بنيان‌های اجتماعي را حل مي‌کند و اتفاقأ زمينه‌ی بروز اتفاقات مشابه را مهياتر مي‌کند. همين الانش هم در عراق داريم مي‌بينيم که شيعه‌ها و سني‌ها قبل از کشتن آدم‌های طرف مقابل آن‌ها را شکنجه هم کرده‌اند. لابد فحش و بد و بيراه از مدلي که در فيلم اعدام صدام حسين هست هم بوده در کارشان.

گمانم رهبران جهان که در مقابل اين اتفاقات موضعگيری مي‌کنند به جامعه‌ی خودشان هم پيام مي‌دهند که مادامي که در برابر کار ديگران موضع منفي داريم شما داخلي‌ها هم برحذر باشيد که در داخل هم چنين اتفاقاتي را محکوم مي‌کنيم.

به نظرم رسيده بود که آدم نمي‌تواند در يک لحظه به دعواهای قوم و قبيله‌ای ايران که خود طرفين دعوا خودسرانه همديگر را غيابي محاکمه و بعد اگر دستشان برسد اعدام مي‌کنند نظر منفي داشته باشد ولي به نمونه‌ی مشابهش در خارج که مي‌رسد ساکت بماند.

بماند که اعدام صدام را با آن وضعيت به پای ايراني‌ها نوشتند ولي انفعال اهل سياست ايران درباره‌ی نحوه‌ی اجرای اين حکم هم مزيد بر علت شده.

خدايي‌اش همين چيزها را آدم مي‌بيند که باقي حرف‌های سياسيون هم با هزار دخيلي که به اين و آن مي‌بندند باورش نمي‌شود.

نظرات

پست‌های پرطرفدار