خرما ميخوريد؟
خيلي پيش به يک پسری که همشهری خودم بود- اهل خرمشهر- گفتم خرما که لابد ميخوری؟ گفت مگر ميشود خرما نخورم. بعد گفتم چه جور خرمايي ميخوری؟ گفت از همين مضافتيهای بم که نخلشان را از خرمشهر برده بودند به بم. گفتم مرد حسابي تو اصلأ آبروی خرمای خوزستان و خرمای بم را با هم بردی.
حالا امروز ياد همان داستان خرمای خوزستان افتادم که اگر اهلش نباشيد فرق زيادی بين آنها و خرماهای مناطق ديگر ايران نميگذاريد.
جهت اطلاعتان و البته جهت اطلاع بچههای خوزستان که بعد از جنگ به دنيا آمدهاند و اصلأ هم تاب تحمل دو ساعت گرمای آنجا را ندارند و نميدانند "خرما پزان" يعني چه اين را مينويسم که مبادا بروند يک جايي بگويند خرمای مضافتي بم قبلأ در خوزستان بود.
اول اين که "خرما پزان" يعني گرمای اواخر شهريور ماه که از خرما را ميرساند و اگر آن گرما در کار نباشد خرما مثل سنگ سفت ميماند. اين يک اصطلاح هم هست که ميگويند امروز خيلي خرما پزان شده که معنياش خيلي گرم و مرطوب است. تا جايي که ميدانم اين اصطلاح را هيچ جای ديگری در ايران استفاده نميکنند چون به لحاظ اقليمي خرماهای نقاط ديگر ايران نيازی به چنين گرمايي ندارند.
و اما داستان خرمای خوزستان.
در خوزستان 24 رقم خرما هست. رقم همان واريتهی انگليسيست که در حوزهی گياهشناسي ترجمهاش کردهاند به رقم. 12 رقم از خرماهای خوزستان بيشتر از باقيشان در بازار هستند ولي هر کدام در يک زمان خاص از اواخر بهار تا پايان تابستان.
آن 12 رقم معروف اينها هستند: خضراوی، برحي، ديری، گنتار حلاوی، کبکاب، زاهدی شکر، مکتوم، ليلويي، خاصويي، دلگاوی، استعمران، دقلت نور.
از روی رنگ و شکل، و بعد از روی هستهی خرما ميشود اينها را تشخيص داد ولي البته بايد اول يک مدتي برويد همانجا زندگي کنيد تا دستتان بيايد کدام به کدام است. مثلأ خرمای استعمران تقريبأ زرد يواش است! خضراوی هم تپل است. ولي بايد خيلي اهل شيريني خوردن باشيد که بتوانيد خرمای ليلويي يا گنتار حلاوی بخوريد.
خرمای زاهدی هم برای درست کردن يک معجوني از کنجد و خرما و روغن به نام "مُعَسَله" خوب است که بعد از توليد تقريبأ شبيه به سوخت موشک ميشود و تا سوختتان تمام نشود آرام و قرار نداريد. مُعَسَلهی خوب را هم در شهر شادگان درست ميکنند.
شادگان هم که چه شهریست! من کلي فاميل نزديک دارم آنجا. فيلم عروس آتش را ديده بوديد؟ يک قسمتهايي از آن را در شادگان تصويربرداری کرده بودند.
حالا امروز ياد همان داستان خرمای خوزستان افتادم که اگر اهلش نباشيد فرق زيادی بين آنها و خرماهای مناطق ديگر ايران نميگذاريد.
جهت اطلاعتان و البته جهت اطلاع بچههای خوزستان که بعد از جنگ به دنيا آمدهاند و اصلأ هم تاب تحمل دو ساعت گرمای آنجا را ندارند و نميدانند "خرما پزان" يعني چه اين را مينويسم که مبادا بروند يک جايي بگويند خرمای مضافتي بم قبلأ در خوزستان بود.
اول اين که "خرما پزان" يعني گرمای اواخر شهريور ماه که از خرما را ميرساند و اگر آن گرما در کار نباشد خرما مثل سنگ سفت ميماند. اين يک اصطلاح هم هست که ميگويند امروز خيلي خرما پزان شده که معنياش خيلي گرم و مرطوب است. تا جايي که ميدانم اين اصطلاح را هيچ جای ديگری در ايران استفاده نميکنند چون به لحاظ اقليمي خرماهای نقاط ديگر ايران نيازی به چنين گرمايي ندارند.
و اما داستان خرمای خوزستان.
در خوزستان 24 رقم خرما هست. رقم همان واريتهی انگليسيست که در حوزهی گياهشناسي ترجمهاش کردهاند به رقم. 12 رقم از خرماهای خوزستان بيشتر از باقيشان در بازار هستند ولي هر کدام در يک زمان خاص از اواخر بهار تا پايان تابستان.
آن 12 رقم معروف اينها هستند: خضراوی، برحي، ديری، گنتار حلاوی، کبکاب، زاهدی شکر، مکتوم، ليلويي، خاصويي، دلگاوی، استعمران، دقلت نور.
از روی رنگ و شکل، و بعد از روی هستهی خرما ميشود اينها را تشخيص داد ولي البته بايد اول يک مدتي برويد همانجا زندگي کنيد تا دستتان بيايد کدام به کدام است. مثلأ خرمای استعمران تقريبأ زرد يواش است! خضراوی هم تپل است. ولي بايد خيلي اهل شيريني خوردن باشيد که بتوانيد خرمای ليلويي يا گنتار حلاوی بخوريد.
خرمای زاهدی هم برای درست کردن يک معجوني از کنجد و خرما و روغن به نام "مُعَسَله" خوب است که بعد از توليد تقريبأ شبيه به سوخت موشک ميشود و تا سوختتان تمام نشود آرام و قرار نداريد. مُعَسَلهی خوب را هم در شهر شادگان درست ميکنند.
شادگان هم که چه شهریست! من کلي فاميل نزديک دارم آنجا. فيلم عروس آتش را ديده بوديد؟ يک قسمتهايي از آن را در شادگان تصويربرداری کرده بودند.
نظرات