ترکمانچای، سفلي ميرود وسطي ميآيد
به نظرم بايد يک واژهی جديد برای همکاریهای فني- اقتصادی- سياسي روسيه با ايران وضع کرد.
مثلأ قرارداد ترکمانچای را به اسم ترکمانچای عليا، سفلي، وسطي، نيم ترکمانچای، تمام ترکمانچای اسم گذاری کنيم که معلوم بشود هر کدام مربوط به چه دورهی زماني هستند بلکه همه را نچسبانيم به ترکمانچای اصلي.
يکيشان که به نظرم نيم ترکمانچای باشد بر سر ساخت يک نيروگاه گازی رخ داد. گاهي فکر ميکنم سير و پر بنويسمش که لااقل تاريخ علم هم جای خودش را در بين علاقمندان اين رشته باز کند. حالا خيلي خلاصهاش را مينويسم.
از دو يا سه سال مانده به انقلاب ايران يک پروژهای بعد از مکافات بسيار راه اندازی شد که اسمش ساخت نيروگاه گازی رامين بود. نيروگاه را الان هم ميتوانيد ببينيد که در جادهی اهواز به شوشتر است و يک روستايي که حالا تبديل شده به شهر کنارش وجود دارد که اسم روستا هم ويس است. ويس و رامين حالا يک واژه هستند که به دو موجوديت مجزا اما چسبيده به هم اطلاق ميشوند.
ساخت نيروگاه رامين به دست يک مقاطعه کار روس افتاده بود که اسمش "تکنو پروم اکسپورت" بود. مثل چاپخانه هم کاغذ در تعريف و تمجيد از خودشان چاپ ميکردند و اتفاقأ در غياب کعبهی دور دست روسيه برای احزاب چپ و حزب توده، اين نيروگاه شده بود مظهر شوروی.
اين پروژه از وقتي شروع به کار کرد به مناسبت انقلاب ايران مرتب پول از طرف ايرانياش ميگرفت اما نيروگاه در همان حال نيمه تعطيل باقي ميماند. اما در عوض يک شهرک خيلي درست و درمان در نزديکيهای نيروگاه ساخته شد که يک نشانهی اساسي از شوروی هم داشت. خانههای شهرک همه به رنگ قرمز بودند. هنوز هم هستند و به اسم خانهی روسها معروفند.
يک نکتهی خيلي جالب اين است که نيروگاه رامين را که قرار بوده روسها بسازند نه تنها نيمه کاره رهايش کردند و در حال حاضر از همهی ظرفيتش استفاده نميشود بلکه دارند دو تا خسارت بزرگ از بانک ملي و بانک صادرات ايران ميگيرند. در واقع داستانش مثل همين بامبوليست که سر نيروگاه بوشهر درآوردهاند و با شکايت از ايران اين دو بانک را به پرداخت بهره وادار کردهاند آن هم برای نيروگاه نساخته. اينها را همه ميدانند چون يک دورهای همين تکنوپروم اکسپورت شروع کرد به باز کردن درهای پروژهةای کوچک برای مقاطعه کاران دست دوم و از اين راه کلي شرکتهای کوچک در اقمار اين شرکت راه افتاد و ديگر پول افشاني بود که ميکردند.
خيلي معروف شده بود که صنعت نفت در خوزستان که دست انگليسيها بوده هنوز با سيستم انگليسي اداره ميشود و روسها هم نيروگاهها را با سيستم اداری خودشان اداره ميکنند. اتفاقأ درست هم ميگفتند چون در خوزستان دو مدل پيمانکاری وجود دارد. يکي پيمانکاران شرکت نفت که هر سال هم با مدل صنايع نفت ارزشيابي ميشوند و يک مدل هم پيمانکاران نيروگاهي که باز هم ارزشيابي خودشان را برای انتخاب پيمانکار اعمال ميکنند. لابد حالا در بوشهر هم همين وضعيت وجود دارد.
خلاصه که روسها به بهانهی دير پول دادن طرف ايراني ادعای خسارت کردند و گرفتند.
اما باز يک موضوع جالبتر هم هست و آن هم عبارت است از اين که با اين همه بدحسابيی روسها باز هم برای کارهای نيروگاهيايران دعوت به کار ميشوند. مثلأ قرار بوده که روسها يک نيروگاه در طبس هم بسازند. آن موقعي که حرف از ساخت نيروگاه از منابع انرژی نو مثل خورشيد و باد بود کلي آدم اين طرف و آن طرف جز ميزدند که به همين اندازهای که روسها ميخواهند بگيرند بدهيد به آدمهای توی خود ايران و اينها ميتوانند نيروگاههای با صرفهتر را با کمک فني اروپاييها بسازند که گرفتاریهای بعدی هم ندارد. ولي کو گوش شنوا؟
مزهی داستان هم اين است که يک عدهای در ايران ميروند با زور روسها را ميآورند برای اين قراردادها و تازه مثلأ تکنوپروم اکسپورت برای نيروگاه طبس هم گفته بود که نه برایمان صرف ندارد. اين حرفها را به کارشناسان انرژی در ايران که ميزنيد ميخواهند خودشان را خفه کنند چون ميگويند معتقديم روسها کارشان بيحساب و کتاب است ولي کسي به حرف ما محل نميگذارد.
خيلي هم بامزه است که همين تکنو پروم اکسپورت برای پروژهی طبس گفته بود چون طرف ايراني خيلي معطل ميکند در پول دادن بنابراين اگر بخواهيم پروژه را شروع کنم بايد بنشينيم و از نو بر حسب قيمت جديد آهن که گران شده نرخهای جديد بدهيم.
من البته متخصص و روزنامهنگار اقتصادی نيستم و اينها را از راه روزنامه نگاری علمي ميدانم اما فکر کنيد چقدر اين حضرات روس بابت هر پروژهای در ايران پول گرفتهاند و کارشان را نيمه تمام گذاشتهاند؟
هميشه آدم فکر ميکند اينهايي که مدام به دنبال قرارداد بستن به روسها هستند فقط اسم بدنامياش را گذاشتهاند برای تودهایها وگرنه انگار يک رقابت اساسي در جريان است که روسها به هر تقدير هميشه يک کاری در ايران دستشان باشد.
خلاصه که همينطور ساليان سال است که ترکمانچای سفلي ميرود و ترکانچای وسطي ميآيد.
مثلأ قرارداد ترکمانچای را به اسم ترکمانچای عليا، سفلي، وسطي، نيم ترکمانچای، تمام ترکمانچای اسم گذاری کنيم که معلوم بشود هر کدام مربوط به چه دورهی زماني هستند بلکه همه را نچسبانيم به ترکمانچای اصلي.
يکيشان که به نظرم نيم ترکمانچای باشد بر سر ساخت يک نيروگاه گازی رخ داد. گاهي فکر ميکنم سير و پر بنويسمش که لااقل تاريخ علم هم جای خودش را در بين علاقمندان اين رشته باز کند. حالا خيلي خلاصهاش را مينويسم.
از دو يا سه سال مانده به انقلاب ايران يک پروژهای بعد از مکافات بسيار راه اندازی شد که اسمش ساخت نيروگاه گازی رامين بود. نيروگاه را الان هم ميتوانيد ببينيد که در جادهی اهواز به شوشتر است و يک روستايي که حالا تبديل شده به شهر کنارش وجود دارد که اسم روستا هم ويس است. ويس و رامين حالا يک واژه هستند که به دو موجوديت مجزا اما چسبيده به هم اطلاق ميشوند.
ساخت نيروگاه رامين به دست يک مقاطعه کار روس افتاده بود که اسمش "تکنو پروم اکسپورت" بود. مثل چاپخانه هم کاغذ در تعريف و تمجيد از خودشان چاپ ميکردند و اتفاقأ در غياب کعبهی دور دست روسيه برای احزاب چپ و حزب توده، اين نيروگاه شده بود مظهر شوروی.
اين پروژه از وقتي شروع به کار کرد به مناسبت انقلاب ايران مرتب پول از طرف ايرانياش ميگرفت اما نيروگاه در همان حال نيمه تعطيل باقي ميماند. اما در عوض يک شهرک خيلي درست و درمان در نزديکيهای نيروگاه ساخته شد که يک نشانهی اساسي از شوروی هم داشت. خانههای شهرک همه به رنگ قرمز بودند. هنوز هم هستند و به اسم خانهی روسها معروفند.
يک نکتهی خيلي جالب اين است که نيروگاه رامين را که قرار بوده روسها بسازند نه تنها نيمه کاره رهايش کردند و در حال حاضر از همهی ظرفيتش استفاده نميشود بلکه دارند دو تا خسارت بزرگ از بانک ملي و بانک صادرات ايران ميگيرند. در واقع داستانش مثل همين بامبوليست که سر نيروگاه بوشهر درآوردهاند و با شکايت از ايران اين دو بانک را به پرداخت بهره وادار کردهاند آن هم برای نيروگاه نساخته. اينها را همه ميدانند چون يک دورهای همين تکنوپروم اکسپورت شروع کرد به باز کردن درهای پروژهةای کوچک برای مقاطعه کاران دست دوم و از اين راه کلي شرکتهای کوچک در اقمار اين شرکت راه افتاد و ديگر پول افشاني بود که ميکردند.
خيلي معروف شده بود که صنعت نفت در خوزستان که دست انگليسيها بوده هنوز با سيستم انگليسي اداره ميشود و روسها هم نيروگاهها را با سيستم اداری خودشان اداره ميکنند. اتفاقأ درست هم ميگفتند چون در خوزستان دو مدل پيمانکاری وجود دارد. يکي پيمانکاران شرکت نفت که هر سال هم با مدل صنايع نفت ارزشيابي ميشوند و يک مدل هم پيمانکاران نيروگاهي که باز هم ارزشيابي خودشان را برای انتخاب پيمانکار اعمال ميکنند. لابد حالا در بوشهر هم همين وضعيت وجود دارد.
خلاصه که روسها به بهانهی دير پول دادن طرف ايراني ادعای خسارت کردند و گرفتند.
اما باز يک موضوع جالبتر هم هست و آن هم عبارت است از اين که با اين همه بدحسابيی روسها باز هم برای کارهای نيروگاهيايران دعوت به کار ميشوند. مثلأ قرار بوده که روسها يک نيروگاه در طبس هم بسازند. آن موقعي که حرف از ساخت نيروگاه از منابع انرژی نو مثل خورشيد و باد بود کلي آدم اين طرف و آن طرف جز ميزدند که به همين اندازهای که روسها ميخواهند بگيرند بدهيد به آدمهای توی خود ايران و اينها ميتوانند نيروگاههای با صرفهتر را با کمک فني اروپاييها بسازند که گرفتاریهای بعدی هم ندارد. ولي کو گوش شنوا؟
مزهی داستان هم اين است که يک عدهای در ايران ميروند با زور روسها را ميآورند برای اين قراردادها و تازه مثلأ تکنوپروم اکسپورت برای نيروگاه طبس هم گفته بود که نه برایمان صرف ندارد. اين حرفها را به کارشناسان انرژی در ايران که ميزنيد ميخواهند خودشان را خفه کنند چون ميگويند معتقديم روسها کارشان بيحساب و کتاب است ولي کسي به حرف ما محل نميگذارد.
خيلي هم بامزه است که همين تکنو پروم اکسپورت برای پروژهی طبس گفته بود چون طرف ايراني خيلي معطل ميکند در پول دادن بنابراين اگر بخواهيم پروژه را شروع کنم بايد بنشينيم و از نو بر حسب قيمت جديد آهن که گران شده نرخهای جديد بدهيم.
من البته متخصص و روزنامهنگار اقتصادی نيستم و اينها را از راه روزنامه نگاری علمي ميدانم اما فکر کنيد چقدر اين حضرات روس بابت هر پروژهای در ايران پول گرفتهاند و کارشان را نيمه تمام گذاشتهاند؟
هميشه آدم فکر ميکند اينهايي که مدام به دنبال قرارداد بستن به روسها هستند فقط اسم بدنامياش را گذاشتهاند برای تودهایها وگرنه انگار يک رقابت اساسي در جريان است که روسها به هر تقدير هميشه يک کاری در ايران دستشان باشد.
خلاصه که همينطور ساليان سال است که ترکمانچای سفلي ميرود و ترکانچای وسطي ميآيد.
نظرات