در قاب عکس استراليايي: فقط يک نفر مو قرمز اينجا هست اون هم منم

خيلي اتفاق جالبي بود که اصلأ انتظارش را نداشتم. حالا مي‌نويسمش. لابد ديديد خيلي‌ها به قفل مي‌گويند قلف، يا به مشق مي‌گويند مخش. افتضاح‌ترش را هم من شنيدم مثلأ يک جنابي بود که هر وقت مي‌خواست بگويد امکان ندارد، مي‌گفت انکان ندارد. باز افتضاح‌تر از اين را هم شنيده‌ام از يک آقای دکتری که رئيس يک انجمن علمي در ايران است و کلي آدم حسابي عضو آن انجمن هستند. اين جناب اگر قرار بود ده جمله بگويد دست کم شش تايش پر از غلط‌های نامربوط بود. مثال، توی يکي از سخنراني‌هايش سه چهار بار گفت "من هنوز متوجه نشده‌ام اين مقاله‌هايي که برای سمينار فرستاده‌اند کدون مال کدونه" يعني کدوم مال کدومه. لابد زياد سراغ داريد از اين مدل غلط غلوط‌ها. حالا ديروز توی باشگاه ورزشي داشتم با يکي از مربي‌ها حرف مي‌زدم ديدم مدام مي‌گويد I aksed. يک کمي دقت کردم ديدم اين همان asked است که دارد مي‌گويد. اين مربي‌ای که مي‌گويم تازگي‌ها آمده و طبق برنامه‌ی باشگاه هر مربي جديد بايد مدتي مجاني کار کند تا شناخته بشود و بعد کم‌کم آن‌هايي که مي‌خواهند مربي بگيرند با او آشنا بشوند و در نتيجه بابت کلاس‌های‌شان به او پول پرداخت کنند. مهم‌ترين خصوصيت ظاهری اين مربي جديد موهايش است. موهای مجعد و قرمز. تازه دويدنم تمام شده بود و آمده بودم طبقه‌ی دوم باشگاه، داشتم نفس نفس مي‌زدم. آمد گفت ...

دختر: انگار خيلي دويدی؟

من: ... آره، 5 کيلومتر ...

دختر: خيلي خوبه.

من: اوضاع کاری چطوره؟

دختر: بلاخره سه نفر آمدند ثبت نام کردند. به نظرم بعد از دو ماه داره راه مي‌افته.

من: به نظرم خيلي بي انصافيه که دو ماه مجاني کار کني!

دختر: خوب راه ديگه‌ای برای تجربه کردن نيست. بايد يک مدتي کار کني که بشناسندت. اگر اين کار رو نکني خودت هم تجربه‌ی کاری پيدا نمي‌کني. همه همين راه رو ميرن. يک کمي اولش سخته ولي بد هم نيست که آدم خودش يک مدتي با محيط آشنا بشه.

من: خيلي وقته توی اين کار هستي؟

دختر: حدود چهار سال توی ايتاليا کار کردم، يک سال هم توی نيوزيلند. يک سال هم فاصله افتاد بين کار تا اين که اومدم اينجا.

من: تا آمدی و درخواست دادی گفتند بيا؟

دختر: نه خيلي زود چون همان يک سال فاصله‌ای که افتاده بود بين کارم نگرانشون مي‌کرد که نکنه نتونم از عهده‌ی کار بربيام. ازشون خواستم (I aksed) يک چند روزی بدون قرارداد کارم رو ببينن بعد اگر موافق بودند قرارداد ببنديم. دو هفته آمدم کار کردم و چند نفر رو مجاني تمرين دادم و ديدن کارم خوبه بعد قرارداد بستيم.

من: چطور شد رفتي نيوزيلند و ايتاليا؟

دختر: مادرم نيوزيلندی هست، پدرم ايتاليايي. يک مدتي رفتيم نيوزيلند و چند سالي هم رفتيم ايتاليا. از هر دو تا باشگاهي که کار کردم خواستم (I aksed) سابقه‌ی کاری‌ام رو بفرستند که بتونم اينجا کارم رو ادامه بدم.

من: حالا لابد اين‌هايي رو که برای بدنسازی با تو ثبت نام کردن حسابي به يک جايي مي‌رسوني که برات تبليغ کنن؟

دختر: خوب راهش همينه. اتفاقأ خيلي هم خوشحال هستن. براشون تمرينات جالبي طراحي کردم که سرحال بيان. اين‌ها اگر از نتيجه‌ای که مي‌گيرن راضي باشن اونوقت خيلي‌ها مي‌يان با من ثبت نام مي‌کنن. بهشون کارت و مشخصاتم رو دادم که به دوستانشون معرفي کنن.

من: حالا چند جلسه تمرين باهاشون داری؟

دختر: دو تاشون ده جلسه، يکي‌شون هشت جلسه. مي‌دوني بايد توی همين مدت چند تا علاقمند ديگه هم پيدا کنم که بخوان با من تمرين کنن.

من: حالا پولي که مي‌گيری به اندازه‌ی خرج و مخارج خودت هست؟

دختر: خوب اگر اون مقداری که بايد بگيرم رو بگيرم پول خوبي مي‌شه ولي اين اوايل کار خودم ازشون خواستم (I aksed) کمتر پول بدن که تبليغ بشه. تو نمي‌خوای بيای توی گروه من؟

من: من نه ولي مي‌تونم اگر دوستانم خواستن بهشون معرفي‌ات کنم.

دختر: اگر معرفي کردی بگو توی تمريناتش خبری از دويدن نيست.

من: يعني چي؟

دختر: يعني من دوست ندارم اون‌هايي که با من تمرين مي‌کنن روی دويدن تأکيد کنن، فقط نرمش مي‌دم.

من: اين که خيلي تنبلي مي‌شه! ورزش بدون دويدن يعني شطرنج!

دختر: خوب خيلي‌ها از دويدن بدشون مي‌ياد، يکي‌اش هم خود من. ولي يک راه‌های ديگه‌ای برای جبران دويدن هست. اگه خواستي به دوستات معرفي کني بگو دويدن ندارند.

من: خوب جالب شد! حتمأ اگه پيش اومد معرفي‌ات مي‌کنم. راستي ببينم تو چرا اينقدر موهات قرمزه؟ همه‌ی خانواده‌تون موهاشون قرمزه؟

دختر: نه بابا، اين تبليغاته. موهای همه‌مون قهوه‌ايه. من خواستم قيافه‌ام متفاوت باشه همه يادشون بمونه برای همين موهام رو قرمز کردم.

من: چه جالب. اثر هم داشته؟

دختر: آره، فقط يک نفر مربي مو قرمز اينجا هست اون هم منم. به هر کسي نشاني موی قرمز منو بدی مي‌تونه پيدام کنه. توی همين مدت کوتاه چند نفر بهم ميگن مو قرمزه.

من: ايده‌اش از کجا اومد به ذهنت؟

دختر: خوب ديدم مجبورم لباس مربي‌های باشگاه رو بپوشم که همه مي‌پوشن و شکل همه‌شون يکنواخته، گفتم موهام که مال خودمه رنگ اونا رو عوض مي‌کنم. درست حدس زده بودم. حال من متفاوتم اون هم توی دو ماه.

من: خيلي عالي. خوب من برم دنبال ورزش کردنم.

دختر: اگه خواستي بيا توی تمرينات من.

من: باشه، فعلأ که تو نمي‌دوی، من هر روز مي‌دوم. اگه هوس شطرنج بازی کردن داشتم مي‌يام توی تمرينات تو ... ها ها ها ها ...

دختر: ... ها ها ها ها ... شطرنج .... ها ها ها ها ...

نظرات

پست‌های پرطرفدار