داريه و ديزی قانون اساسي
يک موضوع جالبي توی خبرهای اين روزها هست گفتم توجهتان را به آن جلب کنم.
ديدهايد که ايِن روزها در برمه و پاکستان، که هر دویشان حکومتهای نظامي دارند، تا ميرسند به زد و خورد و بازداشت مخالفان اعلام ميکنند که قانون اساسي را به حالت تعليق درآورديم؟ اتفاق جالبيست. يعني حدس ميزنند که همهی دنيا آنها را محکوم ميکنند که با وجود قانون اساسي حق نداريد با مخالفانتان برخورد کنيد و همين هم ميشود که آنها قانون اساسي را ميگذارند توی فريزرشان که آب نشود که مدتي بعد که بيرونش ميآورند باز بشود از آن استفاده کرد.
معنياش اين است که همين حکومتهای نظامي مثلأ خودکامهای که گوشت جامعه را ميخورند بلاخره استخوان جامعه را نجويده ميگذارند که بعدها يک مبنای توافق جمعي وجود داشته باشد که جامعه از هم نپاشد.
داشتم فکر ميکردم اين را که بگذاريد کنار وضع خودمان در ايران خيلي خيره کننده ميشود که همهی بگير و ببندهای مدل پاکستان و برمه که هست، هيچ، قانون اساسي هم هست و از قضا مرتب هم تفسير جديد از آن توليد ميشود. يعني باز هم گلي به گوشهی جمال پرويز مشرف که لااقل اول قانون اساسيشان را معلق ميکند بعد ميافتد به جان مخالفانش!
شده است حکايت رانندگيمان که هم بزرگراه داريم هم مسير ويژه. قانون استفاده از آنها را هم داريم. همه هم از هر سه تایشان استفاده ميکنند. يعني علاوه بر اين که قانون هست توی مسير ويژه هم ميرانند، کنار بزرگراه هم پسته و هندوانه و انار هم ميفروشند. از خروجي هم که رد شدند عقب عقب ميآيند. آنوقت همه جای دنيا با چهار تا علامت رانندگي به رانندهها تذکر ميدهند، توی ايران مجبورند از قول دوازده امام و چهارده معصوم سخنراني بنويسند بزنند کنار جادهها که درست رانندگي کنيد. گوش هيچکسي هم بدهکار نيست!
يعني در جامعهی ايراني گوشت قانون که به مصرف داريه و ديزی رسيده، استخوان قانون هم جويده شده است ديگر! بنابراين رسيدهايم به خلال کردن با قوانين آسماني و ماوراء الطبيعه، که از قرار بوی الرحمان آنها هم دارد ميآيد.
اين که همه جور اتفاقي رخ ميدهد و ضمنأ برقراری قانون اساسي و قوانين معمولي هم مدام اعلام ميشود و ايضأ کشور همهاش در حال جنگ و ستيز داخلي و خارجيست اساسأ خودش يک مدل بيقانوني جديد است.
آدم خندهاش ميگيرد که چطور خيلي از منتقدان متوجه نميشوند که حکومت جمهوری اسلامي اصلأ خودش دارد بر عليه خودش نافرماني مدني ميکند!
وضعيست واقعأ!
ديدهايد که ايِن روزها در برمه و پاکستان، که هر دویشان حکومتهای نظامي دارند، تا ميرسند به زد و خورد و بازداشت مخالفان اعلام ميکنند که قانون اساسي را به حالت تعليق درآورديم؟ اتفاق جالبيست. يعني حدس ميزنند که همهی دنيا آنها را محکوم ميکنند که با وجود قانون اساسي حق نداريد با مخالفانتان برخورد کنيد و همين هم ميشود که آنها قانون اساسي را ميگذارند توی فريزرشان که آب نشود که مدتي بعد که بيرونش ميآورند باز بشود از آن استفاده کرد.
معنياش اين است که همين حکومتهای نظامي مثلأ خودکامهای که گوشت جامعه را ميخورند بلاخره استخوان جامعه را نجويده ميگذارند که بعدها يک مبنای توافق جمعي وجود داشته باشد که جامعه از هم نپاشد.
داشتم فکر ميکردم اين را که بگذاريد کنار وضع خودمان در ايران خيلي خيره کننده ميشود که همهی بگير و ببندهای مدل پاکستان و برمه که هست، هيچ، قانون اساسي هم هست و از قضا مرتب هم تفسير جديد از آن توليد ميشود. يعني باز هم گلي به گوشهی جمال پرويز مشرف که لااقل اول قانون اساسيشان را معلق ميکند بعد ميافتد به جان مخالفانش!
شده است حکايت رانندگيمان که هم بزرگراه داريم هم مسير ويژه. قانون استفاده از آنها را هم داريم. همه هم از هر سه تایشان استفاده ميکنند. يعني علاوه بر اين که قانون هست توی مسير ويژه هم ميرانند، کنار بزرگراه هم پسته و هندوانه و انار هم ميفروشند. از خروجي هم که رد شدند عقب عقب ميآيند. آنوقت همه جای دنيا با چهار تا علامت رانندگي به رانندهها تذکر ميدهند، توی ايران مجبورند از قول دوازده امام و چهارده معصوم سخنراني بنويسند بزنند کنار جادهها که درست رانندگي کنيد. گوش هيچکسي هم بدهکار نيست!
يعني در جامعهی ايراني گوشت قانون که به مصرف داريه و ديزی رسيده، استخوان قانون هم جويده شده است ديگر! بنابراين رسيدهايم به خلال کردن با قوانين آسماني و ماوراء الطبيعه، که از قرار بوی الرحمان آنها هم دارد ميآيد.
اين که همه جور اتفاقي رخ ميدهد و ضمنأ برقراری قانون اساسي و قوانين معمولي هم مدام اعلام ميشود و ايضأ کشور همهاش در حال جنگ و ستيز داخلي و خارجيست اساسأ خودش يک مدل بيقانوني جديد است.
آدم خندهاش ميگيرد که چطور خيلي از منتقدان متوجه نميشوند که حکومت جمهوری اسلامي اصلأ خودش دارد بر عليه خودش نافرماني مدني ميکند!
وضعيست واقعأ!
نظرات