تعارفات رسانهای
حالا آدم با اهل فن که حرف ميزند لازم است مراعات کند و احترام بگذارد و من هم به خودم واجب ميدانم که احترام استادی آقای بهنود را به جا بياورم. منتها اميدوارم خود ايشان هم حق بدهند که گاهي کوچکترها هم انتقادشان را از خود ايشان هم بنويسند.
يک فيلم ويدئويي در وبلاگ بي بي سي گذاشتهاند که مربوط است به گفتگو با ابراهيم گلستان. گفتگو کنندهی اين هم فيلم جناب بهنود هستند.
همين فيلم را که ببينيد متوجه ميشويد چرا وضع روزنامه نگاری و رسانه و بخصوص مصاحبهگری در تمام رسانههای ايراني نچسب است. يک آدمي مثل ابراهيم گلستان که او هم اهل رسانه بوده ولي مدام در تمام زندگياش حرف خودش را زده و توی همين فيلم هم نشان ميدهد که همين خصلت را دارد و حتي وقتي دربارهی ورزش کردنش هم حرف ميزند باز تکرار ميکند که من با خودم طرف بودهام که هر بار بهتر بشوم در کارم، و آن طرف مسعود بهنود، يک معلم رسانهی ايراني که هنوز هم شاگردانش، با واسطه و بيواسطه- يکياش هم خود من، مدام داريم سعي ميکنيم که از او ياد بگيريم.
آنوقت تعارفات آقای بهنود است که هي ميخورد به ديوار. مدام به ابراهيم گلستان ميگويند شما بوديد که چنين کرديد، شما بوديد که چنان کرديد. خوب اينها را به جای اين که به خود گلستان بگوييد با چهار تا تکه فيلم از در و ديوار و خود او و روی تصاوير بگوييد. همين تعارفات را هم گلستان بي جواب ميگذارد تا جايي که بهنود ميگويد يک چيزی بگويم اگر دعوايم نکنيد، و گلستان باز ميگويد دعوای چي؟ چرا دعوا کنم؟
خوب آخر اين چه مصاحبهی تعارفيست با يک آدمي که اصلأ نه قبلش تعارف داشته با خودش و ديگران، نه حالا؟
همين شده که وقتي مصاحبههای رسانهای ايراني را ميخوانيد يا ميشنويد تا برسند به اصل حرف، مدام مصاحبهگر از سجايای مصاحبه شونده حرف زده. همين وضعيت و البته به مراتب بدترش را در مصاحبه با اهل حکومت هم ميبينيد که هي بايد آدم به خودش فشار بياورد که آخر اين همه القاب و تعريف کردنها چه جای گفتن دارند؟
ابراهيم گلستان سالهاست در خارج از ايران زندگي ميکند و به قول خودش به دنبال شهرت هم نبوده، بنابراين نشانهی خوبيست از آدم رسانهای که ميشود از او کلي چيزها ياد گرفت، يکي از آن همه هم همين بيتعارف بودن است. خوب جا داشت آقای بهنود هم بدون تعارف کردن صاف برود سر اصل حرفها و آنقدر تعارفات را تکرار نکنند که مجبور بشوند قسمت اول مصاحبه را قطع کنند و بچسبانند به يک تکهی ديگری که در داخل ساختمان گرفته شده.
مصاحبه را ببينيد.
يک فيلم ويدئويي در وبلاگ بي بي سي گذاشتهاند که مربوط است به گفتگو با ابراهيم گلستان. گفتگو کنندهی اين هم فيلم جناب بهنود هستند.
همين فيلم را که ببينيد متوجه ميشويد چرا وضع روزنامه نگاری و رسانه و بخصوص مصاحبهگری در تمام رسانههای ايراني نچسب است. يک آدمي مثل ابراهيم گلستان که او هم اهل رسانه بوده ولي مدام در تمام زندگياش حرف خودش را زده و توی همين فيلم هم نشان ميدهد که همين خصلت را دارد و حتي وقتي دربارهی ورزش کردنش هم حرف ميزند باز تکرار ميکند که من با خودم طرف بودهام که هر بار بهتر بشوم در کارم، و آن طرف مسعود بهنود، يک معلم رسانهی ايراني که هنوز هم شاگردانش، با واسطه و بيواسطه- يکياش هم خود من، مدام داريم سعي ميکنيم که از او ياد بگيريم.
آنوقت تعارفات آقای بهنود است که هي ميخورد به ديوار. مدام به ابراهيم گلستان ميگويند شما بوديد که چنين کرديد، شما بوديد که چنان کرديد. خوب اينها را به جای اين که به خود گلستان بگوييد با چهار تا تکه فيلم از در و ديوار و خود او و روی تصاوير بگوييد. همين تعارفات را هم گلستان بي جواب ميگذارد تا جايي که بهنود ميگويد يک چيزی بگويم اگر دعوايم نکنيد، و گلستان باز ميگويد دعوای چي؟ چرا دعوا کنم؟
خوب آخر اين چه مصاحبهی تعارفيست با يک آدمي که اصلأ نه قبلش تعارف داشته با خودش و ديگران، نه حالا؟
همين شده که وقتي مصاحبههای رسانهای ايراني را ميخوانيد يا ميشنويد تا برسند به اصل حرف، مدام مصاحبهگر از سجايای مصاحبه شونده حرف زده. همين وضعيت و البته به مراتب بدترش را در مصاحبه با اهل حکومت هم ميبينيد که هي بايد آدم به خودش فشار بياورد که آخر اين همه القاب و تعريف کردنها چه جای گفتن دارند؟
ابراهيم گلستان سالهاست در خارج از ايران زندگي ميکند و به قول خودش به دنبال شهرت هم نبوده، بنابراين نشانهی خوبيست از آدم رسانهای که ميشود از او کلي چيزها ياد گرفت، يکي از آن همه هم همين بيتعارف بودن است. خوب جا داشت آقای بهنود هم بدون تعارف کردن صاف برود سر اصل حرفها و آنقدر تعارفات را تکرار نکنند که مجبور بشوند قسمت اول مصاحبه را قطع کنند و بچسبانند به يک تکهی ديگری که در داخل ساختمان گرفته شده.
مصاحبه را ببينيد.
نظرات