زمانه تجربه‌ی رسانه‌ای جديد

خيلي اين هفته منتظر فرصت بودم که درباره‌ی گزارش روزنامه‌ی هلندی فولکس گرانت درباره‌ی راديو زمانه بنويسم که از فرط کار زياد فرصتش پيش نيامد. حالا مي‌نويسم.

يک وقتي توی راديوی ايران يک مدير جديد برای گروه "راه شب" انتخاب کردند، مدير جديد همين آقای ساعد باقری بودند که شاعرند و لابد مي‌شناسيدشان. راه شب برای هر شب يک گروه برنامه‌ساز داشت، يکي‌اش هم عبارت بود از هرمز شجاعي مهر، ژاله صادقيان، حميدرضا اکبری، پرويز کاردان، مرحوم مهرداد خسروی، مجيد شريف خدايي و من. همان روز دوم انتخاب قرار شد تمام برنامه سازهای راه شب بنشينند با رئيس جديد گپ بزنند و از نظراتش با اطلاع بشوند. البته نه مدير آدم ناآشنايي بود برای‌مان و نه او تازه وارد بود منتها يک گرفتاری خنده‌داری در جلسه بوجود آمد که هنوز که هنوز است باعث تفريح آدم‌های آن روز است که با هم درباره‌اش حرف مي‌زنند.

گرفتاری در اين بود که بنا را بر اين گذاشتند که برنامه‌های راه شب بزند روی دست برنامه‌های فرهنگي نيمروزی، يعني هر کسي هر چه در چنته‌ی هنری‌اش دارد بريزد به پای برنامه‌های شب. ظاهر ايده‌ خوب بود منتها مشکل باطني‌اش در اين بود که اگر چنين اتفاقي مي‌افتاد و برنامه‌های شب از برنامه‌های روز بهتر از آب درمي‌آمدند آنوقت با مردمي که تا نزديکي‌های صبح بيدار مانده‌اند و فردايش نای دنبال کار و زندگي‌شان رفتن را ندارند چه بايد کرد؟ اگر همه‌ی هفت شب همين قاعده برقرار باشد آنوقت يا بايد روش زندگي مردم را عوض کرد يا بايد قبول کرد که مردم اصولأ از خير راديو بگذرند.

خوب هم يادم هست که يکي از اهل قلم که حالا هم دستي در نوشتن دارد برداشته بود يک داستان بلند گي دو مو پاسان را تنظيم کرده بود برای اين که در راه شب بخوانند، که خواندند، که مردم هم رکورد بد و بيراه تلفني را شکستند همان شب. دو سه نمونه از اين دست باعث شد تا ساعد باقری کوتاه بيايد و راه شب دست از رقابت با روز مردم بردارد و هر کسي ايده‌ی فرهنگي دارد همان نيمروز اجرايش کند.

خوب هنوز هم مي‌شود همين سؤال را درباره‌ی رسانه‌ای مثل راديو پرسيد که يک راديو و برنامه سازهايش چقدر مي‌شود به دنبال مخاطب خاص باشند؟ اصلأ چنين حرفي عملي هست؟ اگر هست آنوقت راديو چه فرقي با سي‌دی و کتاب پيدا مي‌کند که مخاطبان خاص دارند و مردم مي‌توانند هر وقت که خودشان مي‌خواهند از آن‌ها استفاده کنند؟

گزارش روزنامه‌ی هلندی درباره‌ی راديو زمانه و يادداشت‌های مهدی جامي را مي‌شود از اين منظر نگاه کرد. خوب اين را هم اضافه کنم که وبلاگ مهدی جامي را که مي‌خوانيد کم و بيش متوجه نگاه صاحب وبلاگ به دنيا مي‌شويد. من دو سه باری هم با مهدی جامي از طريق اينترنت چند جمله‌ای رد و بدل کرد‌ه‌ام و همين‌ها را اگر ملاک بگيرم، مي‌توانم بگويم مهدی جامي آدم محترمي‌ست که مي‌شود با او حرف زد و از قضا درست به همين دليل است که بايد درباره‌ی يادداشت‌هايش حرف زد که مبادا راديو زمانه هر چه که هست باعث نشود يک آدم محترم اهل قلم از صدقه‌ی سر رسانه صدمه ببيند. اين اتفاقي‌ست که نمونه‌هايش را در ايران زياد ديده‌ايم.

اول از همه اين که انتظار يک مخاطب رسانه، هر کسي که هست و با هر چقدر سواد و تجربه و اين‌ها، اين نيست که وقتي مديرش مي‌خواهد در مورد مخاطبانش قضاوت کند بگويد کدام گروه از مخاطبان نماينده‌ی کدام طرز فکر هستند، تنوع خوبي از مخاطبان هستند يا نه و آيا طرز فکرشان محبوبيت دارد يا نه! بماند که مي‌شود پرسيد کدام آمار چنين قضاوتي را تأييد مي‌کند؟ برخورد جزمي با مردم در جمهوری اسلامي هم در حوزه‌ی اجتماعي و هم در حوزه‌ی انديشه‌ای منجر به زيرزميني شدن فکر و نظر عمومي شده، همين هشداری که در دوره‌ی خاتمي بارها به زبان اهل حکومت هم آمد. وقتي توی ايران مشکل آراء و تفکرات زيرزميني هست خوب چطور مي‌شود از بيرون از ايران درباره‌ی محبوبيت يا عدم محبوبيت يک عقيده يا گروه نظر داد؟ خود راديو زمانه از بين همين آراء زيرزميني توی ايران کلي اهل هنر معرفي کرده، يکي‌شان محسن نامجو.

نکته‌ی از مو نازک‌ترش هم اين است که در جامعه‌ی مردمسالار، هميني که آرزوی همه‌مان است و نيت راه اندازی راديو زمانه، همين آدم‌های با طرز تفکر مثلأ نامحبوب به همان اندازه‌ حق رأی دادن دارند که باقي محبوب‌ها. خوب اگر رسانه‌‌ای که بر پايه‌ی اصول مردمسالاری بنا شده بخواهد دست به انتخاب مخاطبانش بزند که اصلأ نقض غرض کرده! تازه چه کسي مي‌تواند بگويد بين ادعا و واقعيت چقدر فرق هست؟ آن هم وقتي که تا مي‌گويي نگار من به مکتب نرفت و خط ننوشت يکباره همه مي‌شوند نگار من!

مهدی نوشته است که نه مصاحبه شوندگان و نه مصاحبه کنندگان درک روشني از روزنامه نگاری شهروندی ندارند و بافت رسانه‌ای ايران را هم نمي‌شناسند؟ اتفاقأ يکي از همين مصاحبه شوندگان خودش سابق بر اين از همان بافت رسانه‌ای ايران تغذيه مي‌شده. يعني راديو زمانه با ‌محصولات رسانه‌ای ايران روبروست! اين بزرگترين مشکل جامعه‌ی ايراني شده که بافت رسانه‌اش دارد محصول توليد مي‌کند، يک گروه از آن طرف بام افتاده‌اند از زور موافقت، يک گروه از اين طرف بام از زور مخالفت. خوب اين را که ديگر مي‌شود ديد که با همين ديدگاه رسانه‌ای آدمکشي هم کرده‌اند. بافت رسانه‌ای ايران همين است اتفاقأ. راديو زمانه يا بايد از پوشش دادن جامعه‌ی ايران دست بکشد يا قبول کند که اين‌ها هم هستند و چه بسا نگار من هم شده‌اند و دارند توی دانشگاه‌های ايران هم درس مي‌دهند، و حلوا حلوای دموکراسي هم مي‌کنند.

مهدی نوشته است که " هیچ استدلالی نمی تواند زمانه را به غیرسیاسی بودن توصیف کند و آن را نقطه ضعف زمانه بشمارد اما استدلال خود را به دیگر رسانه های همسو با آن نعمیم ندهد". اين حرف درباره‌ی رسانه‌های ديگر معني‌اش سرشکن کردن بار مسئوليت است و البته که منصفانه هم نيست چون هيچکدام از آن رسانه‌های جديد التأسيس راديوی مستقل نيستند در حالي که زمانه هست. اين‌ها به کنار، معيار قضاوت درباره‌ی بهتر يا بدتر بودن يک رسانه نسبت به ديگران چيست؟ اين که مقياس اندازه گيری از خودمان باشد همين است که مدام احمدی نژاد هم حرفش را مي‌زند که اصلأ در ايران آزادی مطلق هست، معيارش هم از خودش است.

زمانه کار خوبي مي‌کند که مي‌خواهد فرهيختگي را ترويج کند اما انصافأ اگر مهدی جامي نگويد اين رسانه که اسمش راديو زمانه هست در فضای آشفته‌ی سياسي ايران و حتي برای ترويج فرهيختگي هم "يک کار تجربي" جديد است آنوقت بايد بابت هر اشکالي که به کار زمانه مي‌گيرند مثل اين بار برآشفته بشود. هيچ جای نوشته‌ی مهدی حاکي از اين نيست که او به تجربي بودن کار زمانه اعتقاد دارد. يک نمونه از همين اشکالات را مي‌نويسم که نمونه بدهم به او.

نوشته است که" "فرشاد ابراهیمی در باره ماجرای ضرب و شتم نوری و مهاجرانی مدعی می شود که قرار بوده آقای نوری ترور شود بدون آنکه شاهدی جز خودش ارائه کند. بعلاوه او فردی را با ذکر نام متهم به داشتن چاقو برای ترور می کند. هیچ رسانه ای نمی تواند در این دست مسائل لاقید باشد. برای ما قطعی است که نمی توان کسی را در رسانه متهم کرد بدون اینکه به او محل دفاع داد و نمی شود آنچه را بر عهده دادگاه است از رسانه طلب کرد همچنان که نمی توان هر خبری را بدون وارسی آن منتشر کرد. من از همکاران ام خواستم که از آقای ابراهیمی سند و شاهد بیشتر طلب کنند و با کسان دیگری نیز مصاحبه کنند تا موضوع از جوانب مختلف بررسی شده باشد. این تصمیم کاملا قابل دفاع است و کسی نمي‌تواند با برچسب زدن، راه این دست خبردهی را به زمانه هموار کند. آیا فولکس کرانت خود حاضر است حرفهای آقای ابراهیمی را بی درخواست سند در این زمینه منتشر کند؟"

همان روزی که يادداشت مهدی در زمانه متشر شد يک متني هم از خانم پارسي پور به نام "جنگل آسفالت دارالخلافه" روی وبسايت زمانه بود که مي‌توانيد خودتان ببينيد. خانم پارسي پور نوشته‌اند که: "... كار در مجله فردوسى به جائى رسيد كه فروغ فرخزاد را فاحشه لقب دادند. البته يك سال پس از هتاكى‌هائى كه به راستى اعصاب خواننده را خط خطى می‌كرد. وتا جائى كه به ياد دارم درست يك هفته پس از اين مقاله زننده فروغ در تصادف ماشين كشته شد و از طرف همين مجله لقب شاعره شهيد گرفت. من بدون رودربايستى مسئولان و نويسندگان اين مجله را در مرگ فروغ فرخزاد مسئول می‌دانم".

خوب لابد مرگ فروغ فرخراد و بدون رودرواسي اعلام کردن مسئوليت نويسندگان و مسئولان مجله‌ی فردوسي در مرگ فروغ هم ادعای کوچکي نيست و برای آن هم بايد سند آورد! انصافأ جوانب مختلف اين موضوع هم دارد بررسي مي‌شود؟ وقتي زمانه چنين حرفي را منتشر مي‌کند لابد بايد همه‌ی انواع ادعاهای ديگر را هم منتشر کند ديگر!

مهدی مشابه همين حرف را يک جای ديگری هم زده، درباره‌ی نيک آهنگ. گفته است که بسياری از همکاران زمانه "تعقيب شدگان جمهوری اسلامي‌اند". خوب يعني تمام پشتوانه‌ی رسانه‌ای نيک آهنگ در همکار شدنش بي‌تأثير بوده الا همين تعقيب شدنش، خوب پس لابد هر کسي که تحت تعقيب جمهوری اسلامي‌ست بايد بتواند با همين يک قلم موضوع بيايد بشود همکار زمانه! مهدی خودش با اين حرف راه را باز کرده که اگر حرفي از کسي منتشر نشود و اتفاقأ آن آدم تحت تعقيب هم باشد نتيجه بگيرد که توازن زمانه بيشتر به سمت حکومت است و تحت تعقيب شدگان خاص! خوب اين تعريف از آدم‌ها نه تنها منصفانه‌ نيست بلکه دردسرزا هم هست برای‌شان چون باز همه را به دو دسته‌ی حکومتي و غيرحکومتي تقسيم مي‌کند، آنوقت توی همين فضای رسانه‌ای خارج از کشور، که مهدی هم تجربه‌اش از برخورد با بعضي مسئولانش را نوشته، چه کسي مي‌تواند ثابت کند که زنداني شدن آدم‌ها و بعد آزاد شدن‌شان در جمهوری اسلامي معني‌اش آدم حکومت شدن نيست؟ همين حرفي که به اکبر گنجي هم مي‌زنند.

به نظرم زمانه تجربه‌ی رسانه‌ای جديدی‌ست که اگر به همين تجربي بودن خودش ببالد و نخواهد به جای راه شب برنامه‌ی نيمروزی پخش کند لاجرم اثر خودش را بر فضای رسانه‌ای ايران مي‌گذارد. ‌

نظرات

پست‌های پرطرفدار