حکايت پلنگي که براق ميشود
مادر جناب آقای پلنگ صورتي آمده استراليا. آمدن ايشان همانا و پيچاندن پلنگ همان. يک جوری هم پلنگ را پيچانده که روزی يک فصل مينشيند زار ميزند برای اينجانب.
اول از همه اين که چون مادر پلنگ آقا دچار بدخوابي سفر شده و بعد از يک هفته هم هنوز گرفتار است بنابراين در اولين قدم برداشته نصف شبي تمام زندگي پلنگ را از اتاقش ريخته بيرون که دوباره همه را تميز کند و منظم بچيند توی کمد. همين مراسم عروس کشان نصف شبي باعث شد آقای پلنگ دو روز را با يک سر و قيافهی هفت ِ بيجاری بيايد سر کار که فقط به درد کارناوال خياباني ميخورد.
در هفتهی اول که مادر پلنگ صورتي ميهمان ايشان بود سالروز تولدشان هم بود بنابراين پلنگ محترم تصميم گرفت مادرش را ببرد يک رستوران خيلي خوب که واقعأ تولد امسال مادرش خيلي متفاوت باشد. يک روز از صبح تا نزديکيهای ظهر با هم توی اينترنت را گشتيم برای اين که يک رستوران خوب پيدا کنيم و چون هيچکدام مقبول پلنگ آقا نيفتاد من رفتم به کار و زندگي خودم برسم. فردايش تا آمدم سر کار ديدم جناب پلنگ با داد و هوار اعلام فرمودند که ديشب را کجا رفته بودند برای مراسم تولد. حالا انصافأ کجا رفته باشد خوب است؟
جناب ايشان مادرشان را بردهاند به يک رستوران خيلي معروف و گران در بريزبن برای خوردن يک غذای خيلي خاص. اين ظرف غذا شامل گوشت کانگورو، پوسوم، تمساح (نيک آهنگ فلان فلان شده)، شترمرغ و شمشير ماهي بوده و در نتيجه مادر محترمشان در راه بازگشت تقاضای يک همبرگر مک دونالد کرده چون لب نزده بوده به غذا. قيمت هر غذا هم 150 دلار بوده و پلنگ آقا هر دو غذا را خورده، دو روز هم دربارهی تفاوت مزهی گوشت تمساح با کانگورو برایمان سخنراني کرد.
امروز اول صبح آقای پلنگ با يک حال غضبناکي گفت ديشب مادرش مجددأ تصميم گرفته اتاق پلنگ را بريزد به هم و اصولأ دکور اتاق را تغيير بدهد و اين بدبخت را برای بار دوم آواره کند. مشکل اصلي در اين است که به قول پلنگ آقا مادر ايشان متوجه شده که تخت آقای پلنگ را گذاشتهاند وسط اتاق و لاجرم جای زيادی گرفته و بايد تخت را جا به جا کنند که جای بيشتری باز بشود و برای همين عمليات عمراني هم امروز و فردا اتاق را تعطيل کرده. ضمنأ دستور خريد مقدار زيادی مواد شوينده هم داده. چرايش که خيلي افتضاح است اين است که ديروز مادر پلنگ آقا تنها توی خانه بوده مثل اين چند روز و رفته بوده اتاق ايشان را زير و رويش را بازديد کرده. زير تخت ديده يک قابلمهی کوچک هست بنابراين تصميم گرفته زندگي پلنگ را آبکشي کند و همين ديشب هم يک کيسهی محکم به پلنگ آقا کشيده که دفعهی ديگر قابلمه زير تختش نگذارد.
در نتيجه امروز بنا بود جناب پلنگ تا پاسي از شب بماند توی آزمايشگاه که مادرش هر چقدر که خواست خانه را بريزد به هم و ضمنأ هيچ مدل پلنگي هم دور و اطراف مادر خشمگين پرسه نزند. به جناب ايشان گفتم برو خدا را شکر کن که مادرت داوطلبانه ميخواهد يک ماه بماند استراليا والا در چند ماه آينده پوست اندازی ميکردی. حالا بلکه تا سه هفتهی آينده پلنگ صورتي براق و سشوار کشيده هم ببينيم!
اول از همه اين که چون مادر پلنگ آقا دچار بدخوابي سفر شده و بعد از يک هفته هم هنوز گرفتار است بنابراين در اولين قدم برداشته نصف شبي تمام زندگي پلنگ را از اتاقش ريخته بيرون که دوباره همه را تميز کند و منظم بچيند توی کمد. همين مراسم عروس کشان نصف شبي باعث شد آقای پلنگ دو روز را با يک سر و قيافهی هفت ِ بيجاری بيايد سر کار که فقط به درد کارناوال خياباني ميخورد.
در هفتهی اول که مادر پلنگ صورتي ميهمان ايشان بود سالروز تولدشان هم بود بنابراين پلنگ محترم تصميم گرفت مادرش را ببرد يک رستوران خيلي خوب که واقعأ تولد امسال مادرش خيلي متفاوت باشد. يک روز از صبح تا نزديکيهای ظهر با هم توی اينترنت را گشتيم برای اين که يک رستوران خوب پيدا کنيم و چون هيچکدام مقبول پلنگ آقا نيفتاد من رفتم به کار و زندگي خودم برسم. فردايش تا آمدم سر کار ديدم جناب پلنگ با داد و هوار اعلام فرمودند که ديشب را کجا رفته بودند برای مراسم تولد. حالا انصافأ کجا رفته باشد خوب است؟
جناب ايشان مادرشان را بردهاند به يک رستوران خيلي معروف و گران در بريزبن برای خوردن يک غذای خيلي خاص. اين ظرف غذا شامل گوشت کانگورو، پوسوم، تمساح (نيک آهنگ فلان فلان شده)، شترمرغ و شمشير ماهي بوده و در نتيجه مادر محترمشان در راه بازگشت تقاضای يک همبرگر مک دونالد کرده چون لب نزده بوده به غذا. قيمت هر غذا هم 150 دلار بوده و پلنگ آقا هر دو غذا را خورده، دو روز هم دربارهی تفاوت مزهی گوشت تمساح با کانگورو برایمان سخنراني کرد.
امروز اول صبح آقای پلنگ با يک حال غضبناکي گفت ديشب مادرش مجددأ تصميم گرفته اتاق پلنگ را بريزد به هم و اصولأ دکور اتاق را تغيير بدهد و اين بدبخت را برای بار دوم آواره کند. مشکل اصلي در اين است که به قول پلنگ آقا مادر ايشان متوجه شده که تخت آقای پلنگ را گذاشتهاند وسط اتاق و لاجرم جای زيادی گرفته و بايد تخت را جا به جا کنند که جای بيشتری باز بشود و برای همين عمليات عمراني هم امروز و فردا اتاق را تعطيل کرده. ضمنأ دستور خريد مقدار زيادی مواد شوينده هم داده. چرايش که خيلي افتضاح است اين است که ديروز مادر پلنگ آقا تنها توی خانه بوده مثل اين چند روز و رفته بوده اتاق ايشان را زير و رويش را بازديد کرده. زير تخت ديده يک قابلمهی کوچک هست بنابراين تصميم گرفته زندگي پلنگ را آبکشي کند و همين ديشب هم يک کيسهی محکم به پلنگ آقا کشيده که دفعهی ديگر قابلمه زير تختش نگذارد.
در نتيجه امروز بنا بود جناب پلنگ تا پاسي از شب بماند توی آزمايشگاه که مادرش هر چقدر که خواست خانه را بريزد به هم و ضمنأ هيچ مدل پلنگي هم دور و اطراف مادر خشمگين پرسه نزند. به جناب ايشان گفتم برو خدا را شکر کن که مادرت داوطلبانه ميخواهد يک ماه بماند استراليا والا در چند ماه آينده پوست اندازی ميکردی. حالا بلکه تا سه هفتهی آينده پلنگ صورتي براق و سشوار کشيده هم ببينيم!
نظرات