آيا تهمينه ميلاني راست ميگويد؟
تقريبأ از ظهر امروز يک بحث داغ بين چند نفر از کساني که فيلم آتش بس تهمينه ميلاني را ديده بودند در گرفت، من هم جزوشان بودم و چون همين امروز فيلم را ديدم حسابي در گير پيدا کردن جواب برای سؤالهايم بودم.
انصافأ خيلي حوصله ميخواهد آدم دوام بياورد و فيلم را تا آخر ببيند، حالا البته ممکن است سليقههایمان متفاوت باشند ولي اصل داستان که فيلم آتش بس را همان کارگرداني ساخته که دو زن و نيمهی پنهان را هم از او ديده بوديم هيچ طوری به هم جوش نميخورد.
هزار جور حرف و بحث در مورد فيلم داشتيم که بعضيهايش اينهايي هستند که مينويسم. اول اين که آيا واقعأ ما که بيرون از ايران هستيم کمکم درک صحيح ذائقهی مردم ايران را از دست دادهايم که به نظرمان چنين فيلمي خيلي سخيف ساخته شده و مثلأ کارگردان زده است به سيم آخر که بيمار (يوسف) و روانپزشک از طريق فيلم ويدئويي با هم حرف رد و بدل ميکردند؟ يعني اشکال از ذهنيت ما خارج نشستههاست؟
دوم اين که آيا کارگردان بلاخره مسئوليت دارد که هر بار بهتر از قبل خودش باشد يا ما مردم داريم زورکي روی سر اهل هنر تاج ميگذاريم و آنها را از نان خوردن مياندازيم؟ بلاخره کارگردان، هزاری هم که بخواهد هنرمند بماند اما باز هم آدم است و بايد از يک راهي امرار معاش کند ديگر! راه امرار معاش کارگردان هم گيشه است.
سومياش اين بود که اصولأ وقتي از زور سانسور نميشود فيلم هنری ساخت خوب آيا کارگردان سينما نبايد برود برای آن گروه مردمي که ممکن است روز روزش هم فيلم هنری نبينند فيلم بسازد؟
باز اين داستان ادامه داشت که مثلأ حضرات دم و دستگاه فرهنگي کشور همينقدر که کسي به اوضاع سياسي و اجتماعي گير ندهد راضياند و حتي مجوز ميدهند که آقای مهندس فيلم با فرغون بنايي بزند زير پای خانم مهندس فيلم و او را سواری بدهد؟ کجا از اين خبرها هست توی ايران؟ يا کاسه و بشقاب را بزنند با بلاهت تمام بشکنند و هيجکس هم نگويد اين چه فيلميست که ساختهای؟ يعني تو به ما گير نده برو هر چه عشقت کشيد درست کن، مردم هم که ميخرند چون چارهای ندارند!
فکر کرديم نکند ميلاني دارد همه را از بالا تا پايين دست مياندازد که خوب وقتي رئيس دولتمان ميشود فلاني لاجرم فيلم سينمايیمان هم از اين بهتر نميشود؟
حقيقتش فيلم آتش بس آنقدر توی ذوق همهمان زد که بهترين حرفي که ميشد زد اين بود که لابد ميلاني تصورش از مردم همين است و اين که فيلمش پرفروشترين فيلم تاريخ سينما هم شده بوده نشاندهندهی صحت نظر او بوده.
خيلي فيلم فاجعهای بود به نظرم.
انصافأ خيلي حوصله ميخواهد آدم دوام بياورد و فيلم را تا آخر ببيند، حالا البته ممکن است سليقههایمان متفاوت باشند ولي اصل داستان که فيلم آتش بس را همان کارگرداني ساخته که دو زن و نيمهی پنهان را هم از او ديده بوديم هيچ طوری به هم جوش نميخورد.
هزار جور حرف و بحث در مورد فيلم داشتيم که بعضيهايش اينهايي هستند که مينويسم. اول اين که آيا واقعأ ما که بيرون از ايران هستيم کمکم درک صحيح ذائقهی مردم ايران را از دست دادهايم که به نظرمان چنين فيلمي خيلي سخيف ساخته شده و مثلأ کارگردان زده است به سيم آخر که بيمار (يوسف) و روانپزشک از طريق فيلم ويدئويي با هم حرف رد و بدل ميکردند؟ يعني اشکال از ذهنيت ما خارج نشستههاست؟
دوم اين که آيا کارگردان بلاخره مسئوليت دارد که هر بار بهتر از قبل خودش باشد يا ما مردم داريم زورکي روی سر اهل هنر تاج ميگذاريم و آنها را از نان خوردن مياندازيم؟ بلاخره کارگردان، هزاری هم که بخواهد هنرمند بماند اما باز هم آدم است و بايد از يک راهي امرار معاش کند ديگر! راه امرار معاش کارگردان هم گيشه است.
سومياش اين بود که اصولأ وقتي از زور سانسور نميشود فيلم هنری ساخت خوب آيا کارگردان سينما نبايد برود برای آن گروه مردمي که ممکن است روز روزش هم فيلم هنری نبينند فيلم بسازد؟
باز اين داستان ادامه داشت که مثلأ حضرات دم و دستگاه فرهنگي کشور همينقدر که کسي به اوضاع سياسي و اجتماعي گير ندهد راضياند و حتي مجوز ميدهند که آقای مهندس فيلم با فرغون بنايي بزند زير پای خانم مهندس فيلم و او را سواری بدهد؟ کجا از اين خبرها هست توی ايران؟ يا کاسه و بشقاب را بزنند با بلاهت تمام بشکنند و هيجکس هم نگويد اين چه فيلميست که ساختهای؟ يعني تو به ما گير نده برو هر چه عشقت کشيد درست کن، مردم هم که ميخرند چون چارهای ندارند!
فکر کرديم نکند ميلاني دارد همه را از بالا تا پايين دست مياندازد که خوب وقتي رئيس دولتمان ميشود فلاني لاجرم فيلم سينمايیمان هم از اين بهتر نميشود؟
حقيقتش فيلم آتش بس آنقدر توی ذوق همهمان زد که بهترين حرفي که ميشد زد اين بود که لابد ميلاني تصورش از مردم همين است و اين که فيلمش پرفروشترين فيلم تاريخ سينما هم شده بوده نشاندهندهی صحت نظر او بوده.
خيلي فيلم فاجعهای بود به نظرم.
نظرات