سخنراني
امروز يک مجموعه سخنراني در دانشکده برگزار شد که سخنرانها تقريبأ جديدترين کارهای تحقيقاتيشان را ارائه ميدادند. اما برگزارکنندگان مراسم برای اين که نشان بدهند چقدر به کارهای تحقيقاتي و اصولأ خود اهل تحقيق اهميت ميدهند از يکي از بهترين عصبشناسان دنيا که استرالياييست اما سالهاست در امريکا زندگي ميکند دعوت کرده بودند که بيايد و يک سخنراني انجام بدهد.
اسم اين عصب شناس "جک پتيگروو" ست و اولين مقالهی علمياش را در سال 1963 منتشر کرده بوده و چند تا هم عکس روی جلد روی مجلهی نيچر دارد که يک اسلايد ازشان نشان داد. تقريبأ تمام کارهايش روی حيوانات بوده و بخصوص روی پرندگان.
يکي از کارهای خيلي ممتازش اين بوده که ببيند چرا پرندگان ميتوانند طعمهشان را در حالي که دارد پرواز ميکند و مدام مختصات مکانيشان تغيير ميکند شکار کنند. در واقع مسير و تحليل اطلاعات را از مسير چشمها تا مغز دنبال کرده بوده. نمونهی جالبش هم شکار حشرات بود که به خاطر جثهی کوچکي که دارند همهی مختصات سه بعدیشان را ميشود به عنوان نقطه در نظر گرفت.
مجموعهی کارهايش را که ميگفت آدم هاج و واج ميشد که يک آدمي ميتواند اين همه نوآور باشد. با يک کوله پشتي و خيلي سرحال آمده بود برای سخنراني. بعد از سخنرانياش از يکي از استادهای قديمي خواهش کردم معرفيام کند به او که بيشتر با او آشنا بشوم.
يک بار قبلأ در يک مراسمي در دانشگاه به او يک جايزهی خيلي معتبر دادند. توی آن مراسم رسمي امکانش نبود که بروم و با او آشنا بشوم. ديدم حالا هم نروم دق ميکنم. عکس هم گرفتيم با هم. فکر کردم دنيا که دارد احمدینژادی ميشود آمديم و فردای روز همين آقای پروفسور بعد از چند سال بازنشستگي دوباره آمد در صحنه و ناغافل رئيس جمهور شد اقلأ آن موقع عکس دو نفریمان را بفرستم برايش که يک پست و مقامي برايم در نظر بگيرد. حالا اين عکسش را ميگذارم اين جا که بدانيد کيست.
داشتم سخنرانيها را گوش ميکردم ديدم روی تابلوی پشت سرش يک متني نوشتهاند برای دعوت به يک مراسم گردهمايي. نوشته بودند برای دانشجوها 5 دلار برای آدمها 10 دلار.
با اجازهتان نميدانم عينک طبيام کجا گم و گور شده. حالا همينطور دارم با عينک آفتابي به چشم وبلاگ مينويسم. خوب آدم بايد هميشه يک عينک به چشمش باشد، آمديم و شناسنامه همراهم نبود فکر نميکنيد چطوری بايد به مردم حالي کنم بچهی کجا هستم؟
خلاصه اگر يک عينک طبي "ری بن" ديديد دارد دنبال يک صاحب خوش تيپ ميگردد خبر بدهيد و يک خوزستاني را از نگراني نجات بدهيد. فقط برای "ری بن" مژدگاني هم ميدهيم. اگر عينکش "ری بن" نبود اصلأ خودتان را به نديدن بزنيد خودش خسته ميشود ميرود.
اسم اين عصب شناس "جک پتيگروو" ست و اولين مقالهی علمياش را در سال 1963 منتشر کرده بوده و چند تا هم عکس روی جلد روی مجلهی نيچر دارد که يک اسلايد ازشان نشان داد. تقريبأ تمام کارهايش روی حيوانات بوده و بخصوص روی پرندگان.
يکي از کارهای خيلي ممتازش اين بوده که ببيند چرا پرندگان ميتوانند طعمهشان را در حالي که دارد پرواز ميکند و مدام مختصات مکانيشان تغيير ميکند شکار کنند. در واقع مسير و تحليل اطلاعات را از مسير چشمها تا مغز دنبال کرده بوده. نمونهی جالبش هم شکار حشرات بود که به خاطر جثهی کوچکي که دارند همهی مختصات سه بعدیشان را ميشود به عنوان نقطه در نظر گرفت.
مجموعهی کارهايش را که ميگفت آدم هاج و واج ميشد که يک آدمي ميتواند اين همه نوآور باشد. با يک کوله پشتي و خيلي سرحال آمده بود برای سخنراني. بعد از سخنرانياش از يکي از استادهای قديمي خواهش کردم معرفيام کند به او که بيشتر با او آشنا بشوم.
يک بار قبلأ در يک مراسمي در دانشگاه به او يک جايزهی خيلي معتبر دادند. توی آن مراسم رسمي امکانش نبود که بروم و با او آشنا بشوم. ديدم حالا هم نروم دق ميکنم. عکس هم گرفتيم با هم. فکر کردم دنيا که دارد احمدینژادی ميشود آمديم و فردای روز همين آقای پروفسور بعد از چند سال بازنشستگي دوباره آمد در صحنه و ناغافل رئيس جمهور شد اقلأ آن موقع عکس دو نفریمان را بفرستم برايش که يک پست و مقامي برايم در نظر بگيرد. حالا اين عکسش را ميگذارم اين جا که بدانيد کيست.
داشتم سخنرانيها را گوش ميکردم ديدم روی تابلوی پشت سرش يک متني نوشتهاند برای دعوت به يک مراسم گردهمايي. نوشته بودند برای دانشجوها 5 دلار برای آدمها 10 دلار.
با اجازهتان نميدانم عينک طبيام کجا گم و گور شده. حالا همينطور دارم با عينک آفتابي به چشم وبلاگ مينويسم. خوب آدم بايد هميشه يک عينک به چشمش باشد، آمديم و شناسنامه همراهم نبود فکر نميکنيد چطوری بايد به مردم حالي کنم بچهی کجا هستم؟
خلاصه اگر يک عينک طبي "ری بن" ديديد دارد دنبال يک صاحب خوش تيپ ميگردد خبر بدهيد و يک خوزستاني را از نگراني نجات بدهيد. فقط برای "ری بن" مژدگاني هم ميدهيم. اگر عينکش "ری بن" نبود اصلأ خودتان را به نديدن بزنيد خودش خسته ميشود ميرود.
نظرات