روز ملل، اسمش را خودم گذاشتم
ديروز يعني يکشنبه را اسمش را گذاشتم روز ملل، البته همينطوری هم اسم گذاریاش نکردم.
صبحش بنا به دعوت همگاني دانشگاه رفتيم کنسرت موسيقي. دانشگاه ايالتي کوئينزلند يک ارکستر به قول خودشان Tropical دارد که آثار امريکای لاتين را اجرا ميکند. ديروز برنامهشان مربوط به موسيقي برزيل بود و دو تا گيتاريست برزيلي هم به عنوان سوليست داشتند. خلاصه اين مربوط به کنسرت خيلي زيبای ارکستر که اصلأ يکشنبه را تبديل کرد به يک روز اساسأ شاداب که آدمي مثل من صبحانهاش را هم تا خرخره خورده باشد. يک روز بايد دربارهی مراسم صبحانه خوردنم بنويسم شايد هوس کرديد صبحهای تعطيل بياييد ميهماني و همراه همديگر صبحانه خورديم. درود بر صبحانهی روز تعطيل. اين هم عکس کنسرت.
بعد از کنسرت رفتيم يک يکشنبه بازار هنر که يک خانم اهل ساحل عاج کلاه و سبدهای حصيری دست ساز و از مدل کشورش را آورده بود برای فروش. يک کلاه خريدم که خيلي کيف کردم از بس که رنگي ست و حسابي هم سايه دارد. پارسال يکي از همين معموليها داشتم که يک ماهه درب و داغان شد. حالا ببينم اين کلاه افريقايي چه از آب درميآيد. اين هم عکسش.
بعد هم مراسم قدم زدن در کنار رودخانه داشتيم که منجر به ديدن تابلوهای مسابقهی عکاسي سروزير ايالت شد که مربوط است به موضوع چند فرهنگي يا Multiculturalism. ظاهرأ مسابقه را بدون شرايط گذاشتهاند و فقط بايد موضوع عکاسي رعايت بشود. اين هم عکسهايش.
و آخر سر هم مراسم شنای ساحلي همراه با تماشای مسابقهی کريکت بين انگلستان و استراليا. بايد به هر زوری شده بروم قوانين کريکت را ياد بگيرم که اقلأ لذت ببرم حالا که تلويزيونها خودشان را کشتهاند برای پخش زندهی مراسم. اين هم عکسش.
خلاصه روز ملل را بيخود اسم گذاری نکردم.
صبحش بنا به دعوت همگاني دانشگاه رفتيم کنسرت موسيقي. دانشگاه ايالتي کوئينزلند يک ارکستر به قول خودشان Tropical دارد که آثار امريکای لاتين را اجرا ميکند. ديروز برنامهشان مربوط به موسيقي برزيل بود و دو تا گيتاريست برزيلي هم به عنوان سوليست داشتند. خلاصه اين مربوط به کنسرت خيلي زيبای ارکستر که اصلأ يکشنبه را تبديل کرد به يک روز اساسأ شاداب که آدمي مثل من صبحانهاش را هم تا خرخره خورده باشد. يک روز بايد دربارهی مراسم صبحانه خوردنم بنويسم شايد هوس کرديد صبحهای تعطيل بياييد ميهماني و همراه همديگر صبحانه خورديم. درود بر صبحانهی روز تعطيل. اين هم عکس کنسرت.
بعد از کنسرت رفتيم يک يکشنبه بازار هنر که يک خانم اهل ساحل عاج کلاه و سبدهای حصيری دست ساز و از مدل کشورش را آورده بود برای فروش. يک کلاه خريدم که خيلي کيف کردم از بس که رنگي ست و حسابي هم سايه دارد. پارسال يکي از همين معموليها داشتم که يک ماهه درب و داغان شد. حالا ببينم اين کلاه افريقايي چه از آب درميآيد. اين هم عکسش.
بعد هم مراسم قدم زدن در کنار رودخانه داشتيم که منجر به ديدن تابلوهای مسابقهی عکاسي سروزير ايالت شد که مربوط است به موضوع چند فرهنگي يا Multiculturalism. ظاهرأ مسابقه را بدون شرايط گذاشتهاند و فقط بايد موضوع عکاسي رعايت بشود. اين هم عکسهايش.
و آخر سر هم مراسم شنای ساحلي همراه با تماشای مسابقهی کريکت بين انگلستان و استراليا. بايد به هر زوری شده بروم قوانين کريکت را ياد بگيرم که اقلأ لذت ببرم حالا که تلويزيونها خودشان را کشتهاند برای پخش زندهی مراسم. اين هم عکسش.
خلاصه روز ملل را بيخود اسم گذاری نکردم.
نظرات