عجايب باشگاه ورزشي
آدم که پايش را ميگذارد توی اين باشگاههای ورزشي بايد آمادهی اتفاقات عجيب هم باشد. آدمهای با عضلات پيچيده که معلوم نيست چطوری و چند وقت طول کشيده تا اين همه رشد کنند. پودر و اينها هم که جای خودش.
حالا از عجايب آن قسمت ديگر باشگاه هم نصيب اينجانب شد.
ديروز تازه داشتم روی اين دستگاه کارديو ميدويدم، يعني راه ميرفتم که گرم بشوم، ديدم يک دختر آسيايي خيلي لاغر و نه چندان قد بلند آمد روی دستگاه کناریام شروع کرد به دويدن. يک دقيقهای آرام آرام دويد. چون من هم تازه شروع کرده بودم به دويدن حواسم بود به سرعت دويدنش. بعد تقريبأ با هم سرعتمان را زياد کرديم. من گذاشتم روی سرعت 10. تازگيها که روی برنامه ميدوم، يک چيزهايي در مايههای روی سطح شيبدار دويدن و تيم ملي از اين حرفها.
خلاصه روی سرعت 10 به نظرم آمد اين دختر کناریام هم داشت با همان سرعت ميدويد، روی سطح شيبدار هم بود، احتمالأ ايشان هم برای تيم مليشان داشت ميدويد.
دستگاه را تنظيم کرده بودم روی 15 دقيقه که سه دقيقهاش را هم با سرعت 12 کيلومتر در ساعت بدوم که ديگر اگر قرار بود تيم منتخب دنيا هم انتخاب بشود حتمأ جزوشان باشم. از قرار اين دختر کناریام داشت برای کاپيتاني تيم منتخب ميدويد.
روی اين دستگاهها لابد ديديد که تا ميرسد به آخر آن زماني که دادهاید به دستگاه کمکم سرعت کم ميشود تا دست آخر بايستد. دستگاه من رسيد به آخر و داشت آرام ميشد. ديدم اين کنار دستيام دارد همينطور با همان سرعت قبلي ميدود. از زور خجالت دگمهی سرعت را زدم که برسد به سرعت 11. باز هم بدو بدو. به نظرم يک 5 دقيقهای هم در خوف و رجاء که اين چه وقت تمام ميکند. تا بلاخره آرام آرام دستگاهش ايستاد و من هم در حال شهادت در راه تيم ملي ايستادم.
گفتم بهش خيلي واقعأ خوب ميدوی، گفت آره من صبحها هم ده دقيقه ميدوم. گفتم صبحها برای چي؟ گفت برای قبل از صبحانه خوردن. يعني اين حضرتي که حرفش را ميزنم اگر قد و هيکلش را ميديديد باورتان نميشد که اين آدم بتواند راه برود چه برسد به دويدن. فکر کردم لابد صبح به صبح هم نعره ميکشد برای صبحانه خوردن.
معلوم شد چيني هم هست.
حالا اگر فکر ميکنيد ايشان بعد از اين همه بدو بدو رفت خانهشان کاملأ اشتباه ميکنيد چون آمد و با دستگاههای بدنسازی سبک شروع کرد به ورزش کردن. خيلي فاجعهای بود.
باورتان نميشود ولي با اين وضعي که اين دختر ورزش ميکرد من ماندهام که از دفعهی بعد اگر بيايد توی باشگاه آنوقت وزنهی چند کيلويي بايد بردارم که آبروريزی نشود.
حالا از عجايب آن قسمت ديگر باشگاه هم نصيب اينجانب شد.
ديروز تازه داشتم روی اين دستگاه کارديو ميدويدم، يعني راه ميرفتم که گرم بشوم، ديدم يک دختر آسيايي خيلي لاغر و نه چندان قد بلند آمد روی دستگاه کناریام شروع کرد به دويدن. يک دقيقهای آرام آرام دويد. چون من هم تازه شروع کرده بودم به دويدن حواسم بود به سرعت دويدنش. بعد تقريبأ با هم سرعتمان را زياد کرديم. من گذاشتم روی سرعت 10. تازگيها که روی برنامه ميدوم، يک چيزهايي در مايههای روی سطح شيبدار دويدن و تيم ملي از اين حرفها.
خلاصه روی سرعت 10 به نظرم آمد اين دختر کناریام هم داشت با همان سرعت ميدويد، روی سطح شيبدار هم بود، احتمالأ ايشان هم برای تيم مليشان داشت ميدويد.
دستگاه را تنظيم کرده بودم روی 15 دقيقه که سه دقيقهاش را هم با سرعت 12 کيلومتر در ساعت بدوم که ديگر اگر قرار بود تيم منتخب دنيا هم انتخاب بشود حتمأ جزوشان باشم. از قرار اين دختر کناریام داشت برای کاپيتاني تيم منتخب ميدويد.
روی اين دستگاهها لابد ديديد که تا ميرسد به آخر آن زماني که دادهاید به دستگاه کمکم سرعت کم ميشود تا دست آخر بايستد. دستگاه من رسيد به آخر و داشت آرام ميشد. ديدم اين کنار دستيام دارد همينطور با همان سرعت قبلي ميدود. از زور خجالت دگمهی سرعت را زدم که برسد به سرعت 11. باز هم بدو بدو. به نظرم يک 5 دقيقهای هم در خوف و رجاء که اين چه وقت تمام ميکند. تا بلاخره آرام آرام دستگاهش ايستاد و من هم در حال شهادت در راه تيم ملي ايستادم.
گفتم بهش خيلي واقعأ خوب ميدوی، گفت آره من صبحها هم ده دقيقه ميدوم. گفتم صبحها برای چي؟ گفت برای قبل از صبحانه خوردن. يعني اين حضرتي که حرفش را ميزنم اگر قد و هيکلش را ميديديد باورتان نميشد که اين آدم بتواند راه برود چه برسد به دويدن. فکر کردم لابد صبح به صبح هم نعره ميکشد برای صبحانه خوردن.
معلوم شد چيني هم هست.
حالا اگر فکر ميکنيد ايشان بعد از اين همه بدو بدو رفت خانهشان کاملأ اشتباه ميکنيد چون آمد و با دستگاههای بدنسازی سبک شروع کرد به ورزش کردن. خيلي فاجعهای بود.
باورتان نميشود ولي با اين وضعي که اين دختر ورزش ميکرد من ماندهام که از دفعهی بعد اگر بيايد توی باشگاه آنوقت وزنهی چند کيلويي بايد بردارم که آبروريزی نشود.
نظرات