هفت روز هفته
روز اول. چند هفته پيش نظرم را دربارهی دعوای ميان احمدی نژاد و اهل عمامه نوشته بودم. اين که احمدی نژاد در هر حرکتی که میکند کاسه کوزهها را سر اهل عمامه میشکند. به عبارت بهتر آرام آرام دارد از هيئت حاکمهی جمهوری اسلامی فاصله میگيرد و نقش مکلاها را در ساختار حکومت بيشتر میکند. يک کمی که دقيق بشويد میبينيد از روزی که برای ورود خانمها به استاديومهای ورزشی دستور مساعد داد تا امروز که حرف از دوستی با مردم اسرائيل میزند در همه حال اين اهل عمامه هستند که دارند رو در روی جامعهی داخلی و خارجی قرار میگيرند. يادتان هست يک وقتی در يک مصاحبهی مطبوعاتی گفته بود بيخود از من میترسيد، من آزارم به يک مورچه هم نمیرسد؟ اين يعنی اگر ترسی از حکومت جمهوری اسلامی هست اين ترس معطوف است به پشت صحنه. توی اين دعواها هم با زرنگی تمام پرده را بالا میزند و پشت پرده را نشان میدهد. يک نمونهی جالبش هم موضوع امام زمان بود که به اهل عمامه گفت ما حرف شما را باور کرديم. حالا هم تمام اعتراضاتی که به مشايی شده بود را تحمل کرد و اعلام کرد که حرف او حرف دولت است. به اهل حوزه هم پیام داد که "تصميمات دولت مستقل از اظهارنظرهای افراد گرفته میشود، حتی اگر آن افراد محترم و عزيز باشند". حالا با حرفهای رهبر جمهوری اسلامی تمام کاسه کوزههای مقابله با دنيا بر سر او خراب میشود. اين کاریست که خاتمی هرگز نتوانست انجام بدهد و دقيقأ همان کاریست که بنی صدر انجام داد. توی دوران دعوا ميان بنی صدر و آيت الله خمينی کشور دو قطبی شده بود، بنی صدری- امامی. حالا هم کمکم کشور دارد دو قطبی میشود. مکلا- معمم. خيلی دور از انتظار نيست اگر همين روزها احمدی نژاد کودتا کند. اين دقيقأ همان کاریست که بنی صدر تا لبهی ورود به آن رفت. يادتان باشد همانطوری که بنی صدر از يک نيروی نظامی پشتيبانی میشد حالا احمدی نژاد هم از يک نيروی نظامی پشتیبانی میشود.
روز دوم. سه تا کشور جهان سومی دارند تبديل میشوند به نمونههای تغييرات دموکراتيک. پاکستان، اسرائيل و افريقای جنوبی. يکی ديگر هم دارد از راه میرسد، زيمبابوه. اين تغييرات همه از سر استعفای عاليرتبهترين مقامات سياسی به وجود آمده. در پاکستان، پرويز مشرف بدون خونريزی استعفاء داد. در اسرائيل هم اهود اولمرت استعفاء داد. و تابو امبکی در افريقای جنوبی از رياست جمهوری کناره گيری کرد. رابرت موگابه هم حاضر شد قدرت را با مورگان چانگيرای تقسيم کند. اين يک طرف. طرف ديگر دنيا که ساز مخالف میزنند عبارت است از کره شمالی، و حمهوری اسلامی. نه تغييری در قدرت سياسی و نه توافقی با دنيا. کره شمالی اعلام کرده که تأسيسات يونگ بيونگ را بازسازی میکند و جمهوری اسلامی هم در همان مسير افتاده. جالب هم هست که هر دو کشور از حمايت روسيه برخوردارند. روسيه هم خودش عامل حمله به گرجستان بود. هر آدمی که اينروزها دنيا را ببيند متوجه تغييرات میشود. منتهای مراتب آدم ياد سه گانهی عراق- ايران- کره شمالی میافتد. تعجبی ندارد که قذافی سرنوشت صدام حسين را گوشزد کرده. يادتان باشد که روسيه از صدام حسين هم حمايت میکرد.
روز سوم. نوشتهی محمد قوچانی، شيخ و سيد، جزو افتضاحترين تحليلهای اين چند وقت اخير بود. يعنی از اين بدتر نمیشد برای کروبی تبليغ کرد. فیالواقع، به نظرم، اين نوشته يکی از افتضاحترين نمونههای روزنامه نگاری حزبیست. اشتباه نکنيد، تحزب چيز بدی نيست و طبيعیست که تبعات تحزب هم همين نشر و نوشتارهای حزبیست. منتها منافع ملی کشور در نوشتهی قوچانی تبديل شده است به رفيق بازی و مرام گذاشتن، و محاسبهی اين که اگر اين آدم بيايد چند تا آدم ديگر منفعت میکنند. يعنی حزب از نظر قوچانی چيزی بیشتر از بنگاه ماشین فروشی نیست و رياست جمهوری هم يک ماشين بزک کردهایست که بايد با توافق شرکاء به يک بابايي انداختش که همه سودش را ببرند. هيچ جای نوشتهی قوچانی چيزی نوشته نشده که برنامهی کروبی چيست يا چرا او به خاتمی مزيت دارد. اين که شيخ عملگراست که حرف مهمی نيست. تصادفأ کروبی با تبعيت از حکم حکومتی دربارهی قانون مطبوعات نشان داد که زيادی هم منعطف است. البته آدم بايد خيلی صحن و سفره بچيند که انعطاف کروبی در مقابل حکم حکومتی را به اسم عملگرايي جا بزند. قوچانی سعی کرد همين کار را انجام بدهد. اما جالبترين بخش نوشته مربوط است به اتهام کروبی زدايی از مجلس که بنا به نوشتهی قوچانی به اشارهی خاتمی انجام شده. اين يعنی اصل دعوا، و جواب سؤالیست که چرا کروبی در اين يک سال گذشته دو سه بار به اصلاح طلبان حمله کرده. بنا به تفسير قوچانی، حملات لفظی کروبی به خاتمی دليلش پروژهی کروبی زدايی خاتمی بوده که داشته زمينهی رياست محمدرضا خاتمی بر مجلس را فراهم میکرده. يادتان هست يک وقتی توی همين هفت روز هفته نوشته بودم يک نفر دارد دوران انتخابات را برای کروبی رمز گشايی میکند؟ منتها رمزگشايی قوچانی به شکوائيهی يکی از طرفين معاملهی ماشين دست دوم تقليل پيدا کرده. قوچانی دو کلمه ننوشته که اصلاح طلبان چه ويژگیهايی برای کروبی و خاتمی متصورند و اينها چه مسيری برای اثبات ويژگیهایشان برای جامعه دارند که مردم بگويند به همين دليل میشود بهشان رأی داد. طرحی که قوچانی بر اساس آن کروبی را برای رياست جمهوری محق میداند عبارت است از ذکر مصيبت: " پس در آن روز غمانگيز اين كروبي بود كه خار در چشم و استخوان در گلو به سكوت فراخوانده ميشد كه از دشمنان چه نالد كه هر چه با او كرد، آشنا كرد". يعنی به کروبی بابت غمبار بودنش بايد رأی داد، چون به او خيانت شده، والسلام. نه طرحی، نه برنامهای. رياست جمهوری از نظر قوچانی يعنی رفاقت بين بنگاه دارهايی که سر یکیشان بابت خريد و فروش يک ماشين کلاه رفته و دفعهی بعد بايد هوای او را داشته باشند. ما گرفتاریمان هميشه در به سرازيری افتادن آدمهای شناخته شدهمان است. اين هم يک نمونهی جديدش. واقعأ محمد قوچانی تمام شد، از حالا به بعد ممد بوقی را درياب.
روز چهارم. فصل مسابقات دوی ماراتن در استراليا شروع شده و امروز در سيدنی يک دوندهی کنيايی به نام Julius Maritim به مقام اول رسيد. امسال چارمين سالی بود که جوليوس ماريتيم به مقام قهرمانی ماراتن سيدنی میرسيد. يک جوری سند زدهاند برای ايشان. جدا از سنت مسابقه و رقابت، بخش عمدهای از عوايد حاصل از اين مسابقات به بنيادهای خيريه میرسد. مثلأ عوايد مسابقهی ماراتن امروز در سيدنی به 1.3 ميليون دلار رسيد. علاوه بر ماراتن که مسافت آن 42 کيلومتر و 195 متر است يک نيمه ماراتن، يک مسابقهی 9 کيلومتری و يک مسابقهی 4 کيلومتری هم هست که اين آخری را به اسم مسابقهی خانوادگی میشناسند چون اعضای خانواده همگی با هم در مسابقه شرکت میکنند. امسال 25300 نفر در چهار مسابقهی دوی سيدنی شرکت کرده بودند و جالبش هم اين بود که Richard Nicholson قهرمان پاراليمپيک استراليا که ديروز از پکن آمده بود در رشتهی ماراتن با ويلچر به قهرمانی رسيد. برگزار کنندگان ماراتن سيدنی اعلام کردهاند که امسال 960 شرکت کنندهی خارجی از 41 کشور جهان در مسابقه دادهاند. اولين زنی که از خط پايان ماراتن عبور کرده اسمش Jenny Wickham است. ايشان دو تا دختر 6 و 8 ساله دارد، جهت اطلاعتان که نگوييد از ما که گذشت.
روز پنجم. بر خلاف انتظار که حرفهای مشايي دربارهی مردم اسرائيل به وجود شکاف در بين راستیها تعبير میشود به نظرم اتفاقأ اين حرفها باعث شده آدم تکليفش با اصلاح طلبان معلوم بشود. خوب اصلاح طلبان خودشان میگويند صلح طلب و اهل مدارا هستند. مؤسسهی گفت و گوی ادیان، و مؤسسهی گفت و گوی تمدنها نمونههايش هستند. خاتمی را هم که مدام به عنوان سمبل اعتدال و خردمندی توی بوق میکنند. ولی تا به اسرائيل میرسند اصولأ همهی اين حرفها يادشان میرود. يعنی همان حرف محافظه کارها را میزنند که اسرائيل بايد از بين برود. طبيعتأ از بين برود هم معنیاش نابود کردن است ديگر. خوب آدم از خودش میپرسد اين مدلی که قرار است اينها با دنيا از در صلح و دوستی دربيايند چطوریست واقعأ؟
روز ششم. Malcolm Turnbull رهبر جديد حزب ليبرال، که حزب مخالف دولت در مجلس است اعلام کرده که معلوم نيست مردم به کوين راد، به عنوان نخست وزير رأی دادهاند يا به عنوان توريست. علت؟ خوب کوين راد عازم نيويورک شده تا در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کند و البته اين هشتمين سفر خارجی نخست وزير بعد از انتخابات است. مايکل تورنبل گفته کوين راد تبديل شده است به خدمهی هواپيما، در حالی که اگر کوين راد يک کمی دقت کند متوجه میشود برای اين جور مذاکراتی که بابتشان 43 روز را در مسافرت خارجی بوده خيلی پيشترها وسيلهای به نام تلفن اختراع شده. حالا جالبش اين است که حزب کارگر اعلام کرده که جان هوارد، نخست وزير سابق که از حزب ليبرال بود، هر سال بيشتر از 60 روز را در خارج از کشور میگذراند.
و روز هفتم. روی بستههای آدامس نعناعی يک لايهی نازک زرورق هست که نشان میدهد آدامس دست نخوردهست. بيشتر آدامسها هم که توليد کشور چين است به سفارش اين کشور آن کشور. حالا تازگیها روی همين زرورقها يک شعار نوشتهاند به اين مضمون: EAT KEBAB, KISS DONNA گفتم لابد ملت دارند صبحانه هم کباب میخورند، يک بسته آدامس هم میخرند و در به در به دنبال Donna. ملاحظه بفرماييد:
روز دوم. سه تا کشور جهان سومی دارند تبديل میشوند به نمونههای تغييرات دموکراتيک. پاکستان، اسرائيل و افريقای جنوبی. يکی ديگر هم دارد از راه میرسد، زيمبابوه. اين تغييرات همه از سر استعفای عاليرتبهترين مقامات سياسی به وجود آمده. در پاکستان، پرويز مشرف بدون خونريزی استعفاء داد. در اسرائيل هم اهود اولمرت استعفاء داد. و تابو امبکی در افريقای جنوبی از رياست جمهوری کناره گيری کرد. رابرت موگابه هم حاضر شد قدرت را با مورگان چانگيرای تقسيم کند. اين يک طرف. طرف ديگر دنيا که ساز مخالف میزنند عبارت است از کره شمالی، و حمهوری اسلامی. نه تغييری در قدرت سياسی و نه توافقی با دنيا. کره شمالی اعلام کرده که تأسيسات يونگ بيونگ را بازسازی میکند و جمهوری اسلامی هم در همان مسير افتاده. جالب هم هست که هر دو کشور از حمايت روسيه برخوردارند. روسيه هم خودش عامل حمله به گرجستان بود. هر آدمی که اينروزها دنيا را ببيند متوجه تغييرات میشود. منتهای مراتب آدم ياد سه گانهی عراق- ايران- کره شمالی میافتد. تعجبی ندارد که قذافی سرنوشت صدام حسين را گوشزد کرده. يادتان باشد که روسيه از صدام حسين هم حمايت میکرد.
روز سوم. نوشتهی محمد قوچانی، شيخ و سيد، جزو افتضاحترين تحليلهای اين چند وقت اخير بود. يعنی از اين بدتر نمیشد برای کروبی تبليغ کرد. فیالواقع، به نظرم، اين نوشته يکی از افتضاحترين نمونههای روزنامه نگاری حزبیست. اشتباه نکنيد، تحزب چيز بدی نيست و طبيعیست که تبعات تحزب هم همين نشر و نوشتارهای حزبیست. منتها منافع ملی کشور در نوشتهی قوچانی تبديل شده است به رفيق بازی و مرام گذاشتن، و محاسبهی اين که اگر اين آدم بيايد چند تا آدم ديگر منفعت میکنند. يعنی حزب از نظر قوچانی چيزی بیشتر از بنگاه ماشین فروشی نیست و رياست جمهوری هم يک ماشين بزک کردهایست که بايد با توافق شرکاء به يک بابايي انداختش که همه سودش را ببرند. هيچ جای نوشتهی قوچانی چيزی نوشته نشده که برنامهی کروبی چيست يا چرا او به خاتمی مزيت دارد. اين که شيخ عملگراست که حرف مهمی نيست. تصادفأ کروبی با تبعيت از حکم حکومتی دربارهی قانون مطبوعات نشان داد که زيادی هم منعطف است. البته آدم بايد خيلی صحن و سفره بچيند که انعطاف کروبی در مقابل حکم حکومتی را به اسم عملگرايي جا بزند. قوچانی سعی کرد همين کار را انجام بدهد. اما جالبترين بخش نوشته مربوط است به اتهام کروبی زدايی از مجلس که بنا به نوشتهی قوچانی به اشارهی خاتمی انجام شده. اين يعنی اصل دعوا، و جواب سؤالیست که چرا کروبی در اين يک سال گذشته دو سه بار به اصلاح طلبان حمله کرده. بنا به تفسير قوچانی، حملات لفظی کروبی به خاتمی دليلش پروژهی کروبی زدايی خاتمی بوده که داشته زمينهی رياست محمدرضا خاتمی بر مجلس را فراهم میکرده. يادتان هست يک وقتی توی همين هفت روز هفته نوشته بودم يک نفر دارد دوران انتخابات را برای کروبی رمز گشايی میکند؟ منتها رمزگشايی قوچانی به شکوائيهی يکی از طرفين معاملهی ماشين دست دوم تقليل پيدا کرده. قوچانی دو کلمه ننوشته که اصلاح طلبان چه ويژگیهايی برای کروبی و خاتمی متصورند و اينها چه مسيری برای اثبات ويژگیهایشان برای جامعه دارند که مردم بگويند به همين دليل میشود بهشان رأی داد. طرحی که قوچانی بر اساس آن کروبی را برای رياست جمهوری محق میداند عبارت است از ذکر مصيبت: " پس در آن روز غمانگيز اين كروبي بود كه خار در چشم و استخوان در گلو به سكوت فراخوانده ميشد كه از دشمنان چه نالد كه هر چه با او كرد، آشنا كرد". يعنی به کروبی بابت غمبار بودنش بايد رأی داد، چون به او خيانت شده، والسلام. نه طرحی، نه برنامهای. رياست جمهوری از نظر قوچانی يعنی رفاقت بين بنگاه دارهايی که سر یکیشان بابت خريد و فروش يک ماشين کلاه رفته و دفعهی بعد بايد هوای او را داشته باشند. ما گرفتاریمان هميشه در به سرازيری افتادن آدمهای شناخته شدهمان است. اين هم يک نمونهی جديدش. واقعأ محمد قوچانی تمام شد، از حالا به بعد ممد بوقی را درياب.
روز چهارم. فصل مسابقات دوی ماراتن در استراليا شروع شده و امروز در سيدنی يک دوندهی کنيايی به نام Julius Maritim به مقام اول رسيد. امسال چارمين سالی بود که جوليوس ماريتيم به مقام قهرمانی ماراتن سيدنی میرسيد. يک جوری سند زدهاند برای ايشان. جدا از سنت مسابقه و رقابت، بخش عمدهای از عوايد حاصل از اين مسابقات به بنيادهای خيريه میرسد. مثلأ عوايد مسابقهی ماراتن امروز در سيدنی به 1.3 ميليون دلار رسيد. علاوه بر ماراتن که مسافت آن 42 کيلومتر و 195 متر است يک نيمه ماراتن، يک مسابقهی 9 کيلومتری و يک مسابقهی 4 کيلومتری هم هست که اين آخری را به اسم مسابقهی خانوادگی میشناسند چون اعضای خانواده همگی با هم در مسابقه شرکت میکنند. امسال 25300 نفر در چهار مسابقهی دوی سيدنی شرکت کرده بودند و جالبش هم اين بود که Richard Nicholson قهرمان پاراليمپيک استراليا که ديروز از پکن آمده بود در رشتهی ماراتن با ويلچر به قهرمانی رسيد. برگزار کنندگان ماراتن سيدنی اعلام کردهاند که امسال 960 شرکت کنندهی خارجی از 41 کشور جهان در مسابقه دادهاند. اولين زنی که از خط پايان ماراتن عبور کرده اسمش Jenny Wickham است. ايشان دو تا دختر 6 و 8 ساله دارد، جهت اطلاعتان که نگوييد از ما که گذشت.
روز پنجم. بر خلاف انتظار که حرفهای مشايي دربارهی مردم اسرائيل به وجود شکاف در بين راستیها تعبير میشود به نظرم اتفاقأ اين حرفها باعث شده آدم تکليفش با اصلاح طلبان معلوم بشود. خوب اصلاح طلبان خودشان میگويند صلح طلب و اهل مدارا هستند. مؤسسهی گفت و گوی ادیان، و مؤسسهی گفت و گوی تمدنها نمونههايش هستند. خاتمی را هم که مدام به عنوان سمبل اعتدال و خردمندی توی بوق میکنند. ولی تا به اسرائيل میرسند اصولأ همهی اين حرفها يادشان میرود. يعنی همان حرف محافظه کارها را میزنند که اسرائيل بايد از بين برود. طبيعتأ از بين برود هم معنیاش نابود کردن است ديگر. خوب آدم از خودش میپرسد اين مدلی که قرار است اينها با دنيا از در صلح و دوستی دربيايند چطوریست واقعأ؟
روز ششم. Malcolm Turnbull رهبر جديد حزب ليبرال، که حزب مخالف دولت در مجلس است اعلام کرده که معلوم نيست مردم به کوين راد، به عنوان نخست وزير رأی دادهاند يا به عنوان توريست. علت؟ خوب کوين راد عازم نيويورک شده تا در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کند و البته اين هشتمين سفر خارجی نخست وزير بعد از انتخابات است. مايکل تورنبل گفته کوين راد تبديل شده است به خدمهی هواپيما، در حالی که اگر کوين راد يک کمی دقت کند متوجه میشود برای اين جور مذاکراتی که بابتشان 43 روز را در مسافرت خارجی بوده خيلی پيشترها وسيلهای به نام تلفن اختراع شده. حالا جالبش اين است که حزب کارگر اعلام کرده که جان هوارد، نخست وزير سابق که از حزب ليبرال بود، هر سال بيشتر از 60 روز را در خارج از کشور میگذراند.
و روز هفتم. روی بستههای آدامس نعناعی يک لايهی نازک زرورق هست که نشان میدهد آدامس دست نخوردهست. بيشتر آدامسها هم که توليد کشور چين است به سفارش اين کشور آن کشور. حالا تازگیها روی همين زرورقها يک شعار نوشتهاند به اين مضمون: EAT KEBAB, KISS DONNA گفتم لابد ملت دارند صبحانه هم کباب میخورند، يک بسته آدامس هم میخرند و در به در به دنبال Donna. ملاحظه بفرماييد:
نظرات