هفت روز هفته
روز اول. اواخر سال گذشته اسماعيل ميرفخرايی آمده بود استراليا. با خبر بود که گاهی برای راديو زمانه برنامه میسازم. توی گپ زدنهایمان گفت اينها حرف مخالفشان را پخش نمیکنند. من گفتم پخش میکنند. پيشنهاد کردم که بيا با هم گفتگو کنيم و هر اعتراضی داری بگو. من هم میدهم به زمانه. هم تو قانع میشوی و هم حرف من محک میخورد. با هم گپ زديم و من فرستادم برای زمانه. يک ثانيهاش را هم حذف نکردند و پولش را هم دادند. بعدأ ميرفخرايی به من گفت حالا قبول کردم ولی به اين دلايل خيلی درهم و برهم کار میکنند. من چيزی را که گفتم الان مینويسم. میتوانيد از خودش بپرسيد. گفتم راديو زمانه با همهی خوبیهايی که دارد شده است کشتی بی لنگر. هر سه چهار نفر به يک سمتی پارو میزنند، بعد ناخدا هم هر از گاهی میآيد روی عرشه و رو به عقب يک "به پيش" محکم میگويد. خوب من برایشان کار کردهام. پيش بيايد باز هم کار میکنم، ولی انتقاد هم میکنم که اشکالات را هم ببينند. مهدی در يادداشت جديدش "چه کسی خط قرمزهای زمانه را تعيين میکند" نوشته است "ما ناگزیریم در حد انتطارات مخاطبان حرکت کنیم ... گاهی هم ناچاریم عقب نشینی کنیم. چنانکه از پخش موسیقیهای رپ موسوم به رپ فحاش خودداری کردیم چرا که عموم مخاطبان را آزرده می کرد". مخاطبان چه طور مراتب آزردگیشان را اعلام کردهاند؟ معلوم نيست. دليلش اين است که وقتی اعتراضشان را میبينيم خبری از عقب نشينی نيست. نمونه، نوشتهی پرويز جاهد دربارهی خسرو شکيبايی. به جز نظرات تکراری 117 نظر برای نوشتهی ايشان نوشته شده که 81 نظر در مخالفت بوده. تازه که من هر چه حرف غير مرتبط هم بود نوشتم به پای تعريف. اين 81 نظر مخالف میشود 70 درصد و آن موافقها 30 درصد. جايی در نوشتههای زمانه ديدهايد که بابت آن 70 درصد ناراضی عذرخواهی کنند يا توضيحی بدهند؟ عموم مخاطب يعنی همين ديگر. آنوقت مهدی در يادداشتش مینويسد "اتهام نمیزنیم و در رعایت حقوق افراد سختگیر هستیم. افراد تا محاکمه نشده اند فقط متهماند. به کسی هم اجازه نمیدهیم در برنامه های ما به کسی اتهام بزند". آن عموم مخاطبان حرفشان اين بوده که پرويز جاهد به حريم خصوصی يک آدمی تجاوز کرده که ربطی به فعاليت اجتماعیاش نداشته. انصافأ شما خبری از عذرخواهی ديدهايد جايی؟ نمونهی ديگرش مربوط است به اوايل همين امسال. مهدی در يک يادداشتی با عنوان "وقتی تلويزيون جديد از فارسی خجالت میکشد" دربارهی تلويزيون نيومکس و بر اساس يک تيزر ده دقيقهای و يک وبسايت تازه راه افتاده مینويسد "برای تماشای این تی وی شما نیازی به زبان فارسی ندارید! محتوای تیزر آن این نکته را میتواند تایید کند". عنوان نوشته هم که خجالت از زبان فارسیست. هفتهی بعد گزارشگر زمانه میرود دفتر همين تلويزيون و از زبان گردانندگانش مینويسد "به دلیل اینکه اسپانسرها عمدتا در دبی هستند، آنها خواسته اند تا در نمایش اولیه، تیزر به انگلیسی باشد ... هم اکنون در پخش آزمایشی تلویزیون به زبان فارسی هم برنامه پخش میکنیم و تارنمای ما هم به زودی دارای بخش فارسی خواهد شد". اين هم سختگيری در اتهام نزدن. درست يک هفته بعد خلاف حرف مهدی در همان وبسايت زمانه ثابت شد، همانی که خودش نوشته بود "تأييد میکند". آنوقت مهدی در يادداشت جديدش میگويد "رادیو زمانه میتوانست طور دیگری باشد اگر طراح و مدیر آن کسی دیگر بود و روش و همکاران و شبکه دیگری میداشت". خوب اين تلويزيون نيومکس همان يک طور ديگر است و لابد مديرش هم يک آدم ديگریست و روش شبکهشان هم يک چيز ديگری است و البته مهدی با يک تيزر ده دقيقهای دربارهاش قضاوت کرده اما به يک منتقد زمانه میگويد "...حرفهایی زده است که اگر زمانه را میشناخت نمیزد ... من انتظار ندارم نکات ظریفتری را که زمانه دارد تلاش می کند خود را با آن تعریف کند بجا آورد". منتها خودش برای ده دقيقه تيزر يادداشت اعتراضی مینويسد ولی به منتقد راديوی دو ساله در سيبستان جواب میدهد تنگ نظر و بد فهم و بی انصاف. کلی حرف ديگر هم هست توی همين يادداشت جديدش. بابا زمانه از هر جايی که پول میگيرد بگيرد. خيلی هم مرحبا. ولی بلاخره اين کشتی بايد به يک طرفی برود يا نه؟ يا هر چهار نفری بايد به ميل خودشان پارو بزنند و ناخدا هم هی رو به عقب بگويد به پيش؟
روز دوم. تاسمانيا کوچکترين ايالت استرالياست. اما دانشگاه اين ايالت تبديل شده است به بزرگترين دانشگاه جهان در زمينهی علوم دارويی. دليل اين جهش بزرگ مربوط است به راه اندازی يک مرکز تحقيقات شيمی تجزيه با بيش از چهار و نيم ميليون دلار بودجهی راه اندازی. دليل اين همه بودجه مربوط است به شروع يک همکاری تازه بين اين دانشگاه و شرکت داروسازی Pfizer. شرکت Pfizer از جنبهی اقتصاد داروسازی بزرگترين شرکت جهان است و چند داروی بسيار معروف را توليد میکند، مثل Atorvastatin که داروی اصلی کاهش کلسترول خون است و تقريبأ پرمصرفترين دارو در کشورهای در حال توسعه به شمار میرود. همين شرکت توليد کنندهی داروی Azithromycin هم هست که آنتی بيوتيک با طول عمر زياد است و مدت بيشتری در خون میماند. اما تازگیها اين شرکت به دليل توليد يک داروی ديگر معروف شده که در کشورهای فقير دنيا هم مصرف کنندگان فراوانی دارد. اين دارو همان Viagraی معروف است که سالانه يک ميليارد دلار فروش دارد. حالا همين شرکت هزينهی راه اندازی يک مرکز تحقيقاتی را در تاسمانيا پرداخت کرده که قرار است بزرگترين در جهان بشود. اگر اهل داروسازی هستيد بشتابيد که غفلت موجب پشيمانیست.
روز سوم. نامهی شمقدری به حمايت از حذف فيلمهای فاقد پروانه نمايش در جشن خانهی سينما از آن اتفاقات خيلی مهم فرهنگیست. در واقع میشود گفت جوابیست به حرف خاتمی که گفته بود انصار حزب الله کجا هستند. همين نامه نشان میدهد، به نظر من، که هنوز جا برای روی کار آمدن دولتهای به مراتب بدتر از دولت احمدی نژاد هم هست، کسانی که به همين اوضاع فعلی میگويند شاه سلطان حسينی. شمقدری متعلق به لايهایست که از زور تندروی هر حکومتی را به خاک سياه مینشاند. دليلم برای اين حرف اين است که همين دولت فعلی هم هر روز به دنبال راهی میگردد که برای شل کن سفت کنهايش يک اسمی بتراشد و به قول شمقدری برای اين کار دستگاه تئوری سازی دارد. جالبش اين است که لايهی شمقدری برای اين دستگاه تئوری سازی هم اسم حرمسرا را انتخاب کردهاند. وقتی اوضاع فعلی دستگاه فرهنگی جمهوری اسلامی که اسمش را گذاشتهاند اعتدال گرايی حرمسرايانه تبديل بشود به تصلب فرهنگی آنوقت دوگانهی جاذبه و دافعه تبديل میشود به دافعه و هيچ حکومتی با دافعهی تنها قادر به حيات نيست چون آدمهای خودش هم به آن اطمينان نمیکنند، درست مثل شاه که به نخست وزير خودش هم اعتماد نداشت. همين کافیست برای به خاک سياه نشستن. لابد گروه شمقدری برای احتراز از حرف و نقل حرمسرا خودشان را تبديل میکنند به آقامحمدخان قاجار که تکليف يکسره بشود.
روز چهارم. جايزهی پدر سال 2008 استراليا به Paul Roos مربی تيم فوتبال Sydney Swans تعلق گرفت. اين جايزه از سال 1957 به راه افتاده و شورايی که برندگان را انتخاب میکند اسمش شورای استراليايی روز پدر است و هيچ ربطی به دولت ندارد. در واقع تمام امور شورا با حمايت يک مرکز خيريه مربوط به ناشنوايان انجام میشود و همين مرکز که اسمش The Shepherd Center است. جالب هم هست که اين مرکز در سال 1997 جايزهی پدر سال را به جان هوارد نخست وزير استراليا که سه بچه دارد اهدا کرد و باز هم جالبتر اين بود که جان هوارد هم از دوران نوجوانیاش مشکل شنوايی داشت و خودش مشتری اين مرکز بوده. سال بعد از جان هوارد هم جايزه به يک خوانندهی مالزيايی الاصل به اسم Kandiah Kamalesvaran رسيد که اصولأ به خوانندهی روحوضی (يعنی مردمی) معروف است و او را به اسم کمال میشناسند. البته همين جناب خوانندهی روحوضی از ملکهی انگليس هم جايزه گرفته. خلاصه که جايزهی پدر سال هميشه باعث رونق گرفتن يک مدل زندگی میشود. از خواننده تا سياستمدار و امسال ورزشکار. شورای انتخاب اعلام کرده که ويژگی Roos اين است که به اطرافيانش ياد میدهد چطور دوست پيدا کنند. مال طرفهای ما که به هر کسی که خوب دشمن بتراشد جايزه میدهند.
روز پنجم. خيلی بامزه شده که هر کاری میکنند ورود دخترها به دانشگاهها کمتر بشود نتيجهاش وارونه از آب درمیآيد. آدم ياد حرفهای سعيد الصحاف میافتد که مدام به خبرنگاران میگفت هيچ خبری نيست ولی از پنجرهی اتاق کنفرانس خبریاش هم معلوم بود که خيلی خبرهاست. لابد جبران مافاتش شده است لايحهی حمايت از خانواده ... ولک من تازه فهميدم منظورت از خانواده کيه ... کاکا قبلن به اونا ميگفتن منزل، نگو حالا به ما ميگن خانواده ...
روز ششم. صندوق جهانی حيات وحش به دولت کوئينزلند اخطار کرده که اگر به همين روال فعلی درختها را قطع کنند به زودی اثری از پرندگان در اين ايالت باقی نمیماند. در اين اخطار آمده که نسل جغدها در کنارههای حوضهی آبخيز ماری دارلينگ دارد تهديد میشود چون برنامههای آبرسانی باعث قطع درختان حاشيهای شده. جالبش اين است که ايالت کوئيزلند از پيشروترين ايالات استراليا در برنامهی کاهش گازهای گلخانهایست و اگر نتواند استانداردهای فضای سبز را رعايت کند نه تنها مجبور است خسارت پرداخت کند بلکه برای نخست وزير، کوين راد، هم که اهل همين ايالت است دردسر درست میکند. يکی از قولهای نخست وزير در دوران مبارزات انتخاباتی اين بود که ايالت کوئينزلند میتواند الگوی توسعهی پايدار باشد. لابد اخطار جديد برای دولت ايالتی خيلی زحمت توليد میکند.
و روز هفتم. اين هم عکس کيک پنير و زردآلو که امشب توسط حسن پخته شد و من در آخرين دقايق عکسش را گرفتم. عزيزانی که امشب سعادت نداشتند از اين کيک بخورند نگران نباشند حتمأ روز يکشنبهی آينده خواهند خورد. انصافأ خيلی خوشمزه بود.
روز دوم. تاسمانيا کوچکترين ايالت استرالياست. اما دانشگاه اين ايالت تبديل شده است به بزرگترين دانشگاه جهان در زمينهی علوم دارويی. دليل اين جهش بزرگ مربوط است به راه اندازی يک مرکز تحقيقات شيمی تجزيه با بيش از چهار و نيم ميليون دلار بودجهی راه اندازی. دليل اين همه بودجه مربوط است به شروع يک همکاری تازه بين اين دانشگاه و شرکت داروسازی Pfizer. شرکت Pfizer از جنبهی اقتصاد داروسازی بزرگترين شرکت جهان است و چند داروی بسيار معروف را توليد میکند، مثل Atorvastatin که داروی اصلی کاهش کلسترول خون است و تقريبأ پرمصرفترين دارو در کشورهای در حال توسعه به شمار میرود. همين شرکت توليد کنندهی داروی Azithromycin هم هست که آنتی بيوتيک با طول عمر زياد است و مدت بيشتری در خون میماند. اما تازگیها اين شرکت به دليل توليد يک داروی ديگر معروف شده که در کشورهای فقير دنيا هم مصرف کنندگان فراوانی دارد. اين دارو همان Viagraی معروف است که سالانه يک ميليارد دلار فروش دارد. حالا همين شرکت هزينهی راه اندازی يک مرکز تحقيقاتی را در تاسمانيا پرداخت کرده که قرار است بزرگترين در جهان بشود. اگر اهل داروسازی هستيد بشتابيد که غفلت موجب پشيمانیست.
روز سوم. نامهی شمقدری به حمايت از حذف فيلمهای فاقد پروانه نمايش در جشن خانهی سينما از آن اتفاقات خيلی مهم فرهنگیست. در واقع میشود گفت جوابیست به حرف خاتمی که گفته بود انصار حزب الله کجا هستند. همين نامه نشان میدهد، به نظر من، که هنوز جا برای روی کار آمدن دولتهای به مراتب بدتر از دولت احمدی نژاد هم هست، کسانی که به همين اوضاع فعلی میگويند شاه سلطان حسينی. شمقدری متعلق به لايهایست که از زور تندروی هر حکومتی را به خاک سياه مینشاند. دليلم برای اين حرف اين است که همين دولت فعلی هم هر روز به دنبال راهی میگردد که برای شل کن سفت کنهايش يک اسمی بتراشد و به قول شمقدری برای اين کار دستگاه تئوری سازی دارد. جالبش اين است که لايهی شمقدری برای اين دستگاه تئوری سازی هم اسم حرمسرا را انتخاب کردهاند. وقتی اوضاع فعلی دستگاه فرهنگی جمهوری اسلامی که اسمش را گذاشتهاند اعتدال گرايی حرمسرايانه تبديل بشود به تصلب فرهنگی آنوقت دوگانهی جاذبه و دافعه تبديل میشود به دافعه و هيچ حکومتی با دافعهی تنها قادر به حيات نيست چون آدمهای خودش هم به آن اطمينان نمیکنند، درست مثل شاه که به نخست وزير خودش هم اعتماد نداشت. همين کافیست برای به خاک سياه نشستن. لابد گروه شمقدری برای احتراز از حرف و نقل حرمسرا خودشان را تبديل میکنند به آقامحمدخان قاجار که تکليف يکسره بشود.
روز چهارم. جايزهی پدر سال 2008 استراليا به Paul Roos مربی تيم فوتبال Sydney Swans تعلق گرفت. اين جايزه از سال 1957 به راه افتاده و شورايی که برندگان را انتخاب میکند اسمش شورای استراليايی روز پدر است و هيچ ربطی به دولت ندارد. در واقع تمام امور شورا با حمايت يک مرکز خيريه مربوط به ناشنوايان انجام میشود و همين مرکز که اسمش The Shepherd Center است. جالب هم هست که اين مرکز در سال 1997 جايزهی پدر سال را به جان هوارد نخست وزير استراليا که سه بچه دارد اهدا کرد و باز هم جالبتر اين بود که جان هوارد هم از دوران نوجوانیاش مشکل شنوايی داشت و خودش مشتری اين مرکز بوده. سال بعد از جان هوارد هم جايزه به يک خوانندهی مالزيايی الاصل به اسم Kandiah Kamalesvaran رسيد که اصولأ به خوانندهی روحوضی (يعنی مردمی) معروف است و او را به اسم کمال میشناسند. البته همين جناب خوانندهی روحوضی از ملکهی انگليس هم جايزه گرفته. خلاصه که جايزهی پدر سال هميشه باعث رونق گرفتن يک مدل زندگی میشود. از خواننده تا سياستمدار و امسال ورزشکار. شورای انتخاب اعلام کرده که ويژگی Roos اين است که به اطرافيانش ياد میدهد چطور دوست پيدا کنند. مال طرفهای ما که به هر کسی که خوب دشمن بتراشد جايزه میدهند.
روز پنجم. خيلی بامزه شده که هر کاری میکنند ورود دخترها به دانشگاهها کمتر بشود نتيجهاش وارونه از آب درمیآيد. آدم ياد حرفهای سعيد الصحاف میافتد که مدام به خبرنگاران میگفت هيچ خبری نيست ولی از پنجرهی اتاق کنفرانس خبریاش هم معلوم بود که خيلی خبرهاست. لابد جبران مافاتش شده است لايحهی حمايت از خانواده ... ولک من تازه فهميدم منظورت از خانواده کيه ... کاکا قبلن به اونا ميگفتن منزل، نگو حالا به ما ميگن خانواده ...
روز ششم. صندوق جهانی حيات وحش به دولت کوئينزلند اخطار کرده که اگر به همين روال فعلی درختها را قطع کنند به زودی اثری از پرندگان در اين ايالت باقی نمیماند. در اين اخطار آمده که نسل جغدها در کنارههای حوضهی آبخيز ماری دارلينگ دارد تهديد میشود چون برنامههای آبرسانی باعث قطع درختان حاشيهای شده. جالبش اين است که ايالت کوئيزلند از پيشروترين ايالات استراليا در برنامهی کاهش گازهای گلخانهایست و اگر نتواند استانداردهای فضای سبز را رعايت کند نه تنها مجبور است خسارت پرداخت کند بلکه برای نخست وزير، کوين راد، هم که اهل همين ايالت است دردسر درست میکند. يکی از قولهای نخست وزير در دوران مبارزات انتخاباتی اين بود که ايالت کوئينزلند میتواند الگوی توسعهی پايدار باشد. لابد اخطار جديد برای دولت ايالتی خيلی زحمت توليد میکند.
و روز هفتم. اين هم عکس کيک پنير و زردآلو که امشب توسط حسن پخته شد و من در آخرين دقايق عکسش را گرفتم. عزيزانی که امشب سعادت نداشتند از اين کيک بخورند نگران نباشند حتمأ روز يکشنبهی آينده خواهند خورد. انصافأ خيلی خوشمزه بود.
نظرات