اورفه

جمعه شب اولين شب جشنواره‌ی موسيقي بريزبن بود و با کارت دعوتی که دوستانم در کنسرواتوار موسيقي فرستاده بودند امکان ديدن "اورفه" يا به زبان اصلي‌اش که ايتاليايي‌ست "L’Orfeo" فراهم شد. لابد درباره‌ی اورفه که نمايشش در ايران هم روی صحنه آمده مي‌دانيد، از قرار چند بار هم اجراهای مختلف داشته. البته تا جايي که قبل از برنامه خوانده بودم "مونته وردی" اصل اورفه را برای اجرای اپرايي نوشته بوده که همين هم در جشنواره اجرا شد.

حالا اگر داستانش را نمي‌دانيد خلاصه‌اش را مي‌نويسم.

اورفه اسم يک شاعر يونان باستان‌ ا‌ست که از قرار به عنوان شاعر چنگ‌نواز هم معروف بوده. اورفه در سفر به شهر کلشي که زادگاه مده‌آ بوده با زني به نام اوريديس ازدواج مي‌کند. ضمنأ اورفه در اين سفر يک همراه هم داشته به نام ژازون. يک آدمي به نام آرسيتايوس که اهل شهری به نام تراکيه بوده بعد از ازدواج اوريديس با اورفه قصد مي‌کند به اوريديس تجاوز کند. چرا؟ چون آرسيتايوس اصلأ کارگزار ديونيزوس فرمانروا بوده.

حالا بدبختي ما را ببين که رفته‌ بوديم نمايش عهد باستان ببينيم! همه‌اش مربوط به همين دوره و زمانه از آب درآمد.

خلاصه اوريديس فرار مي كند اما در حين فرار مار او را نيش مي زند و در نتيجه اوريديس مي‌ميرد. اورفه، يعني همسر مربوطه، که خيلي هم خوب چنگ مي‌زند از پلوتون مي‌خواهد که به او امکان بدهد که برود به قعر زمين و اوريديس را به دنيای زندگان برگرداند. با پادرمياني ملائکه و خدايان اورفه اين امکان را پيدا مي‌کند تنها به اين شرط که هرگز به پشت سرش نگاه نکند.

اورفه شرط را مي‌پذيرد و مي‌رود به قعر زمين اما درست وقتي آخرين لحظات خروج از قعر زمين مي‌شود برای اين که مطمئن بشود که اوريديس همراهش هست برمي‌گردد و تا همسرش را مي‌بيند قبض را مي‌دهند دستش. اين آخرين ديدار آن‌ها مي‌شود.

اجرای بسيار جذابي بود، بخصوص که سازها را هم از جنس سازهای قديمي انتخاب کرده بودند که همان حال و هوای زمان تصنيف اثر را القاء کنند. چون نمي‌شد در زمان اجرا عکس بگيرم قبل و بعد از آن چند تا عکس گرفتم که ببينيد. يک کمي هم محيط را مرطوب کرده بودند که سازها از کوک نيفتند برای همين هم عکس‌ها شفاف نيستند و انگار غبار گرفته‌اند.


و اما سالن نمايش که يک جای خيلي جالبي بود. اسم محل اجرا Masonic Temple بود که لابد از اسمش مي‌توانيد حدس بزنيد که مثلأ معبد ماسوني است که مربوط بوده به تشکيلات ماسونری. البته جای مثلأ مخفيانه‌ای هم نبوده چون حتي اگر زمان خيلي قديم را هم حساب کنيم باز هم محل معبد وسط شهر از آب درمي‌آمده.

توی عکس‌ها مي‌بينيد که محل نشستن تماشاگران روبروی همديگر هست و در واقع اجرای بازيگران در محوطه‌ی بين رديف صندلي‌های روبروی همديگر بود. انتهای سالن هم يک چيزی شبيه منبر اما در يک اتاقکي که اطرافش باز بود گذاشته شده بود که خيلي شبيه به اين بود که يک آدمي برود آنجا بنشيند.


محل اجرای اپرا در طبقه‌ی ششم بود و همين هم داستان معماری بنا را جالبتر مي‌کرد چون سالن به آن بزرگي که عکس طاق آن را مي‌بینيد تازه در طبقه‌ی ششم قرار داشت. از بيرون به نظر مي‌رسيد کل بنا بايد يک طبقه باشد. از پله‌ها که مي‌آمدم پايين همينطور حساب مي‌کردم که هر طبقه‌ چقدر بايد ارتفاع داشته باشد و حسابي خيره کننده بود. توی اولين طبقه هم چند تا عکس از آدم‌های با حمايل و نشان گذاشته بودند که دو سه تا عکس گرفتم ازشان ولي يکي از يکي افتضاح‌تر درآمدند.



خلاصه که شب خوبي بود و جای علاقمندان اپرا خالي.

نظرات

پست‌های پرطرفدار