داشت شورای نگهبان پسری

داشت شورای نگهبان پسری
پسر بي ادب و بي هنری

نام او بود کوچول محمودخان
همه ايران ز دستش به امان

روی کول و مخ مردم مي‌جست
دل و جان همگان را مي‌خست

دم به دم حرف چرند از لب او
بود مام وطن از او به گل رفته فرو

بس که بود آن کوچولو خيره و شر
دولتش هم زده بود کوه و کمر

هر چه ملت مي‌گفت لج مي‌کرد
دهنش را به جهان کج مي‌کرد

هر کجا لانه‌ی خرگوشي بود
نرٌه خرسي درآوردی زود

هر چه شورا داد مي‌گفت کم است
رؤسا مات که اين چه رقم است

نه غلام راضي از او نه اکبر
نه که قاضي نه معلم کارگر

ای تو کانديد من اين قصه بخوان
تو مشو مثل کوچول محمودخان

نظرات

پست‌های پرطرفدار