اگر دشنام فرمايی و گر نفرين
اگرچه مجلس خبرگان در تمام دوران فعاليت خودش چيزی بيش از يک تمجيد سالانه جمعی از رهبر نبوده اما فتح آن برای تندروها به معنای گسترش حوزه قدرت سياسیشان است. منتها عليرغم تلاش حکومت در تجميع قدرت، حالا در جمهوری اسلامی قدرت متکثر شده و اگر حرفی بر سر گسترش آن باشد اينروزها قدرت اصلی در حوزه اجتماعیست. بنابراين از قضا تغيير رياست مجلس خبرگان بهترين اتفاقیست که میتواند برای رفسنجانی در حوزه اجتماعی رخ بدهد.
تجربه سياسی جمهوری اسلامی نشان داده که جايگزينهای حوزه سياست دچار محدوديتهای جدی هستند. اين تجربه در دوران شاه هم وجود داشت و باز کردن در برای ورود افراد مستعد به حوزه قدرت سياسی در هيچکدام از اين دو دوره بدون تنش نبوده. برای همين هم هست که عليرغم شعارهايی که بخصوص در مورد مردمی بودن حکومت و دولت در جمهوری اسلامی سرداده میشود حوزه سياسی در حکومت محل جا به جايی آدمهاست و نه ورود آدمهای تازه به آن. حتی تلاش خاتمی برای مشارکت دادن چهرههای جديد در مديريت کلان کشور هم بسرعت شکست خورد و مثلن اولين نمايندگان شورای شهر تهران هم کسانی بودند که روزگاری در مقام وزارت و نمايندگیهای مجلس و دولت مشغول به کار بودند.
دستکم در ايران، خروج نيروهای سياسی از حوزه قدرت سياسی به حوزه اجتماعی هميشه با استقبال عمومی رو به رو شده. هر چقدر اين خروج با فشار حکومت توآم بوده استقبال عمومی از آن کسی که از قدرت سياسی کنار گذاشته شده هم بيشتر بوده. منتها جدا از آن فشار و اين استقبال که ممکن است رنگ و بوی عوامانه (يا پوپوليستی) به خودش بگيرد يک نکته ظريفتر هم وجود دارد که، به نظر من، اينبار در مورد رفسنجانی کاملن صدق میکند.
نکته ظريف اين است که خروج رفسنجانی از مجلس خبرگان از جنبه کاربردی چيزی به ظرفيتهای اين مجلس اضافه نمیکند. يعنی مجلس خبرگان کماکان به همان تمجيدهای سالانهشان ادامه خواهند داد ولی هيئت رئيسه آن را دچار گرفتاری میکند که منبعد آيا اصولن امکان دارد بيشتر از اين تمجيد فعلی کاری از پيش ببرند يا ناگزيرند گاهی به طور علنی هم مخالفتی ابراز کنند؟ در واقع آيا مجلس خبرگان چيزی جز تآيید ولايت مطلقه که همين الان هم وجود دارد میتواند نثار رهبری کند؟ يعنی غير از اين که چون که صد آمد نود هم پيش ماست چه کار ديگری مانده که خبرگان بايد انجامش بدهند؟ وقتی کاری باقی نمانده که انجام بدهند بنابراين رياست مجلس خبرگان هم کارهای نيست جز يکی از تمجيد کنندگان.
اما اگر رئيس مجلس خبرگان با اين اوصافی که اين مجلس دارد کسی باشد که احتمال مخالفتش با رهبر وجود داشته باشد آنوقت هر بار تمجيد او از رهبر میتواند به همراهی مخالفان با رهبر تعبير شود. اين شرايط همين حالا برای رفسنجانی وجود دارد و حرفهای او در ستايش از خامنهای هر بار به نارضايتی مخالفان خامنهای منجر میشود. جالب اين است که خود رفسنجانی هم مخالفان جدی دارد و ستايشهای خبرگان منجر به قدرت گرفتن مخالفان رفسنجانی هم میشود. به همين دليل هم هست که وجود رفسنجانی در مقام رياست مجلس خبرگان، که کاری جز تمجيد از رهبری ندارند، تمام منافع اين رياست را به جيب طرفداران خامنهای سرازير میکند.
تغيير رياست خبرگان رفسنجانی را به حوزه اجتماعی، که حالا بيش از هر زمان ديگری مملو از مخالفان خامنهایست، نزديک خواهد کرد. چنين اتفاقی در مورد منتظری هم رخ داد و او را در حوزه اجتماعی به وزنه سنگينی بدل کرد. نکته قابل توجه هم اين است که ناگزير مجلس خبرگان اين است که يکی از اعضای سرشناس آن برای رياست اين مجلس انتخاب شود. طبيعیست که رئيس بعدی خبرگان، هر کسی که باشد، قادر نخواهد بود از فشار افکار عمومی برای تصويرسازی يک کودتا در مجلس خبرگان خلاصی پيدا کند و اين يعنی فشار بيشتر بر کسی که ممکن است در سالهای اخير حضور پررنگی در صحنه سياسی نداشته اما حالا ناگزير در کسوت رياست خبرگان حضور سياسی پررنگتری پيدا کند. به همين دليل هم هست که تغيير رياست خبرگان بهترين هديهایست که میشود به رفسنجانی داد.
به نظر من، کودتاچیها و تندروهای طرفدار خامنهای و حتی مخالفان رفسنجانی از چنين هديه آسانی که ممکن است نصيب رفسنجانی بشود باخبرند. اين هديه میتواند حتی با عزل رفسنجانی از رياست مجمع تشخيص مصلحت به مراتب هم بزرگتر بشود. به همين دليل هم هست که بدشان نمیآيد او را به کارزار بکشانند. چيزی شبيه به انتشار فيلمی از فحاشی به فائره هاشمی و همزمان انتقاد از رفسنجانی برای موضعگيری نکردن در برابر اين فيلم و عوامل آن بهانههای خوبی هستند برای احساسی کردن فضای سياسی. همين کار را با انتشار عکسهايی که گفته میشد مربوط به يکی از دختران ميرحسين هستند انجام دادند. يادتان که هست احمدینژاد هم عکس زهرا رهنورد را در مناظره با ميرحسين نشان میداد. اين کارها البته سابقه ديگری هم دارد. سابقهاش روی ديوارنويسیهای خيابانیست که خطاب به مردان مینويسند بیحجابی زن از بیغيرتی شوهر است. رسانهای که پيام را منتشر میکند گاهی میشود ديوار خيابان، گاهی میشود يک ويدئو در اينترنت. منتها گاهی اوضاع جوری میشود که به قول حافظ اگر دشنام فرمايی و گر نفرين دعا گويم.
نظرات