هفت روز هفته
روز اول. خوب که به تبليغات انتخاباتی ميرحسين دقت میکنيد متوجه میشويد شده است مثل تابلوی اعلانات عمومی که همه چيز روی آن چسباندهاند. هر گروه و دستهای کاغذ خودشان را چسباندهاند روی تابلو. مثلأ؟ خوب مثلأ سرود آفتابکاران چريکهای فدايی را دارد. بسيجیها را هم دارد. تازگیها هم رنگ سبز را که اصولأ در فرهنگ ايرانی- اسلامی به رنگ سيدها معروف است را هم دارد. از آن طرف وقتی تبليغات کروبی را میبينيد متوجه میشويد ساسی مانکن تويش هست. دبيرکل حزب تکنوکراتهای ايران هم تويش هست. نظريه پرداز قبض و بسط تئوريک شريعت هم هست. خیلي خوب است که همهی جامعهی ايرانی بتوانند آگهیهای تبليغاتیشان را روی اين تابلوها بچسبانند منتها آدم فکر میکند خود اين تابلوها از زور عمومی بودن اصولأ بی اثرند. يعنی يک تابلوی منحصربفرد که فقط رويش نوشته شده باشد کت و شلوار فلان مغازه را بخريد بيشتر به انتخاب آدمها کمک میکند تا اين که صد تا کاغذ روی هم چسبانده باشند که هر کدام يک چيزی میگويند. دقيقأ به علت وجود همين تابلوهای عمومیست که آدم متوجه میشود اصل داستان پول درآوردن از تبليغات يک جای ديگریست. يعنی اصل قدرت که همين الان هم بر سر آن دعوا در جريان است در رياست جمهوری نیست، بلکه بالاتر از آن است. خروج خاتمی از دايرهی انتخابات درست بعد از تخمين جمعيتی که هوادار او هستند يعنی رئيس جمهور شدن برای آن نيرويی که در جامعه وجود دارد کافی نيست. حدس بزنيد اگر يک انتخابات ديگر برای يک موقعيت ديگری برگزار بشود و خاتمی هم کانديدای آن باشد چند نفر در آن شرکت میکنند. چشم بسته میشود گفت که از تعداد شرکت کنندگان در انتخابات رياست جمهوری بيشتر است. همين است که دعوای سياسی را از ردهی رياست جمهوری بالاتر برده.
روز دوم. دکور صحنهی يوروويژن امسال در مسکو حرف نداشت. خيلی امروزی و چند منظوره بود و در نگاه اول نشان میداد روسيه میتواند دنيای امروزیاش را به جوانهای اروپايی نشان بدهد و ديگر خبری از پردهی آهنين نيست. منتها يک جايی همان وسط اين برنامهی عظيم جوان پسند حضرات بند را به آب دادند. خيلی بامزه بود. در بين اجراهای مربوط به يوروويژن امسال گروههای هنری روسيه، به مناسبت ميزبانی مسابقات، هم کلی برنامه اجرا کردند. يکی از گروههای هنری، گروه کر ارتش روسيه بود که وقتی دوربينهای تلويزيونی تصاوير نزديکتری از گروه نشان دادند معلوم شد روی سينهی بعضی از مسنترهایشان مدال نصب شده. تمام اعضای گروه هم با لباس نظامی آمده بودند روی صحنه. دو تا ماکت هم کنار گروه بود. يک تانک و يک هواپيمای جنگی. خوانندهی اصلی هم با لباس فرم نيروی دريايی داشت آواز میخواند. به نظرم همهی مراسم يوروويژن در مسکو با همهی دکور فوق العادهشان با همين گروه کر ارتش به باد فنا رفت. اگر فيلمهای تارکوفسکی را ديده باشيد متوجه شدهايد که فرهنگ روسها هم خيلی شرقیست و پر از نشانههاییست که برای شرقیها آشناست. مثل همين چفیهای که اهل جمهوری اسلامی به گردنشان است. گروه کر ارتش روسيه هم وسط يک برنامهی هنری با لباس فرم تشريف آوردند و چند تا سرود خواندند. فکر کنيد در جشنوارهی موسيقی فجر يک گروه موسيقی با چفيه برنامه اجرا کنند. لابد جوانهای روسی پيام دولتشان را گرفتند. مثل ما که مدام از اين پيامها میگيريم.
روز سوم. درگيریهای مربوط به طرح "ایمنی زیستی" و اختلاف سازمان محيط زيست ايران و وزارت کشاورزی در مورد برنجهايی که خزانهی ژنیشان دستکاری شده يک نمونه از گرفتاریهايیست که به نظرم آرام آرام دارد فرا میرسند. خوب اصل داستان که محيط زيستیها به آن ايراد داشتند و ايرادشان هم درست است اين بود که وقتی خزانهی ژنتيکی را دستکاری میکنيد بايد مطمئن باشيد آثار اين تغييرات در محيط طبيعی منتشر نشود وگرنه همين به ظاهر سود ژنتيکی تبديل میشود به آفت. مهمترين نمونهاش هم گياهان هستند. به محض اين که يک گياهی را دستکاری میکنيد گردههای گياه میتوانند با پراکنده شدن در محيط اگر زمينهی مساعد پيدا کنند گياهان مشابهشان را بارور کنند. گرده افشانی معروفترين راه انتقال گردهی گياهان دستکاری شده در طبيعت است و اهل محيط زيست ايران که از صدقهی سر مسافرت وزراء به اين طرف و آن طرف ديدهاند که چه بلايی به سر طبيعت آمده حالا دارند پيشدستی میکنند که گرفتاریهای مشابه درست نشود. يک نمونهاش مربوط است به يک گرفتاری معروف در تالاب انزلی. حدود 20 سال پيش وزير جهاد و معاونانش میروند ژاپن و از جمله جاهايی که برای بازديد میروند مراکز پرورش دام بوده. در ژاپن برای تغذيهی دامها از يک گونهی جلبکی به نام هيدريلا آزولا استفاده میکنند که با دستکاری ژنتيکی خيلی قدرت رشد بيشتری پيدا کرده و برای کشور ژاپن که آنقدرها زمين کشاورزی ندارد مناسب است. حضرات برمیدارند همين جلبک را میآورند ايران و طبق معمول که هر کسی کار خودش را میکند جلبک را در مناطق حاشيهی تالاب انزلی هم استفاده میکنند و جلبک میرسد به تالابی که از آن طرفش هم پسآبهای خانگی و صنعتی واردش میشوند. خوب مواد غذايی برای جلبک فراهم میشود و حالا تمام تالاب پوشيده از آزولا شده و آنقدر سطح آب را پوشاندهاند که اکسيژن به آبزيان نمیرسد و مرگ و مير آبزيان غوغا میکند. آقايان وزارت جهاد حالا دارند در وزارت کشاورزی از اين دسته جلبکها به آب میدهند و اسمش را گذاشتهاند تأمين غذا برای مردم. البته اسم چیتوز که تبليغ انتخاباتیست ولی با مرد علمی سال که فعلأ وزير علوم است لابد چند وقت ديگر سر و کلهی پارک ژوراسيک هم از يک جاهايی که جانوران دستکاری شده درست میکنند پيدا میشود.
روز چهارم. يک گروه تحقيقاتی در دانشکده اقتصاد دانشگاه ملی استراليا نتايج تحقيقاتشان را اعلام کردهاند که خيلی عجيب و غريب است. گفتهاند که در استراليا آدمهای بلند قد ماهيانه هزار دلار درآمد بیشتری نسبت به کوتاهترها دارند. هنوز مانده. گفتهاند آدمهای چاق هم درآمدشان بيشتر از لاغرهاست. جزئيات بيشتر تحقيق از اين قرار است که در مردان به ازای هر 10 سانتيمتر اختلاف قد 3 درصد و در زنان 2 درصد به حقوق کارکنان افزوده شده. در مورد وزن اوضاع خرابتر است چون مردان چاق 5 درصد بيشتر از مردان لاغر حقوق میگيرند و زنان لاغر اصولأ هيچوقت حقوقشان زياد نمیشود. محققان اعلام کردهاند که احتمالأ تا يک دههی آينده وزن زياد تبديل به يک صفت اجتماعی در استراليا میشود و مردم برای چاق شدن رقابت میکنند. ما را بگو که خودمان را خفه کرديم از دويدن.
روز پنجم. اين که يک مقام نظامی انتخابات را مثل عمليات بيت المقدس فرض کند آنوقت داستان اصلی اين میشود که کدام آدمها را گذاشته است جزو نيروهای دشمن. خوب الان که رياست جمهوری دست احمدی نژاد است و اين چند نفری که کانديداهای اصلی هستند هم که هر کدامشان يک مقام و منصبی در حکومت داشته يا دارند. پس با اين عمليات بيت المقدس سياسی قرار است چه چيزی را از دست دشمنان خارج کنند؟ خوب به نظرم اصل اين حرف مربوط است به اين که چرا اصلأ انتخابات برگزار کنيم که بعد مجبور باشيم برای باز پس گيری موقعيت از دست رفته دست به عمليات بزنيم. فی الواقع اين حرف يعنی کوچک کردن دايرهی کانديداها که فعلأ به دست شورای نگهبان از فرط کوچکی يک آدمی مثل زوارهای هم توی آن جای نمیگيرد. انصافأ سری که درد نمیکند را دستمال نمیبندند منتها با توليد شور در مردم چه کنند؟ يعنی مسئله اين است که چطور میشود هم مردم شور حسينی برشان دارد که بروند رأی بدهند، و هم اوضاع آنقدر در امن و امان باشد که عمليات لازم نشود؟ جوابش میتواند تقلب باشد که در آن شور مردم را از طریق تعداد برگههای رأی به صندوق ريخته اعلام کنند که خوب با پر کردن صندوقها میشود نشانش داد. و آدم مورد نظر را هم در همان برگههای تقلبی بنويسند. عمليات بيت المقدس يعنی حالا که داريد تقلب میکنيد يک باره خوبش را انجام بدهيد.
روز ششم. دولت استراليا برای مقابله با اثرات بحران اقتصادی جهان به تمام کسانی که مالياتشان را سال گذشته دريافت کرده بودن 950 دلار میدهد. انتظارشان اين است که با اين پرداخت مردم ترغيب به خريد بشوند و چرخهای اقتصاد بچرخد. منتها منتقدان میگويند با اين کار هيچ چيزی در اوضاع ممکلت عوض نمیشود و مردم بدهکارتر میشوند چون با اين پول نمیشود آنقدری هم خريد کرد و باقی قيمت خريدشان را با کارتهای اعتباری میدهند و نمیتوانند آن را بازپرداخت کنند. حالا که دولت دارد ماليات را پس میدهد ولی منتقدان میگويند بحران کارتهای اعتباری در راه است.
و روز هفتم. اين هم عکس يک کيک خيلی عظيم الجثه که هفتهی پيش درست کردم و خيلی خوشمزه بود. فکر کردم بعد از مدتها و در آستانهی مسابقات کيک پزی دوباره روز هفتم را به شيرينی و کيک بگذرانيم. بلاخره آدم با خيال خوشمزه برود به استقبال هفتهی جديد. از فردا هم که میرويم توی جلد مسابقهی کيک پزی.

روز دوم. دکور صحنهی يوروويژن امسال در مسکو حرف نداشت. خيلی امروزی و چند منظوره بود و در نگاه اول نشان میداد روسيه میتواند دنيای امروزیاش را به جوانهای اروپايی نشان بدهد و ديگر خبری از پردهی آهنين نيست. منتها يک جايی همان وسط اين برنامهی عظيم جوان پسند حضرات بند را به آب دادند. خيلی بامزه بود. در بين اجراهای مربوط به يوروويژن امسال گروههای هنری روسيه، به مناسبت ميزبانی مسابقات، هم کلی برنامه اجرا کردند. يکی از گروههای هنری، گروه کر ارتش روسيه بود که وقتی دوربينهای تلويزيونی تصاوير نزديکتری از گروه نشان دادند معلوم شد روی سينهی بعضی از مسنترهایشان مدال نصب شده. تمام اعضای گروه هم با لباس نظامی آمده بودند روی صحنه. دو تا ماکت هم کنار گروه بود. يک تانک و يک هواپيمای جنگی. خوانندهی اصلی هم با لباس فرم نيروی دريايی داشت آواز میخواند. به نظرم همهی مراسم يوروويژن در مسکو با همهی دکور فوق العادهشان با همين گروه کر ارتش به باد فنا رفت. اگر فيلمهای تارکوفسکی را ديده باشيد متوجه شدهايد که فرهنگ روسها هم خيلی شرقیست و پر از نشانههاییست که برای شرقیها آشناست. مثل همين چفیهای که اهل جمهوری اسلامی به گردنشان است. گروه کر ارتش روسيه هم وسط يک برنامهی هنری با لباس فرم تشريف آوردند و چند تا سرود خواندند. فکر کنيد در جشنوارهی موسيقی فجر يک گروه موسيقی با چفيه برنامه اجرا کنند. لابد جوانهای روسی پيام دولتشان را گرفتند. مثل ما که مدام از اين پيامها میگيريم.
روز سوم. درگيریهای مربوط به طرح "ایمنی زیستی" و اختلاف سازمان محيط زيست ايران و وزارت کشاورزی در مورد برنجهايی که خزانهی ژنیشان دستکاری شده يک نمونه از گرفتاریهايیست که به نظرم آرام آرام دارد فرا میرسند. خوب اصل داستان که محيط زيستیها به آن ايراد داشتند و ايرادشان هم درست است اين بود که وقتی خزانهی ژنتيکی را دستکاری میکنيد بايد مطمئن باشيد آثار اين تغييرات در محيط طبيعی منتشر نشود وگرنه همين به ظاهر سود ژنتيکی تبديل میشود به آفت. مهمترين نمونهاش هم گياهان هستند. به محض اين که يک گياهی را دستکاری میکنيد گردههای گياه میتوانند با پراکنده شدن در محيط اگر زمينهی مساعد پيدا کنند گياهان مشابهشان را بارور کنند. گرده افشانی معروفترين راه انتقال گردهی گياهان دستکاری شده در طبيعت است و اهل محيط زيست ايران که از صدقهی سر مسافرت وزراء به اين طرف و آن طرف ديدهاند که چه بلايی به سر طبيعت آمده حالا دارند پيشدستی میکنند که گرفتاریهای مشابه درست نشود. يک نمونهاش مربوط است به يک گرفتاری معروف در تالاب انزلی. حدود 20 سال پيش وزير جهاد و معاونانش میروند ژاپن و از جمله جاهايی که برای بازديد میروند مراکز پرورش دام بوده. در ژاپن برای تغذيهی دامها از يک گونهی جلبکی به نام هيدريلا آزولا استفاده میکنند که با دستکاری ژنتيکی خيلی قدرت رشد بيشتری پيدا کرده و برای کشور ژاپن که آنقدرها زمين کشاورزی ندارد مناسب است. حضرات برمیدارند همين جلبک را میآورند ايران و طبق معمول که هر کسی کار خودش را میکند جلبک را در مناطق حاشيهی تالاب انزلی هم استفاده میکنند و جلبک میرسد به تالابی که از آن طرفش هم پسآبهای خانگی و صنعتی واردش میشوند. خوب مواد غذايی برای جلبک فراهم میشود و حالا تمام تالاب پوشيده از آزولا شده و آنقدر سطح آب را پوشاندهاند که اکسيژن به آبزيان نمیرسد و مرگ و مير آبزيان غوغا میکند. آقايان وزارت جهاد حالا دارند در وزارت کشاورزی از اين دسته جلبکها به آب میدهند و اسمش را گذاشتهاند تأمين غذا برای مردم. البته اسم چیتوز که تبليغ انتخاباتیست ولی با مرد علمی سال که فعلأ وزير علوم است لابد چند وقت ديگر سر و کلهی پارک ژوراسيک هم از يک جاهايی که جانوران دستکاری شده درست میکنند پيدا میشود.
روز چهارم. يک گروه تحقيقاتی در دانشکده اقتصاد دانشگاه ملی استراليا نتايج تحقيقاتشان را اعلام کردهاند که خيلی عجيب و غريب است. گفتهاند که در استراليا آدمهای بلند قد ماهيانه هزار دلار درآمد بیشتری نسبت به کوتاهترها دارند. هنوز مانده. گفتهاند آدمهای چاق هم درآمدشان بيشتر از لاغرهاست. جزئيات بيشتر تحقيق از اين قرار است که در مردان به ازای هر 10 سانتيمتر اختلاف قد 3 درصد و در زنان 2 درصد به حقوق کارکنان افزوده شده. در مورد وزن اوضاع خرابتر است چون مردان چاق 5 درصد بيشتر از مردان لاغر حقوق میگيرند و زنان لاغر اصولأ هيچوقت حقوقشان زياد نمیشود. محققان اعلام کردهاند که احتمالأ تا يک دههی آينده وزن زياد تبديل به يک صفت اجتماعی در استراليا میشود و مردم برای چاق شدن رقابت میکنند. ما را بگو که خودمان را خفه کرديم از دويدن.
روز پنجم. اين که يک مقام نظامی انتخابات را مثل عمليات بيت المقدس فرض کند آنوقت داستان اصلی اين میشود که کدام آدمها را گذاشته است جزو نيروهای دشمن. خوب الان که رياست جمهوری دست احمدی نژاد است و اين چند نفری که کانديداهای اصلی هستند هم که هر کدامشان يک مقام و منصبی در حکومت داشته يا دارند. پس با اين عمليات بيت المقدس سياسی قرار است چه چيزی را از دست دشمنان خارج کنند؟ خوب به نظرم اصل اين حرف مربوط است به اين که چرا اصلأ انتخابات برگزار کنيم که بعد مجبور باشيم برای باز پس گيری موقعيت از دست رفته دست به عمليات بزنيم. فی الواقع اين حرف يعنی کوچک کردن دايرهی کانديداها که فعلأ به دست شورای نگهبان از فرط کوچکی يک آدمی مثل زوارهای هم توی آن جای نمیگيرد. انصافأ سری که درد نمیکند را دستمال نمیبندند منتها با توليد شور در مردم چه کنند؟ يعنی مسئله اين است که چطور میشود هم مردم شور حسينی برشان دارد که بروند رأی بدهند، و هم اوضاع آنقدر در امن و امان باشد که عمليات لازم نشود؟ جوابش میتواند تقلب باشد که در آن شور مردم را از طریق تعداد برگههای رأی به صندوق ريخته اعلام کنند که خوب با پر کردن صندوقها میشود نشانش داد. و آدم مورد نظر را هم در همان برگههای تقلبی بنويسند. عمليات بيت المقدس يعنی حالا که داريد تقلب میکنيد يک باره خوبش را انجام بدهيد.
روز ششم. دولت استراليا برای مقابله با اثرات بحران اقتصادی جهان به تمام کسانی که مالياتشان را سال گذشته دريافت کرده بودن 950 دلار میدهد. انتظارشان اين است که با اين پرداخت مردم ترغيب به خريد بشوند و چرخهای اقتصاد بچرخد. منتها منتقدان میگويند با اين کار هيچ چيزی در اوضاع ممکلت عوض نمیشود و مردم بدهکارتر میشوند چون با اين پول نمیشود آنقدری هم خريد کرد و باقی قيمت خريدشان را با کارتهای اعتباری میدهند و نمیتوانند آن را بازپرداخت کنند. حالا که دولت دارد ماليات را پس میدهد ولی منتقدان میگويند بحران کارتهای اعتباری در راه است.
و روز هفتم. اين هم عکس يک کيک خيلی عظيم الجثه که هفتهی پيش درست کردم و خيلی خوشمزه بود. فکر کردم بعد از مدتها و در آستانهی مسابقات کيک پزی دوباره روز هفتم را به شيرينی و کيک بگذرانيم. بلاخره آدم با خيال خوشمزه برود به استقبال هفتهی جديد. از فردا هم که میرويم توی جلد مسابقهی کيک پزی.

نظرات