کاکا اين لاف آخری کار داد دستت

اگر بشود تغييراتی که در سلول‌ها رخ می‌دهد و از جمله دستکاری‌هايی که به طور عمدی در ژن‌ها انجام می‌شود را ردگیری کنيم آنوقت ممکن است با شبيه‌سازی اتفاقات درون سلول‌ها به تصاويری از وقايع بيرون از سلول هم برسيم. مثلن؟ ... آها مثلن اين که حسن آقا که قبل از انقلاب داشته با بورس دولتی در خارج از کشور درس می‌خوانده و بعد در جريان انقلاب هوا برش داشته که بيايد کشور خودش و گرسنگان شاخ افريقا را سير کند حالا که سی سال از انقلاب گذشته متوجه شده که ای دل غافل اين که می‌گفتند انقلاب سر بچه‌های خودش را می‌خورد حرف حساب بوده ... حالا تازه ... اين لبنان کجا اون لبنان اونوقتا کجا!

توی هسته سلول‌های بدن مجموعه‌ای از ژن‌ها قرار دارند که همه‌شان روی هم رفته اسم‌شان دی ان ای (DNA) هست. کار اين ژن‌ها اين است که صفات را منتقل می‌کنند. مثلن ... قد بلند ابرو کمون چشماش سياهه وای وای وای وای، همسرش پيدا نشد در بختياری وای وای وای وای ... وقتی از جنبه ژنتيک مولکولی به همين چيزهايی که وای وای وای دارند نگاه می‌کنيد متوجه می‌شويد همه‌شان پروتئين هستند و هر کدام از اين پروتئين‌ها را يک يا چند ژن کنترل می‌کنند. قد بلند يعنی ژن مربوط به ترشح هورمون رشد فعال‌تر بوده و توانسته اثر ژن‌های مربوط به قد متوسط را بپوشاند، چشم سياه هم يعنی ژن مربوط به ترشح رنگدانه سياه بيشتر بوده و اثر ژن‌های مربوط به رنگ‌های ديگر را خنثی کرده. در نتيجه قد بلند و چشم سياه در يک نفر از اهالی بختياری بروز کرده. ابروی کمانی هم می‌تواند محصول مشترک يک يا چند ژن‌ بوده باشد که دست يک بند انداز خيلی خوش ذوق را باز گذاشته که داستان را به صورت وای وای وای دربياورد ... کاکا اين لاف آخری کار ميده دستمون ها، دختر سياه ناز داره به ژنتیک نمی‌خوره ... گفته باشم ...

وقتی رشته‌های دی ان ای را از نمای نزديک‌تر و از منظر نوکلئوتيدها يا بازهای آلی که در واقع آجرهای ساختمانی دی ان ای هستند نگاه می‌کنيد متوجه می‌شويد يک جاهايی از اين رشته‌ها با بقيه جاهای‌‌شان فرق دارد. عمده‌ترين اين جاها اسم‌شان اکسون Exon و اينترون Intron است. حالا داستان از اينجا شروع می‌شود. اکسون‌ها يک بخش‌هایی از دی ان ای هستند که ترتيب قرار گرفتن بازهای آلی روی آن‌ها را می‌شود دید. خوب اين بازهای آلی را در خيلی جاهای ديگر رشته دی ان ای هم می‌شود منتها تفاوت آن‌ها در بخش اکسون اين است که اين حضرات يعنی اکسون‌ها می‌توانند برای توليد رشته‌های دی ان ای وارد عمل بشوند. به اين‌ها می‌گويند نقطه شروع و نقطه پايان. حالا يعنی چی مثلن؟ ... دیدين که يکی به يکی ميگه اين بابا خيلی خداس؟ يا يک يکی درباره يکی ديگه گفته بود اين آقا خودش يک ملت بود برای اين ملت؟ يعنی اون بابا خودش همه‌کاره‌س، همه چی بلده. يک اتاق خالی بده بهشون بعد از چند روز يک تحريريه توش راه ميندازن و روزنامه منتشر می‌کنن. می‌تونن انقلاب راه بندازن. می‌تونن از يک آدم هيچکاره يک رهبر انقلاب درست کنن بعد هم وقتی لازم شد يکی ديگه. اینا اسم‌شون اکسونه. اگه اکسون‌ها رو درست در جايی که لازم دارين انتخاب کنين و با استفاده از آنزيم‌های مناسب اون‌ها رو از رشته اصلی دی ان ای جدا کنين و همه را با هم بگذاريد توی دستگاه PCR آنوقت بعد از چند ساعت يک خروار رشته دی ان ای از همان مدلی که دوست داريد برای‌تان تولید می‌کنند ... ولک ما تو خوزستان از قديم به اين آدما می‌گفتيم خدا رو کولت ... حالا کاکا جريان دستت باشه تا بيام دوباره ...

و اما اينترون‌ها. اين قطعات دی ان ای مثل اکسون‌ها از يک سری باز آلی درست می‌شوند ولی يک اختلاف خيلی مهم بين آن‌ها هست. اختلاف اين است که بازهای آلی اکسون‌ها منجر به توليد پروتئين می‌شود يعنی آجرها را می‌شود روی هم چيد تا بلاخره ديوار درست بشود ولی بازهای آلی در اينترون‌ها منجر به توليد پروتئين نمی‌شوند و در نتيجه ديواری ازشان ساخته نمی‌شود. اين تفاوت در يک زمان مهمی در بازتوليد رشته‌های دی ان ای خودش را نشان می‌دهد. حالا يعنی چی اينا؟ فرض کنيد يک ساختمانی می‌سازيد ده طبقه و هر طبقه هم دو تا واحد سه خوابه. غير از تيرآهن نياز به آجر هم داريد. اگر از آجر صنعتی استفاده کنيد بلاخره ديوار مجنمع صاف و محکم می‌رود بالا. ولی اگر وسط آجرها خشت هم بگذاريد آنوقت اعتباری به دیوار نیست و ممکن است بريزد پايين. اکسون‌ها مثل آجر هستن و اينترون‌ها مثل خشت. وقتی قرار است يک رشته دی ان ای درست کنيم که بعد آن را منتقل کنيم به يک سلول دیگر که بشود پايه توليد يک موجود تازه در جريان نسخه‌برداری از دی ان ای اوليه تمام اینترون‌ها حذف می‌شود و اکسون‌ها به سایر قطعات دی ان ای می‌چسبند و در نتيجه يک نسخه قوی از دی ان ای توليد می‌شود.

اون يارو خداس يعنی همينجا. يک بابايی می‌رود يک جايی انقلاب راه می‌اندازد. يکی را هم به اسم رهبر درست می‌کند. يک سياهی لشکر آدم هم دنبالش راه می‌افتند. تا صد سال ديگر هم به هر کسی که می‌رسی می‌گويد من توی اون هواپيما بودم. بعد آن بابايی که انقلاب را راه انداخته آرام آرام آجرها را از خشت‌ها جدا می‌کند تا برسد به مصالحی که با آن‌ها می‌شود يک مجتمع ساخت. اون بابايی که پا شده اومده که فرزند انقلاب بشود هر روز با خودش می‌گويد بابا اين که نشد که ما نتونيم بریم سينما. نتونيم يه وقتايی بريم گردش. آخر هفته هم که ماليده. از اون طرف اون بابا که خداس می‌گرده که آجر پيدا کنه و بلاخره خشت‌ها رو کنار می‌ذاره و دست آخر ديوار رو می‌سازه. فرزندان انقلاب هم که عبارت باشند از اينترون‌ها حذف می‌شوند.

يک اتفاق جالبی در درون سلول‌ها می‌افتد که به آن می‌گويند جهش سلولی يا موتاسيون. اين اتفاق عبارت است از اين که گاهی اجزای دی ان ای يک سلول در جريان تقسيم سلولی يا در اثر عوامل محيطی مثل پرتوهای راديواکتيو تغيير می‌کنند. يعنی جای چند تا از بازهای آلی در روی دی ان ای عوض می‌شود. خیلی از اين تغييرات برای موجود زنده مشکلی درست نمی‌کنند ولی بعضی‌های‌شان تبديل می‌شوند به اشکالات ژنتيکی که همه جوره‌اش را لابد ديده‌ايد. حالا اگر به طور عمدی برداريد جای چند تا از بازهای آلی را عوض کنید که اينروزها در آزمایشگاه‌ها مدام از اين کارها می‌کنند آنوقت ممکن است موجودی که توليد می‌شود بر خلاف موجودات شبيه به خودش موادی توليد کند که آن‌های ديگر توليدشان نمی‌کنند. مثلن؟ فکر کنيد يک گاو را با تغيير ژنتيکی طوری تغيير بدهيد که به جای روزی دو ليتر شیر روزی ده ليتر به شما بدهد. خوب هر چی دامدار روی کره زمين هست و در کار شیر فروشی‌ست می‌آید از همين گاوها می‌خرد. پايه گاو مربوطه همان گاو اولی‌ست که دی ان ای آن را گرفته‌ايد و بعد از دستکاری گذاشته‌ايد توی يک سلول خالی و بعد هم آن را لقاح داده‌ايد با يک سلول نر و در نتيجه گاو مربوطه را درست کرده‌ايد. اين که گاو جديدتان سر و شکلش مثل قبلی‌ست ولی روزی ده ليتر شیر می‌دهد خوب هر کاسه به دستی را دور خودش جمع می‌کند. شترسواری که دولا دولا نمی‌شود که! وقتی بلد شدی آجر و خشت را از هم جدا کنی و مصالح هم داری خوب هوس مجتمع سازی به سرت می‌زند. حالا مجتمع ساختی، بعد دستکاری کردی گاو شيرده درست کردی اين هوا بعد گاوه رو آوردی توی مجمتع بستی به دستگيره در؟ ميگی چرا تيغه‌ها رو خراب کرده. خوب آدم حسابی تقصير خودته. الان از بو نميشه بری توی مجتمع. دیوارها هم که خراب. هر چی کاسه به دست هم هست صف کشیدن که شير بگيرن ... کاکا حالا ميگی نهنگم ما رفاقتی باور می‌کنيم خودت نميگی اين لاف آخری کار ميده دستت؟

نظرات

پست‌های پرطرفدار