حکايت آن که فهرست کاری را عوضي خواند
خفه شديم از خنده.
امروز روز تميز کردن سر تا پای آزمايشگاه هست، هر کسي هم يک چندتايي کار عمومي آزمايشگاه را بايد انجام بدهد، مثل هر ماه.
رفتم سراغ کارهايي که برايم نوشته بودند ديدم همه چيز خيلي تميز و مرتب شده. گفتم لابد فهرست کارها عوض شده. پرس و جو کردم گفتند همين است که روی تابلو هست. حدس ميزنيد که چه شده؟
آقای دکتر پلنگ صورتي فهرست را عوضي خوانده بوده و رفته تمام کارهای اينجانب را انجام داده. برای من دو تا کار سه دقيقهای ايشان باقي مانده. مثلأ قرار بود اين ماه به پلنگ آقا کمتر کار بدهند.
شليک خندهی جماعت آزمايشگاه هوا رفته، هنوز هم دارند ميخندند.
گفتم امروز برای آقای پلنگ صورتي نهار ميخرم بلکه تلافي بشود.
امروز روز تميز کردن سر تا پای آزمايشگاه هست، هر کسي هم يک چندتايي کار عمومي آزمايشگاه را بايد انجام بدهد، مثل هر ماه.
رفتم سراغ کارهايي که برايم نوشته بودند ديدم همه چيز خيلي تميز و مرتب شده. گفتم لابد فهرست کارها عوض شده. پرس و جو کردم گفتند همين است که روی تابلو هست. حدس ميزنيد که چه شده؟
آقای دکتر پلنگ صورتي فهرست را عوضي خوانده بوده و رفته تمام کارهای اينجانب را انجام داده. برای من دو تا کار سه دقيقهای ايشان باقي مانده. مثلأ قرار بود اين ماه به پلنگ آقا کمتر کار بدهند.
شليک خندهی جماعت آزمايشگاه هوا رفته، هنوز هم دارند ميخندند.
گفتم امروز برای آقای پلنگ صورتي نهار ميخرم بلکه تلافي بشود.
نظرات