درباره ی مستند
خيلي تيتروار و از روی يادداشت هايم مي نويسم
سحر نمازی خواه: "ما تونستيم به مردم ياد بديم که حقوقشون رو بشناسن و به اون ها گفتيم بريد اعتصاب کنين و از راه های مدني حقوق اجتماعي تون رو مطالبه کنين". اون کسي که فيلم رو مونتاژ کرده بلافاصله بعد از حرف نمازی خواه تصوير محمد رهبر رو گذاشته که داره توی تحريريه سيگار مي کشه و بعد هم چند نفر ديگه رو هم سيگار به دست نشون مي ده. مي دونين توی استراليا معنيش چيه؟ اينجا جزو حقوق اجتماعي مردم يکي هم اينه که هيچکس اجازه نداره توی محيط های عمومي سيگار بکشه، حتي در فاصله ی سه متری پنجره ها هم نمي شه سيگار کشيد. ممکنه اينا توی فرهنگ اجتماعي ی ما در ايران اساسأ خنده دار به نظر برسه يا سيگار کشيدن جزو ملزومات کار روشنفکری قلمداد بشه اما اينجا به همين مي گن حقوق اجتماعي که تو اجازه نداشته باشي در محل عمومي سيگار بکشي. اين کنار هم گذاشتن تصاوير به مخاطب اينجايي ميگه اين حضرات که درباره ی حقوق اجتماعي به مردم آموزش مي دن خودشون هنوز توی کار خودشون نابلدن
قوچاني:"ما به سه حوزه نزديک نمي شيم. رهبری، قوه ی قضائيه و روحانيت. در مورد رهبری ما همون عناويني رو به کار مي بريم که صدا و سيمای ما به کار مي بره، قوه ی قضائيه هم به دليل قدرتي که داره قابل نقد نيست و در مورد روحانيت هم ما اصولأ انتقاد نمي کنيم ازشون " - عطريانفر:" روزنامه نگار بايد جوری بنويسه که حرفش رو به طور غير مستقيم به مخاطبش بزنه و مخاطبش بفهمه جريان چيه و از طرف ديگه اين نوشتن به گونه ای باشه که نتونن مچش رو بگيرن". گفتن اين حرف اون هم برای فيلمي که مخاطبش آدم های غير ايراني هستن چه معنايي داره؟ اينجا روز روشن توی مطبوعات و راديو-تلويزيون از وزير و وکيل رو مي گيرن به باد انتقاد اونوقت تعريف روزنامه نگاری از زبان قوچاني و عطريانفر چيزی در حدود طرح چيستان برای مخاطبه. اين مخاطب فيلم بلادرنگ از خودش مي پرسه که وقتي يک کاری به اين حد از مسير واقعيش دور شده اصلأ چه نيازی به انجام دادنش هست؟ من که ايراني هستم و در مجموعه ی مطبوعاتي ايران هم کار کردم فکر مي کنم اين تعريفي که قوچاني و عطريانفر از روزنامه نگاری ايران ارائه دادن تمام شهامت روزنامه نگاری ايران رو از بين برد

يکي از بچه های تحريريه در حال باد زدن خودش با چند تا برگه کاغذ:" آقا اينجا خيلي گرمه، کولر لازم داريم" - حميدرضا ابک:" اين حرف هايي که اين بچه ها مي زنن درباره ی گرما و کولر مسئله ی اصلي نيست. اينا از مشکلات ديگه ای در اجتماع رنج مي برن و کولر و گرما بهانه ای برای گفتن اين حرف هاس". يعني چي؟ دو سه بار ديگه صحنه هايي از باد زدن بعضي ديگه از بچه های تحريريه رو در فيلم مي بينيم و گله از گرم بودن هوا. و هي ابک مثل قهرمانان فيلم هي پرت و پلا ميگه اون هم با حرکت های کاملأ فيلمي. وجدانأ خود ابک اين فيلم رو ببينه از کارهای خودش جلوی دوربين حجالت مي کشه. آخه گرما رو به سياست وصل کردن خيلي ناپختگيه. اين حرف يعني ماها هنوز بلد نيستيم مشکلمون رو بگيم و بفهميم و حلش کنيم. اونوقت تفسير گرم بودن تحريريه مي شه مثلأ مشکل جامعه با قانون اساسي

قوچاني:" ما با شهامت عذرخواهي کرديم که اون نامه ی نمايندگان رو چاپ کرديم. ما اشتباه کرديم در اينمورد". صحنه ی بعدی تيتر صفحه ی اول رو نشون ميده که عطريانفر و قوچاني کنار مونيتوری که آرش سليمي مشغول کار کردن هست درباره ی تيتر زدن با هم حرف مي زنن. يک تيتر انتخاب مي کنن بعدش مي بينن تنده يکي ديگه ميذارن جاش اون هم با تعارف. اين تصوير رو چسبوندن به چند تا صحنه ی نوشتن روزنامه نگارها با خودکار و بعدش تايپ کردنشون توسط تايپيست ها. متن روی فيلم اينه:" روزنامه نگاران در اينجا اصولأ مطالبشون رو با خودکار مي نويسن و بعدش کسان ديگه ای اون نوشته ها رو تايپ مي کنن. اين چند تا تصوير انگار از يک چاپخانه ی قديمي گرفته شده. اونوقت قوچاني پرينت صفحه ی اول روزنامه توی دستشه و به دوربين مي گه:" بيست و سه صفحه مال بقيه س اين يک صفحه مال منه". بابا تصوير رايج از روزنامه نگاری توی دنيا با اين چيزی که توی همين چند تا تصوير از مهمترين روزنامه ی ايران ارائه دادن از زمين تا آسمون فرق مي کنه. نميگم مطبوعات گرفتار نيستن، هستن، ولي اين چه مدليه که برای مخاطب غير ايراني ارائه مي دين.

و تصاوير ديگه ای که ديدنشون به عنوان تصاويری از روزنامه نگاری در ايران عذاب آوره. انگار يک هيئت مذهبي دارن روزنامه درميارن. تازه شرق که از قضا گفته مي شه بهترين روزنامه ی ايرانه. قوچاني عزيز هر انتقادی که به شمس داريم به کنار اما اين حرفش رو بايد به خط زر بنويسيم که چيزی در اين حدود گفته بود که اگر نتونم روزنامه ی با کيفيت دربيارم اصلأ از خيرش مي گذرم. شرق ممکنه بهترين روزنامه ی ايران باشه ولي وجدانأ مي دوني بين روزنامه نگاری ما و دنيای بيرون چقدر فاصله هست؟ اصلأ چرا بايد به انجام دادن کاری رضايت بديم که از مسير خودش اونقدر خارج شده که حالا ديگه هيچ شباهتي به آنچه بايد مي بود نداره؟

نظرات

پست‌های پرطرفدار