نيک آهنگ کوثر، ابراهيم اصغرزاده- نور چشمان ما

در سال 1385 ابراهيم اصغرزاده يک تشکيلاتی به راه انداخت که اسمش را گذاشته بود "جنبش شهروندان ناراضی". خوب اين تشکيلات می‌تواند به عدد آدم‌های روی زمين فراکسيون داشته باشد چون معلوم نيست شهروندان بابت چه جور نارضايتی می‌توانند با اين جنبش همراه بشوند. نارضايتی سياسی، خرابی آسفالت خيابان‌ها، درمان بيماری‌های لاعلاج، مشکلات خانوادگی، درس نخواندن بچه‌ها در اثر برنامه‌های تلويزيونی، کار نکردن بموقع قرص ملين. خوب همينطور که ادامه بدهيد شما هم می‌توانيد عضو اين جنبش باشيد چون خوب که بگرديد بلاخره يک نارضايتی از يک چيزی داريد و شهروند يک جايی هم هستيد. همين دو شرط برای ورود به جنبش شهروندان ناراضی آقای اصغرزاده کافی‌ست. جهانی هم که هست چون همه جا می‌شود ناراضی پيدا کرد. منتها خود ايشان پيش از انتخابات اخير در مورد دولت احمدی نژاد اعلام کرده بود که "افرايش معنادار آرای حاميان دولت فعلی به منزله تمايل رای دهندگان جهت پرداخت هزينه ادعاهای دولت براي تغيير مديريت جهان و خريدن تهديدات و تحريم‌های بيشتر به جان است". يعنی ايشان و احمدی نژاد بر سر مديريت جهان کاملن تشريک مساعی دارند فقط نحوه تقسيم شهروندان را يک جوری بايد تنظيم کنند که آدم دو جا عضو نشود.



حالا تازگی‌ها يک موج سومی هم به راه افتاده که حوزه‌ی کاری‌اش در وبلاگستان است و از قرار مديريت اجرايی‌اش هم با نيک آهنگ. مطابق معمول آن دو رهبر قبلی در اين مورد هم نيک آهنگ مايه‌ی دلخوری يک گروهی شده. اصولن دلخور کردن آدم‌ها نشانه‌ی فعال بودن مديريت است. بلاخره همه را که نمی‌شود خوشحال کرد.



خوب واقعن چرا کاريکاتور نيک آهنگ درباره بيانيه ميرحسين مايه دلخوری شده؟ البته اگر جواب نيک‌ آهنگ را ملاک بگيريم که تازگی‌ها واژه‌ی سبزالهی را برای گروهی از سبزها به کار می‌گيرد آنوقت جواب می‌تواند اين باشد که افراطی‌های جنبش سبز حاضر نيستند انتقاد بشنوند. يک گروه ديگری هم ممکن است به اين باور باشند که اين روش می‌تواند به مخالفان سبزها خوراک تبليغاتی بدهد که شروع کنند به کوبيدن کليت جنبش سبز. چند تا احتمال ديگر هم هست که طرفدارانی برای خودش دارد و اگر همه‌ی اين‌ها را کنار هم بگذاريم می‌شود آن را فشار افکار عمومی برای حذف کاريکاتور از نشريه اينترنتی "روز" قلمداد کرد.



البته، به نظر من، پيشزمينه اين مخالفت‌ها يک چيز ديگری‌ست که حالا همه را نسبت به کارهای نيک آهنگ گله‌مند کرده. اين واژه گله‌مند را من می‌نويسم که ممکن است خيلی تندتر از آن را در لابلای مخالفت‌ها پيدا کنيد.



پيشزمينه‌اش چيست؟



نيک آهنگ در رسانه‌های مختلف بارها مخالفت خودش را با کاريکاتورهای پيامبر اسلام که در نشريات دانمارکی منتشر شد اعلام کرده. همينقدر که در منابع اينترنتی جستجو کنيد متوجه می‌شويد غربی‌ها کاريکاتور خدا را هم در نشريات‌شان منتشر می‌کنند، پيامبران که جای خود دارند و در ادبيات و فيلم هم مدام هستند. حالا نيک آهنگ فقط به پيامبر اسلام حساسيت نشان داده. لابد يک تفاوتی ميان پيامبران قائل است، يا مثلن ميان اندازه تحمل پيروان‌شان يک تفاوت‌های جزيی مثل رگ گردن و شمشير کشيدن با يک لبخند روز شنبه صبح توی قهوه‌خانه و خواندن روزنامه آخر هفته را می‌بيند. خوب چرا نيک آهنگ که به پيامبر اسلام حساسيت دارد به کاريکاتورهای عيسی و موسی و نوح اعتراض نمی‌کند؟ پيامبر با پيامبر که فرقی ندارد. با اين همه هيچ جايی نيک آهنگ به اين که اعتراضات نسبت به کاريکاتورهای دانمارکی را به محمدالهی‌ها منتسب کرده باشد پيدا نمی‌کنيد. حساسيت نسبت به کاريکاتورهای دانمارکی را به همه‌ی مسلمان‌ها تعميم دادن هم مبنای منطقی ندارد چون اگر بود بايد همه‌ی اهل بلاد اسلام همين حالا چاقو به دست منتظر سلمان رشدی بوده باشند، که نيستند. در نتيجه در ايران که جمهوری اسلامی به هر زوری که هست می‌خواهد يک حرفی در اعتراض به غرب بزند به جز چند مورد حساسيت به نخوردن محصولات نستله و شيرينی دانمارکی خبر جدی ديگری در اينباره منتشر نشده. سنگ زدن به در و ديوار سفارت‌ها و مقداری از ديوار بالا رفتن هم که موسيقی متن همه‌ی تفرج‌های سياسی اين سی ساله بوده که به مبارکی نصيب سفارت دانمارک هم شد. يعنی به اين ترتيب می‌شد اعلام کرد يک گروهی از مسلمانان با کاريکاتورها مخالف بودند. لابد يک گروه عيسی‌الهی و موسی‌الهی هم هستند که با کاريکاتورهای پيامبران‌شان مخالفند.



اما داستان يک کمی جالب‌تر می‌شود وقتی که نيک آهنگ برای تصويرگری مراجع تقليد هم- که اصولن آدم‌های زمينی هستند- استفتاء می‌کند که کسب تکليف شرعی هم کرده باشد مبادا مقلدان يا مؤمنان را رنجانده باشد. هنوز هم که با احتياط آن‌ها را در کاريکاتورهايش می‌آورد. خوب مراجع فعلی در ايران هم که همگی اهل سياست هستند يا در اين سی سال گذشته بوده‌اند. از رئيس جمهوری و وزير و وکيل گرفته تا آخوند ده که خطبه‌های نماز جمعه را می‌خواند.



با همه‌ی اين‌ها وقتی به مکلاها می‌رسد هيچکدام از اين نگرانی‌ها را ندارد. اگر به مراجع دنيوی و سياسيون حساسيت دارد چرا به همه‌شان ندارد؟ چه فرقی‌ست ميان پاپ با يک آيت‌الله؟ آدمی که از حوزه فارغ التحصيل می‌شود با آدمی که از مدرسه معمولی فارغ التحصيل شده چه تفاوتی با هم دارند؟ چرا بايد برای کاريکاتور کشيدن از يکی از آن‌ها مجوز شرعی گرفت ولی برای آن يکی نه؟ اين چندگانگی در برخورد خودش جای سؤال دارد که اگر به پيامبران حساسيت دارد چرا به همه‌شان ندارد؟ اين سؤال‌ها و خيلی از سؤال‌های مشابه است که کارهای نيک آهنگ را از حوزه‌ی روزنامه نگاری خارج می‌کند و کسانی که نظرات او را دنبال می‌کنند هر بار بايد از خودشان بپرسند آيا حساسيت‌های نيک آهنگ با همديگر سازگاری دارند؟



بد يا خوب، نيک آهنگ تبديل شده است به يک فعال سياسی و اين که روی شيشه عسل يک اسم ديگری بنويسيد ربطی به ماهيت چيزی که توی شيشه هست ندارد. شتر سواری هم دولا دولا نمی‌شود. منتها من به عنوان يکی از علاقمندان نيک آهنگ اميدوارم او به سرنوشت ابراهيم اصغرزاده دچار نشود که اصولن معلوم نيست با چه چيزی موافق است با چه چيزی مخالف و اوج اين بلاتکليفی‌اش شده است "جنبش شهروندان ناراضی".


نظرات

پست‌های پرطرفدار