ميهمان وبلاگ ... سنگینی این هشت سال
بحث
تحریم انتخابات از 4 سال پیش و خرداد 88 شروع شد. همه یک صدا و متفق القول بودند
که در انتخابات 92 شرکت نمیکنیم چه که رایمان شمرده نمیشود و آن کسی از صندوق
بیرون میآید که مورد نظر آقایان باشد و .... اتحاد جالبی بود این که هر زمان حرفی
از کشتهشدگان و زندانیان 88 به میان میآمد یک نه بزرگ در صورت همه نقش میبست
برای شرکت نکردن در انتخابات بعدی، تحریمی که حتی انتخابات مجلس را نیز تحت تاثیر
قرار داد و در شهر های بزرگ مشارکت را در حدود 30 درصد نگاه داشت.
با
نزدیک شدن به انتخابات 92 صحبت از حضور محمد خاتمی شد. رییس جمهور محبوبی که ملت
ایران هنوز خاطره شیرین ایران سربلند و پر افتخار را در 8 سال ریاست جمهوریاش به
یاد دارند. فردی که در انتخابات گذشته هم حامی میرحسین موسوی بود. وقتی موضوع
کاندید شدنش به میان آمد حتی زندانیان سیاسی نیز نامهای برایش نوشتند و از او
دعوت کردند که در انتخابات شرکت کند. همه آنانی که چهار سال حرف از تحریم انتابات
زده بودند در دل امیدوار بودند که خاتمی بیاید. با تمام آمدنها و نیامدنها در
آخرین روز ثبت نام، هاشمی رفسنجانی قدم به میدان گذاشت دیگر قدمها برای تحریم انتخایات
سست شده بود هرچند مردم در انخابات 8 سال گذشته برای رای ندادن به هاشمی رفسنجانی
احمدی نژاد را برگزیده بودند ولی سختیهای این سالها به آنان یاد داده بود که
دیگر وقت به روی کارآمدن تازه کاران و دوران آزمون و خطا نیست همه یک صدا شدند که
پشت هاشمی رفسنجانی را می گیرند و این اولین قدم در راه ریزش تحریمیهای انتخابات
بود همه جا بحث بر سر رقابت هاشمی بود و کمتر کسی حرفی از رای ندادن و تحریم میزد.
شایعههای رد صلاحیت هاشمی دهان به دهان میشد و همه با ناباوری بحث میکردند تا این
که اسامی هشت نامزد اعلام شد و خبری از نام هاشمی رفسنجانی در آن نبود.
دوباره
صحبت از تحریمها به خانه ها برگشت ولی همه پیگیر اخبار انتخابات بودند، مناظرهها بازار انتخابات را
داغ کرد و دوباره نسل رای اولیها به میدان برگشتند و میتینگهای انتخاباتی پر از
شور نسل جوان شد. نسلی که شاید 8 سال پیش و حال و هوای ستادهای انتخاباتی دکتر
معین را به یاد نمیآورد. نسلی که نمیداند ما چندین دوره است که سر خورده میشویم،
نسلی که نمیداند انتقاد کردن از خاتمی و پشت کردن به او در روز دانشجو چه معنی
دارد، نسلی که حال و هوای ما را در 16 آذر 1387 درک نمیکند روزی که سالن سخنرانی
خاتمی از قبل با نیروهای بسیج دانشجویی پر شده بود و همه برایش دست و هورا میکشیدند
کسانی که روزی ما را برای حمایت از خاتمی سرکوب میکردند حالا به حامیان او تبدیل
شده بودند و ما گروهی دانشجونما بودیم که مخالفت میکردیم، نسلی که نمیفهمد دیدن
رنگ پریده و صورت بی لبخند عبدالله مومنی یعنی چه.
حالا این ماییم و نسلی که دارد تجربه ما را
تکرار میکند نسلی که رو به سرخوردگی میرود نسلی که معنی اشکهای ما را با سرود
سر آمد زمستون نمیفهمد نسلی که حلقه میزند و یار دبستانی من میخواند و در برابر
بغضهای ما لبخند میزند. نسلی که سنگینی بار هشت سال خفقان را بر دوش ما احساس
نمیکند نسلی که نمیداند ما خود را مسئول قطره قطره خونهایی میدانیم که 4 سال
پیش ریخته شده است. صحبت از تحریم و یا شر کت در انتخابات نیست صحبت از تکرار نشدن
تجربه دهه شصتیهاست، صحبت از دوباره سرخورده شدن است، صحبت از فراگیر شدن یاس
سیاسی است، صحبت از پوزخندی است که بر لب پدران و مادران ماست، صحبت از مایی است
که 4 سال است سکوت کردیم 4 سال است خون دل خوردیم.
وقتی برای شرکت در میتینگهای سیاسی کاندیدها از
خانه بیرون میروم مادرم می گوید دارم خونهای ریخته شده را پایمال میکنم. وقتی
در سالنها به اطرافم نگاه میکنم آدمهایی غریبه را میبینم، جوانانی که نمیدانند
فردای انتخابات چه حسی خواهند داشت. در گوشه و کنار سالنها همنسلانی را میبینم
که بغض دارند و اشک میریزند دلم میخواهد جلو بروم و دست در گردنشان بیاندازم و
گریه کنم فریاد بکشم و سنگینی بار این 8 سال را با آنان فریاد بزنم ولی اینجا
ایران است و من حتی اجازه فریاد همین بغض را هم ندارم.
نويسنده:
ک
نظرات
واقعا دور باطل و بیهودهای هست این شرکت در این انتخابات. در جو زدگیِ تاریخیِ ما ملت ایرانی همین بس که بعد از ۸۸ همه یک صدا تحریمی شدند و امروز همهشان میخواهند رای دهند باز. خیلی از اینها که رای میدهند هم رای اولی نیستند. خیلی هاشان حتا تحریمی ۸۴ و شرکت کنندهی ۸۸ هستند!