اسلحهفروشی که بلندگو نصب کرد
بياييد فرض کنيم انتشار گفتگوی خصوصی مهدی هاشمی
و نيکآهنگ کوثر منجر به اعدام مهدی هاشمی، دستگيری و زندان طويل المدت برادران و
خواهرانش، و خلع يد از هاشمی رفسنجانی خواهد شد. اين را هم قبول کنيم که ضبط اين
گفتگو بدون اطلاع گفتگو شونده قانونی و اخلاقیست. حالا سوال اين است که آیا
انتشار گفتگو با اعدام و دستگيریهای اعضای خانواده رفسنجانی فيصله پيدا میکند؟
خوب جواب منفیست. چرا؟ موضوع به سابقه چنين اتفاقاتی برمیگردد که در دوران بعد
از انقلاب بطور مرتب رخ داده و حالا تبديل به يک رويه حکومتی شده.
لازم نيست به روزهای اول انقلاب و محکوميت عوامل
ضد انقلاب و اعدام کارگزاران رژيم شاه نگاه کنيم، تا همين الان هم تندروهای جمهوری
اسلامی که عمومن دستگاه رهبری و قوه قضاييه را در دست دارند با هر نوع دگرانديشی
سياسی و اجتماعی تحت عنوان ضديت با انقلاب و اقدام عليه امنيت ملی مقابله میکنند.
همين امروز يک عدهای را گرفتهاند با اين اتهام که با "شبکههای [تلويزيونی]
ضد انقلاب" همکاری میکردهاند، و طبق معمول برای محکمکاری و بستن دهان
منتقدان متدين داخلی اتهام "همکاری با سيستم بهائيت" را هم به آنها وارد
کردهاند. شکنجههای جسمی و روحی، اعترافهای اجباری و بلاخره محاکمههای نمايشی
بخشی از سازوکار مقابله با منتقدان داخلیست. اتهامها شامل گسترهای از سلطنتطلبی،
طرفداری از مجاهدين، عضويت در تشکلهای ملی- مذهبی، طرفداری از منتظری و باند مهدی
هاشمی، طرفداری از تز جدايی دين از سياست، دگرانديشی، قلم بمزدی، اشاعه منکرات،
بهائيت و تقريبن هر چيزیست که بشود با آن حکم محکوميت صادر کرد. آنقدر گسترده که
برای توقيف مطبوعات هم از قوانين منسوخ اقدامات تامينی و مقابله با چاقوکشها
استفاده میکنند.
حالا تندروها يک بهانه تازه هم دارند که عبارت
است از همراهی و همفکری با مهدی هاشمی که بخصوص در مورد هاشمی رفسنجانی اسمش را
گذاشتهاند "خواص بیبصيرت". با اين بهانه راه برای سرکوب شديدتر منتقدان
در هر ردهای فراهم میشود. از سياسيون منتقد و روزنامهنگاران، تا آدمهای عادی
که حرفهایشان درباره ديکتاتوری شباهتی به حرفهای مهدی هاشمی پيدا میکند،
اتفاقی که در دهه 60 بارها برای سرکوب مخالفان از آن استفاده شد. همين حالا هم
گروه بزرگی از معترضان به انتخابات در زندان هستند و انتشار گفتگوی خصوصی هاشمی-
کوثر میتواند زمينه محاکمه مجدد آنها با اتهامهای جديد را فراهم کند. خيلی هم
بعيد نيست که مجازاتهای شديدتری برای زندانيان فعلی بتراشند و موج جدیدی از
دستگيری هم براه بيفتد.
چنين واکنشی منجر به حذف بيشتر منتقدان داخلی
حکومت خواهد شد. يعنی اگر میشد انتظار داشت حکومت تحت فشار منتقدان داخلی خود
بلاخره حاضر به باز کردن فضای سياسی بشود حالا تندروها با استفاده از اين فرصت درون
حکومت را هم پاکسازی خواهند کرد و اين به يکدست شدن قاطع حکومت و غير منعطف شدن آن
در برابر اصلاحات به شيوه غير خشونتآميز منجر خواهد شد. نتيجه عملی چنين يکدستی
اين است که چارهای جز تغيير رژيم به کمک نيروی نظامی خارجی باقی نمیماند. اين
درست همان حرفیست که در چند سال اخير بوضوح شنيده میشود که اگر حکومت حاضر به
انجام تغييرات و اصلاح از طريق مسالمتآميز نباشد آنوقت راه برای حمله نيروهای
خارجی باز خواهد شد. چنين تغييراتی محصول همراهی تندروهای داخلی و براندازان خارجیست
که فضای تغيير مسالمتآميز را از طيفهای مختلف اصلاحطلب درون و خارج از حکومت
گرفتهاند. کيست که نداند دخالت نظامی در بهترين منجر به انقلاب و در بدترين حالت
منجر به وقوع جنگ داخلی و خرابیهای گسترده خواهد شد.
موضوع انتشار گفتگوی خصوصی مهدی هاشمی و نيک
آهنگ کوثر، به نظر من، پيش از انتشار آن محصول تلاش بیوقفه نيکآهنگ برای بازيگری
در صحنهایست که در آن جای روزنامهنگار بيطرف با کنشگر سياسی بسهولت عوض میشود.
به نظرم همين را میشود دربارهاش فکر کرد که آدمها، و در اين مورد بخصوص نيک
آهنگ کوثر، چقدر در ادعای طولانی مدتش بر بيطرفی رسانهای باقی مانده و
چقدر در برخورد با وقايع پيرامونش به فعاليت سياسی به نفع يا عليه اين و آن کشيده شده است. از نظر من، نيک آهنگ زير
پرچم رسانه اصولن کنشگری سياسی میکند. توضيحات واضحات خواهد بود که نمونههايی
از برخوردهای جزمی او با آدمهای دور و برش و سرازير کردن اتهامهايش به ديگران
بعنوان همکاری و همراهی با اين و آن را بنويسم. همين الان هم نمونههای زيادی از
کاريکاتورهای او در تاييد نگاه متهم کنندهاش در مورد ديگران در اينترنت هست که
سابقهاش به نزديک به ده سال میرسد. از قضا برخورد نامعقول و حذفی او، دستکم در
يک مورد بسيار معروف و با آدمی شبيه به خودش، تبعاتی به دنبال آورد که خود او از
جمله کسانی بود که فعالانه بدنبال برگرداندن آب رفته به جوی بودند.
اين که چرا نيک آهنگ کوثر با خانواده رفسنجانی،
که خود او بيش از تمام روزنامهنگاران ديگر به آنها نزديک بوده و با آنها و
برای آنها کار کرده، چنين دشمنی میکند هم داستان ديگریست که میماند برای
موقعيتهای ديگر. منتهای مراتب نيک آهنگ کوثر شبيه به عکاسی شده که از فرط علاقه
به حضور در مناطق جنگی و عکاسی از سلاحهای طرفين درگيری حالا از قبل آشنايی با
اهل جنگ خودش سرگذر بساط اسلحه فروشی زده است. طبيعیست که از جنبه کسب و کار و
اقتصاد ماجرا فرقی ميان فروش اسلحه و فروش سبزی خوردن وجود ندارد منتها از حيث اثر
اقتصادی کالای مبادله شده در محيط، تفاوتهای آشکاری ميان آنچه او و ديگران میفروشند
وجود دارد. شايد جديت نيک آهنگ کوثر در پيگيری کنشگری سياسی تحت عنوان روزنامهنگاری
بیطرفانه را بشود به رويه خود به عنوان "ويکیليکساللهی" نامگذاری و در
عين حال خاطر نشان کرد که دستکم صاحب ويکيليکس خود در توليد مدارک افشا شده دستی
نداشته در حالی که نيک آهنگ کوثر برای تامين سند برای طرفين درگيری به صورت خودجوش به مرحله "خود ويکیليکس" شدهگی رسيده است. اين که خود نيک آهنگ با اين و آن گپ بزند و نامه رد و بدل کند و بعد همانها را بصورت درهم بعنوان سند به مراجع قانونی بدهد در واقع اسمش سند سازی و پرونده درست کردن برای اين و آن است.
به نظر من، در خوشبينانهترين حالت خودويکیليکسی
نيک آهنگ کوثر و حرف کشيدن از زبان بازيگران صحنه سياست منجر به براه افتادن چرخه
توليد محتوا و سلاح به دست اهل محل دادن رسيده است. بدبينانهترين حالت هم، که زياد
اينطرف و آنطرف میخوانيم، پيدا کردن توجيه سياسی از خلال حرفهای اين و آن، و در
اين مورد خاص مهدی هاشمی، برای مشروعيت بخشيدن به روندی بوده که تندروها در غياب
آن مجبور به اجرای دادگاههای نمايشی از طريق اعترافات اجباری شده بودند. هنوز
خيلی زود است که درباره بدبينانهترين حالت قضاوت کنيم منتها انتشار گفتگوی خصوصی
هاشمی- کوثر از حيث عمل سياسی در درجه دوم اهميت است، آنچه در درجه اول اهميت قرار
دارد سوء استفاده از اعتماد عمومی به حرفه روزنامهنگاری بمنظور کنشگری سياسی و
تاثير بر روندهای سياسی جاری در ايران است. اين که چرا در خارج از کشور زمينه ورود
روزنامهنگاران به حوزه کنشگری سياسی فراهمتر است هم علتهايی مثل "کمبود
کار رسانهای"، " شرايط زندگی مهاجرتی و در تبعيد"، "بسته
بودن فضای مراوده فرهنگی ميان داخل و خارج" و البته "خلق و خوی" آدمها دارد.
يک نکته آخر هم اين است که اين گفتگوی خصوصی نه
تنها روشنگر هيچ نکتهای برای حل و فصل يک دعوای حقوقی بر سر مسائل مالی ميان
طرفين دعوا (هاشمی – بوذری) نيست بلکه آشکارا انتخابی از ميان گفتگوهای خصوصی با
يک بازيگر حوزه سياست است که مثل يک مسلسل قوی در ويترين اسلحهفروشی سر گذر میتواند
جنگ فرسايشی همسايهها بر سر حد و حدود ملکشان را تبديل به يک نزاع خونين کند.
تامين چنين مواد خامی برای برخورد همسايهها نه تنها محله را ويران میکند بلکه دخالت
نيروهای خارج از محل برای خواباندن سر و صدا را هم اجباری میکند. اين که مسلسل از
بساط اسلحهفروشی کش رفته شده يا کش داده شده موضوعی جداست که بلاخره تق آن درمیآيد.
منتها اصل داستان اين است که آيا اصولن عکاس جنگ بعد از عزيمت به منطقه غير جنگی
هم ناگزير است با فروش اسلحه و خودويکیليکس پنداری و نقشه حمله رو کردن در احساس
جنگی خود باقی بماند، يا بلاخره موفق میشود چهار تا عکس غير جنگی هم برای دوران
بازنشستگی خودش جور کند. عجالتن که اسلحهفروش سر گذر بلندگو هم نصب کرده.
نظرات
امیدوارم که خوش و خرمید در آن سر دنیا.
کجایین آقا؟
بالاخره خوانندگان اینجا حق آب و گل دارن، نمیشه که همینطوری تو خماری رهاشون کرد.