هفت روز هفته
روز اول. واقعأ در عالم سياست بين شلختگي و هوشياری تفاوت زيادی هست، گرچه که در نظر اول شلختگي سياسي ممکن است با لطايف الحيل به عنوان هوشياری به مخاطبان قالب بشود. خوب از وقتي که انفجار شيراز رخ داده دو سه جور حرف متفاوت به عنوان علت و عاملان آن انفجار اعلام شده. تا حالا ميگفتند اين چند مدل حرف زدن اصلأ مبنايش هوشياری بوده که عوامل انفجار را دستگير کنند اما حالا که دری نجف آبادی دربارهی انفجار حرف زده آدم متوجه ميشود اصولأ مبنای داستان بر اساس شلختگي. چرا؟ ايشان گفته است که "افرادی که در آن انفجار دست داشتند مزدوران سکولاری هستند که تفکرات ضد اسلامی و ضد انقلابی دارند". خوب حالا شلختگي را ببينيد. آدمي که سکولار است ممکن است مسلمان هم باشد منتها چنين آدمي قايل به جدايي نهاد دين از سياست است. يعني ميرود توی خانه نمازش را ميخواند اما در عالم سياست فرقي ميان اديان مختلف قايل نميشود. عيسي به دين خودش موسي به دين خودش. آدم سکولار تفاوتي ميان اديان قايل نميشود چون هيچ کجای امور سياسي و اجتماعياش به دين ربط پيدا نميکند. يعني آدم سکولار ضد دين نيست، مگر اين که يک آدمي از سکولاريسم نتيجه بگيرد که معنياش بيدينيست. اين اسمش شلختگي سياسيست نه هوشياری چون اگر سکولاريسم مساوی باشد با بيديني يا ضديت با اسلام، آنوقت تمام آيتاللههای سنتي که در سياست دخالت نميکنند و به حکومت ديني اعتقاد ندارند بايد ضد اسلام باشند. اين کجايش هوشياریست؟ جالبتر اين است که دو تا کشور به عنوان حاميان اين انفجار معرفي شدهاند که رهبرانشان ديگر ته ديانت را درآوردهاند. امريکا و اسرائيل. رئيس جمهور امريکا که با فرمان خدا به عراق آمده و اسرائيل که گرفتاری تمام رهبرانش ارض موعود است. وقتي يک سيستم از نظر سياسي شلخته باشد با يک تير نميتواند دو تا نشانه را بزند. هم دست گل انفجار مهمات جنگي به آب بدهد و هم معتقدان به يک آييني را بگيرد.
روز دوم. نمايشگاه عکاسهای Bill Henson در سيدني تبديل شده است به محل بازرسي پليس و سؤال و جواب. حالا امروز مديرهی نمايشگاه هم اعلام کرده که پيامگير تلفن نمايشگاه مملو از پيامهای تهديدآميز است. دردسر از آنجايي شروع شده که در بين عکسهای اين نمايشگاه دو قطعه عکس از يک پسر و يک دختر عريان وجود دارد که سنشان 12 سال است و همين هم باعث شده تا پليس در صدد برآيد که اين تصويربرداری از بچهها خلاف قانون است و هنرمند مورد نظر را بايد بازداشت کرد. جستجوی پليس برای شناسايي بچهها هم به اين جا رسيده که اعلام کردهاند آنها ساکن ايالت ويکتوريا، که مرکز آن ملبورن است، هستند. بعد از اعلام پليس تقريبأ تمام سازمانهای حمايت از کودکان برای اعلام جرم بر عليه عکاس صف بستهاند به طوری که صاحب نمايشگاه مجبور شده آن دو قطعه عکس را از نمايشگاه بردارد. ولي حالا تا تکليف عکاس که آيا پنهاني از بچههای عکس گرفته يا نه معلوم بشود ايشان بايد هر روز خودش را به ادارهی پليس معرفي کند. در اين موارد پدر صاحب بچهی طرف را درميآورند.
روز سوم. صدور حکم اعدام برای نوجوانان در دستگاه قضايي ايران بيش از اين که نشانهی تنبيه مجرم باشد نشانهی ناکارآمدی حکومتيست که نتوانسته راه چارهای برای حل مشکلات اجتماعياش پيدا کند و به جای حل مسئله، صورت آن را پاک ميکند. درست همين اتفاقي که برای معتادان ميافتد که حکومت باور ندارد که اينها بيمارند نه مجرم. البته واقعيتش اين است که جرم در همه جای دنيا اتفاق ميافتد و دامن هيچ حکومتي از وقوع بزهکاری افراد جامعهاش آلوده نميشود چون جامعهی انسانيست و نه جامعهی ملائکه. منتهای مراتب چيزی که جمهوری اسلامي را از اين قاعدهی کلي مستثني ميکند توسل حکومت به ماوراء الطبيعهست. يعني هر اتفاقي ناشي از امور ملکوتيست، از وقوع انقلاب که يک رخداد خدايي تلقي ميشود، تا انتخاب چهار تا آدم به عنوان نمايندهی مجلس و تا ناسزا شنيدن رئيس دولت در يک دانشگاه خارجي. چپ و راست هم که دست دوازده امام و چهارده معصوم در کار رتق و فتق امور است. خوب همين شده که وقتي بزه اجتماعي رخ ميدهد آدم از خودش ميپرسد چرا با وجود اين ازدحام معصومين در چهار وجب خاک ايران اين همه گرفتاری وجود دارد که يک آدمي بابت خوردن يک ساندويچ ميتواند کشته شود. کسي در حکومت در فکر پيدا کردن راه علاج انساني نيست و درست مثل هولوکاست که هيتلر ميخواست زورکي جامعه را خالص کند حضرات هم تا چشمشان به يک جرم ميافتد ميخواهند پاکسازیاش ميکنند که مبادا اثری از نابساماني گريبانگير جامعهی معصوم زده را نگيرد. حالا جالبترين قسمت داستان اين است که دستگاه قضايي امر قضا را هم انداخته است گردن مردم که آنها رأی بدهند. يعني حکم به اعدام ميدهد بعد خودش به محکوم ميگويد برو رضايت بگير تا اعدام نکنم. خوب با اين وضعيت ميشود گفت قبايل بدوی هم خيلي کارهای عجيب و غريب نميکردند که مثلأ دو تا بز و يک زن را در ازای يک درگيری قبيلهای ميدادند به طرف مقابل. خوب اين همه دم و دستگاه لازم ندارد ديگر، دستگاه قضايي را خصوصي کنند که لااقل امورات مردم سريعتر راه بيفتد.
روز چهارم. تازگيها دولت ايالتي استراليای غربي، که مرکز آن شهر پرث است، اعلام کرده که به توليد کنندگان توتونهای ميوهای اجازه فعاليت و فروش محصولاتشان را نميدهد. دليلش اين است که اين توتونهای خوش عطر و بو باعث شدهاند تعداد بيشتری از نوجوانان سيگاری بشوند و البته نرخ ابتلا به بيماریهای ريوی هم زيادتر بشود. خوب کارشناسان بهداشتي ايالت اعلام کردهاند که تا قبل از شيوع اين توتونها والدين ميتوانستند از بوی بد توتون متوجه بشوند که نوجوانانشان سيگار ميکشند ولي حالا بوی توتون ميوهای خيلي هم توی ذوق والدين نميزند و چه بسا که خودشان هم دو پک بزنند محض خوشمزگي توتون. در نتيجه اگر قرار است مشکل اعتياد به سيگار کم بشود بايد اصولأ توتون را حذف کرد نه خوش طعم. فعلأ در اولين قدم تبليغ توتون ميوهای در ايالت استراليای غربي ممنوع شده. خوب در واقع اين حضرات خبر ندارند که يک جاهای ديگر دنيا اين بوهای ناجور را با معجزهی اسپند حل ميکنند، تازه دو سه تا دعا هم ميخوانند پشت بندش.
روز پنجم. خوب حالا يک خبر ورزشي. تيم بسکتبال ايران دارد ميآيد استراليا برای انجام چند بازی دوستانه در ماه ژوئن يعني همين ماه آينده. تيم استراليا قهرمان اقيانوسيهست و تيم ايران قهرمان آسيا و هر دو تيم هم دارند برای بازیهای المپيک آماده ميشوند. اين برای اولين بار از سال 1948 تا به امروز است که تيم بسکتبال ايران دارد ميرود به المپيک و نهمين بار برای تيم استرالياست. هنوز معلوم نيست که آيا جابر روزبهاني، سانتر 226 سانتيمتری تيم ايران، هم در تيم حضور دارد يا نه. ميدانيد که جابر دارد در NBA بازی ميکند ولي از نظر استانداردهای NBA او خيلي سريع به دويدن نميافتد و اگر شروع به دويدن کرد دير متوقف ميشود، خوب از خودمان است، در واقع تحرک او از نظر استانداردهای ليگ بسکتبال امريکا زير حد متوسط است ولي ريباند کردنش حرف ندارد. خلاصه که روز بازی سومشان عصر بيستم ژوئن در ملبورن است که خيلي فکر ميکنم آی اگر بروم چقدر خوب ميشود ... تو رو خدددددا تعارف نکني ها؟ ... بابا خوزستان ...! ... بابا شيراز ...! ... نشد ميرم دهات واراگول ...!
روز ششم. امروز در شهر آدليد دو تا خانم مسن با ماشين در راه کليسا بودهاند. دم در کليسا هم يک عدهای صف بسته بودند که آرام آرام بروند داخل. فرمان ماشين از دست خانم راننده در ميرود و صاف ميزنند توی صف. در نتيجه يک زن و يک مرد با حال بدخيم راهي بيمارستان ميشوند. گفتم بلکه خانمهای مسن اصولأ سکولار بودهاند و رفته بودند سکولاريسم را از اين طريق صادر کنند. خوب وقتي يک جای ديگر دنيا ميگويند سکولارها با بمب دست به انتشار عقيدهشان زدهاند لابد با ماشين هم ميشود ديگر! خدايياش اين را به بن لادن بگوييد که دوستانت سکولار بودند که با هواپيما زدند به برجهای مرکز تجارت جهاني چه حالي به او دست ميدهد! جنون آني ميگيرد.
و روز هفتم. ورزش ... چي فکر کرديد؟ ... دو هفته ننوشتم يعني يادم رفته؟ ... اصولأ من ننويسم شما هم يادتان ميرود؟ ... بابا امتحانتان کردم ببينم جواب ميدهد يا نه؟ ... همه تک ماده ... ديدم تا حرف از کيک ميشود دويست نفر ايميل ميفرستند که وای ووی مرديم از کيک، آن وقت يکي خبر نميدهد که پس کو اون ورزش کردنت؟ ... اصلأ با فونت درشت مينويسم ورزش ... بابا فردای المپيک چه جوابي داريد بدهيد به مردم؟ ... بلند شيد بريد ورزش لطفأ ...
روز دوم. نمايشگاه عکاسهای Bill Henson در سيدني تبديل شده است به محل بازرسي پليس و سؤال و جواب. حالا امروز مديرهی نمايشگاه هم اعلام کرده که پيامگير تلفن نمايشگاه مملو از پيامهای تهديدآميز است. دردسر از آنجايي شروع شده که در بين عکسهای اين نمايشگاه دو قطعه عکس از يک پسر و يک دختر عريان وجود دارد که سنشان 12 سال است و همين هم باعث شده تا پليس در صدد برآيد که اين تصويربرداری از بچهها خلاف قانون است و هنرمند مورد نظر را بايد بازداشت کرد. جستجوی پليس برای شناسايي بچهها هم به اين جا رسيده که اعلام کردهاند آنها ساکن ايالت ويکتوريا، که مرکز آن ملبورن است، هستند. بعد از اعلام پليس تقريبأ تمام سازمانهای حمايت از کودکان برای اعلام جرم بر عليه عکاس صف بستهاند به طوری که صاحب نمايشگاه مجبور شده آن دو قطعه عکس را از نمايشگاه بردارد. ولي حالا تا تکليف عکاس که آيا پنهاني از بچههای عکس گرفته يا نه معلوم بشود ايشان بايد هر روز خودش را به ادارهی پليس معرفي کند. در اين موارد پدر صاحب بچهی طرف را درميآورند.
روز سوم. صدور حکم اعدام برای نوجوانان در دستگاه قضايي ايران بيش از اين که نشانهی تنبيه مجرم باشد نشانهی ناکارآمدی حکومتيست که نتوانسته راه چارهای برای حل مشکلات اجتماعياش پيدا کند و به جای حل مسئله، صورت آن را پاک ميکند. درست همين اتفاقي که برای معتادان ميافتد که حکومت باور ندارد که اينها بيمارند نه مجرم. البته واقعيتش اين است که جرم در همه جای دنيا اتفاق ميافتد و دامن هيچ حکومتي از وقوع بزهکاری افراد جامعهاش آلوده نميشود چون جامعهی انسانيست و نه جامعهی ملائکه. منتهای مراتب چيزی که جمهوری اسلامي را از اين قاعدهی کلي مستثني ميکند توسل حکومت به ماوراء الطبيعهست. يعني هر اتفاقي ناشي از امور ملکوتيست، از وقوع انقلاب که يک رخداد خدايي تلقي ميشود، تا انتخاب چهار تا آدم به عنوان نمايندهی مجلس و تا ناسزا شنيدن رئيس دولت در يک دانشگاه خارجي. چپ و راست هم که دست دوازده امام و چهارده معصوم در کار رتق و فتق امور است. خوب همين شده که وقتي بزه اجتماعي رخ ميدهد آدم از خودش ميپرسد چرا با وجود اين ازدحام معصومين در چهار وجب خاک ايران اين همه گرفتاری وجود دارد که يک آدمي بابت خوردن يک ساندويچ ميتواند کشته شود. کسي در حکومت در فکر پيدا کردن راه علاج انساني نيست و درست مثل هولوکاست که هيتلر ميخواست زورکي جامعه را خالص کند حضرات هم تا چشمشان به يک جرم ميافتد ميخواهند پاکسازیاش ميکنند که مبادا اثری از نابساماني گريبانگير جامعهی معصوم زده را نگيرد. حالا جالبترين قسمت داستان اين است که دستگاه قضايي امر قضا را هم انداخته است گردن مردم که آنها رأی بدهند. يعني حکم به اعدام ميدهد بعد خودش به محکوم ميگويد برو رضايت بگير تا اعدام نکنم. خوب با اين وضعيت ميشود گفت قبايل بدوی هم خيلي کارهای عجيب و غريب نميکردند که مثلأ دو تا بز و يک زن را در ازای يک درگيری قبيلهای ميدادند به طرف مقابل. خوب اين همه دم و دستگاه لازم ندارد ديگر، دستگاه قضايي را خصوصي کنند که لااقل امورات مردم سريعتر راه بيفتد.
روز چهارم. تازگيها دولت ايالتي استراليای غربي، که مرکز آن شهر پرث است، اعلام کرده که به توليد کنندگان توتونهای ميوهای اجازه فعاليت و فروش محصولاتشان را نميدهد. دليلش اين است که اين توتونهای خوش عطر و بو باعث شدهاند تعداد بيشتری از نوجوانان سيگاری بشوند و البته نرخ ابتلا به بيماریهای ريوی هم زيادتر بشود. خوب کارشناسان بهداشتي ايالت اعلام کردهاند که تا قبل از شيوع اين توتونها والدين ميتوانستند از بوی بد توتون متوجه بشوند که نوجوانانشان سيگار ميکشند ولي حالا بوی توتون ميوهای خيلي هم توی ذوق والدين نميزند و چه بسا که خودشان هم دو پک بزنند محض خوشمزگي توتون. در نتيجه اگر قرار است مشکل اعتياد به سيگار کم بشود بايد اصولأ توتون را حذف کرد نه خوش طعم. فعلأ در اولين قدم تبليغ توتون ميوهای در ايالت استراليای غربي ممنوع شده. خوب در واقع اين حضرات خبر ندارند که يک جاهای ديگر دنيا اين بوهای ناجور را با معجزهی اسپند حل ميکنند، تازه دو سه تا دعا هم ميخوانند پشت بندش.
روز پنجم. خوب حالا يک خبر ورزشي. تيم بسکتبال ايران دارد ميآيد استراليا برای انجام چند بازی دوستانه در ماه ژوئن يعني همين ماه آينده. تيم استراليا قهرمان اقيانوسيهست و تيم ايران قهرمان آسيا و هر دو تيم هم دارند برای بازیهای المپيک آماده ميشوند. اين برای اولين بار از سال 1948 تا به امروز است که تيم بسکتبال ايران دارد ميرود به المپيک و نهمين بار برای تيم استرالياست. هنوز معلوم نيست که آيا جابر روزبهاني، سانتر 226 سانتيمتری تيم ايران، هم در تيم حضور دارد يا نه. ميدانيد که جابر دارد در NBA بازی ميکند ولي از نظر استانداردهای NBA او خيلي سريع به دويدن نميافتد و اگر شروع به دويدن کرد دير متوقف ميشود، خوب از خودمان است، در واقع تحرک او از نظر استانداردهای ليگ بسکتبال امريکا زير حد متوسط است ولي ريباند کردنش حرف ندارد. خلاصه که روز بازی سومشان عصر بيستم ژوئن در ملبورن است که خيلي فکر ميکنم آی اگر بروم چقدر خوب ميشود ... تو رو خدددددا تعارف نکني ها؟ ... بابا خوزستان ...! ... بابا شيراز ...! ... نشد ميرم دهات واراگول ...!
روز ششم. امروز در شهر آدليد دو تا خانم مسن با ماشين در راه کليسا بودهاند. دم در کليسا هم يک عدهای صف بسته بودند که آرام آرام بروند داخل. فرمان ماشين از دست خانم راننده در ميرود و صاف ميزنند توی صف. در نتيجه يک زن و يک مرد با حال بدخيم راهي بيمارستان ميشوند. گفتم بلکه خانمهای مسن اصولأ سکولار بودهاند و رفته بودند سکولاريسم را از اين طريق صادر کنند. خوب وقتي يک جای ديگر دنيا ميگويند سکولارها با بمب دست به انتشار عقيدهشان زدهاند لابد با ماشين هم ميشود ديگر! خدايياش اين را به بن لادن بگوييد که دوستانت سکولار بودند که با هواپيما زدند به برجهای مرکز تجارت جهاني چه حالي به او دست ميدهد! جنون آني ميگيرد.
و روز هفتم. ورزش ... چي فکر کرديد؟ ... دو هفته ننوشتم يعني يادم رفته؟ ... اصولأ من ننويسم شما هم يادتان ميرود؟ ... بابا امتحانتان کردم ببينم جواب ميدهد يا نه؟ ... همه تک ماده ... ديدم تا حرف از کيک ميشود دويست نفر ايميل ميفرستند که وای ووی مرديم از کيک، آن وقت يکي خبر نميدهد که پس کو اون ورزش کردنت؟ ... اصلأ با فونت درشت مينويسم ورزش ... بابا فردای المپيک چه جوابي داريد بدهيد به مردم؟ ... بلند شيد بريد ورزش لطفأ ...
نظرات