نمايشگاه عکس

دو هفته‌ی پيش انتخابات ايالتي انجمن رسانه‌‌ای‌های علمي ‌استراليا بود و من هم با رأی گيری عضو هيئت رئيسه‌ی اين انجمن شدم. اسم دقيق انجمن عبارت است از Australian Science Communicators که به نظرم رسانه‌ای‌های علمي ترجمه‌ی قابل قبولي باشد برای معرفي انجمن. حالا لابد ترجمه‌ی بهتری هم داشته باشد.

من 5 سال است که عضو اين انجمن هستم، يعني از روزی که آمدم به استراليا. البته قبل از مهاجرتم به استراليا اهل همين انجمن يک بار برای کنفرانس کشوری‌‌شان دعوتم کردند به همين شهر بريزبن که الان هستم و حدود دو هفته آمدم اينجا. با يک حال مريضي هم برگشتم ايران. منتها قبل از آمدنم رفتم به علي ‌اصغر رمضانپور که آنوقت معاون فرهنگي وزارت ارشاد بود گفتم خوب است حالا که دارم مي‌روم به اين کنفرانس يک مقداری کتاب دو زبانه درباره‌ی ايران هم ببرم که بلاخره اين‌ها بيشتر با ايران آشنا بشوند.

رمضانپور هم با روی خوش، که هميشه همينطور است، يک نامه‌ای نوشت به قسمت انبارهای وزارت ارشاد و توانستم چند جلد کتاب دوزبانه درباره‌ی ايران بگيرم و یک غرفه‌ی ايران در کنار کنفرانس راه بيندازم که خيلي هم کار خوبي از آب درآمد. البته پدر صاحاب بچه‌ام هم درآمد بابت حمل کارتن کتاب‌ها در فواصل بين ماشين و هواپيما از بس که سنگين بود.

خلاصه اين که با اين حضرات انجمن از دو سال قبل از آمدنم آشنا بودم. آن روزهای اول هر بار که مي‌رفتم توی جلسات‌شان و مقايسه مي‌کردم با جلسات رسانه‌ای‌های خودمان در ايران کلي حرص مي‌خوردم که اين‌ها نشسته‌اند دارند حرف‌های تفريحي مي‌زنند آنوقت ما هر وقت مي‌رفتيم توی يک جلسه کم مانده بود سکته کنيم از زور عصبيت.

خوب يک مدتي طول کشيد تا اصولأ تفاوت‌ها را بفهمم و اين که رسانه‌ای‌‌ها در غرب اصولأ دنبال چه چيزی هستند. حقيقتش چند باری هم که اين طرف و آن طرف دنيا برای کنفرانس‌های مربوط به نويسندگان و رسانه‌ای‌های علمي رفته بودم دوستانم را که از کشورهای در حال توسعه مي‌آمدند مي‌ديدم و خيلي بحث‌های داغ بين‌مان ردو بدل مي‌شد ولي تا وقتي اينجا زندگي‌ نکردم متوجه نشدم که چه تفاوت عميقي بين نقشي که رسانه‌ای‌‌ها برای کار رسانه‌شان قايلند وجود دارد.

در کشورهای در حال توسعه، رسانه مثل دستگاه مخابراتي عمل مي‌کند و پيام مخابراتي مي‌دهد. پيام مخابراتي هم که مستقيم است و هنر هم لازم ندارد. برعکس در کشورهای توسعه يافته رسانه نقش ارتباطاتي دارد و پيامش مستقيم نيست و در بستر هنری به مخاطب عرضه مي‌شود. همين چيزی که در ايران هست که يک آدمي را مي‌آورند يک ساعت جلوی دوربين حرف بزند و قصه‌ی حسين کرد شبستری بگويد برای مردم، آنوقت در رسانه‌های غربي همين حرف‌ها را در جريان يک سريال به مخاطب مي‌زنند. همين هم هست که شما وقتي تلويزيون‌های ماهواره‌ای درست و حسابي را مي‌بينيد حتي اگر زبان‌شان را ندانيد باز هم با برنامه‌ها‌ و سريال‌هايش ارتباط برقرار مي‌کنيد.

خلاصه که خيلي‌ تفاوت عميقي‌ست.

حالا توی انتخابات اخير هر کدام‌مان يک طرحي ارائه داديم برای کارهای‌مان. يعني همان يک کار را بايد انجام بدهيم. فکر کردم طرحم را بنويسم توی وبلاگ شايد اهلش بوديد.

قرار است يک نمايشگاه عکس‌های علمي برگزار کنم که احتمال دارد در شهرهای مختلف استراليا به نمايش دربيايند. البته نمايشگاه عکس‌های عکاسان مختلف است. خوب فکر کردم يک بخش بين الملل هم بگذارم از همين امسال که مربوط باشد به عکاساني که عکس‌ علمي مي‌گيرند. البته معني علمي‌‌اش اين نيست که بايد با ميکروسکوپ عکس بگيرند، موضوعش بايد به علم بخورد، مثل محيط زيست يا خانه‌های علم يا خيلي چيزهای ساده‌ی ديگر.

اهل انجمن هم از طرح استقبال کردند و جالب هم بود که دو سه نفر همانجا گفتند که حاضرند بيايند توی اين طرح جانفشاني کنند. به تجربه ثابت شده، به من البته، که راه انداختن نمايشگاه در استراليا کار سختي‌ نيست.

حالا البته که فعلأ در حد حرف است تا اين دو هفته‌‌ی آينده که دو سه تا جلسه‌ی قهوه و شيريني خوردن داريم که معلوم بشود چقدر همه چيز برای راه انداختن نمايشگاه مهياست.

حقيقتش هميشه‌ عقيده‌ی رسانه‌ای من اين بوده که رسانه هر از گاهي بايد برود توی جامعه و از شکل موج فيزيکي به واقعيت قابل لمس تبديل بشود. همين نمايشگاه عکس يک نمونه‌اش است.

نظرات

پست‌های پرطرفدار