فرهنگ مشترک

با وجود اين همه بحثي که بر سر فرهنگ‌ها و گفتگوی ميان فرهنگ‌ها و تمدن‌ها هست اما گاهي که خوب دقت مي‌کنيد متوجه مي‌شويد يک دسته فرهنگ‌های متفاوت هم هستند که گروه‌های خاصي از مردم را با هم مرتبط مي‌کنند. يعني حالا حتمأ لازم نيست آدم اديب و دانشور باشد يا حتي زبان خارجي بلد باشد برای ارتباط با دنيا. برعکس، نوع کار آدم‌ها باعث مي‌شود يک فرهنگ گفتاری و اجتماعي مشخص آن‌ها را به هم جوش بدهد.

چند روز پيش داشتم از کنار يک محلي که کارهای ساختماني يک پل بزرگ را انجام مي‌دهند رد مي‌شدم. يک کمي ايستادم به تماشا کردن کارگرهای ساختماني، بخصوص که داشتند آرماتوربندی مي‌کردند، که از آن کارهای پدر دربيار است. يک وقتي توی همين آرماتوربندی کار کرده بودم. بعد که داشتم مي‌رفتم ديدم يک رستوراني آن طرف‌تر يک تابلو زده برای تبليغ صبحانه.

روی تابلو، که مي‌بينيد، نوشته شده صبحانه برای آن‌هايي که کار ساخت و ساز انجام مي‌دهند يا همين Builders Breakfast.


از آن خانمي که پشت پيشخوان بود پرسيدم توی اين صبحانه‌ چه چيزهايي‌ست؟ گفت شش قطعه نان، يک قوطي کوچک پنير، دو تا تخم مرغ، يک سيب و يک شيشه نوشابه که يا کوکاکولاست يا Powerade. که عکسش را هم مي‌بينيد.


خوب حالا خودتان مشابهاتش را مي‌بينيد. آدم سر صبحي به عنوان صبحانه شش تا قطعه نان بخورد با کوکاکولا؟ اصولأ لباس کار ساختماني که پوشيده باشيد زبان هم که بلد نباشيد آنوقت فرقي ندارد که کجای دنيا هستيد، صبحانه‌تان را يک چيزی مي‌دهند که تويش نان زياد است، نوشابه هم که هست. متوجه فرهنگ مشترک که هستيد؟

نظرات

پست‌های پرطرفدار