رونا؛ مهاجرت دیگران و بعد ما
"رونا، مادر عظیم" به کارگردان جمشید محمودی را میشود بعنوان اعتراضیهای از جانب همزبانان ما یعنی افغانها از شرایط زندگی در ایران معرفی کرد. اعتراضیهای که از قضا به ما میگوید وخامت شرایط برای ایرانیهای ساکن در وطن هم دست کمی از وضعیت دیگران ندارد. این را در زندگی مهاجرتی بهتر میتوان درک کرد.
فاروق، برادر کوچک عظیم- با بازی مجتبی پیرزاده- به واسطه قاچاقچیان میخواهد خانوادهاش را از ایران به آلمان ببرد. مادر، رونا- با بازی فاطمه حسینی- هشت سال در خانه فاروق زندگی کرده و حالا که قرار است فاروق و خانوادهاش به آلمان بروند همسر برادر از همراهی مادر شوهرش ناخرسند است. در نتیجه مادر از سفر کردن با پسر کوچکش جا میماند.
عظیم- با بازی محسن تنابنده- و همسرش، عاصمه- با بازی فاطمه میرزایی- صاحب فرزندی نیستند و مادر بزرگ دلبسته نوههایش است از رفتن آنها دلگیر است. رونا به واسطه حادثهای پایش به بیمارستان باز میشود و آنجاست که راز بیماری دیگرش را درمییابند. این بیماری به عظیم هم به ارث رسیده.
هسته اصلی داستان که بسیار به آرامی شکل میگیرد مخاطب را ابتدا درگیر مشکلات زندگی افغانها در ایران میکند. داستانی شناخته شده و پر آب چشم. فیلم بسیار آرام پیش میرود.
علت آرام بودن فیلم در زندگی بی حاشیه مهاجران افغان است. این را بسیاری از مهاجران در زندگی مهاجرتی تجربه میکنند. کسی به دنبال دردسر نیست و سر مهاجران در لاک خودشان است. فقط وقتی جمع مهاجران در یک میهمانی جمع است روی دیگر زندگی رنگارنگ آنها را میتوانیم ببینیم.
در این زندگی آرام وقتی گذر مهاجران به ادارهها میافتد آنوقت تنگناهای زندگی مهاجرتی برجسته میشوند. این را در برخورد عظیم و مادرش با موضوع بیماری و مراجعه به بیمارستان متوجه میشویم. منتها مخاطب ایرانی که در خارج کشور زندگی میکند و تا حدود قابل توجهی زندگی مهاجرتی مشابه با زندگی افغانها در ایران را دارد از اینجای داستان وجه دیگری از ماجرا را میبیند. این وجه از ماجرا این است که در زندگی مهاجرتی خارج از ایران بیمار بیمار است. ملیت و درآمد بیمار ربطی به درمان او ندارد. در ایران- بنا به روایت کارگردان- ملیت و تعلق اجتماعی بیمار به شیوه درمان او ربط دارد.
لبه تیز انتقاد جمشید محمودی نابرابری اجتماعی ایران را نشانه گرفته. جمشیدی که خود مهاجر افغان است میگوید اگر تابحال تصور میشد این فقط افغانها هستند که به علت وضعیت کشورشان مجبور به مهاجرت به ایران میشود حالا که به مهاجران و پناهجویان ایرانی در این کشور و آن کشور نگاه میکنید میبینید وضعیت خود ایران برای ایرانیها هم قابل تحمل نیست.
آنچه در "رونا، مادر عظیم" میبینیم لایهای از جامعه ایران است که بسیاری از ایرانیان در داخل کشور به درون آن راه پیدا نمیکنند و تجربه دست اولی از آن ندارند. در عوض، مهاجران ایرانی بمحض خروج از کشور و شروع زندگی در خارج کشور، خود دچار همان شیوه زندگی میشوند.
"رونا، مادر عظیم" مشاهده محرومیت اجتماعی ناشی از زندگی طبقاتی در ایران است. مشکلی که ابتدا چهل سال پیش گریبانگیر مهاجران افغان شد و حالا نوبت ایرانیهاست که با آن درگیر شوند. عجیب نیست که مهاجران ایرانی در خارج کشور بیش از داخل نشینان با شخصیتهای فیلم همذات پنداری کنند. و همزمان برابریهای اجتماعی در خارج کشور را در مقابل نابرابریها در داخل کشور به چشم ببینند.
نظرات