خط قرمز رسانه‌ها در ايران مردم کوچه و بازار هستند

يعني واقعأ انتظار داشتيد شرق را همينطور تحمل کنند؟ منظورم اين نيست که چون شرق تبديل شده بود به روزنامه‌ی خواص- که خودش به عقيده‌ی من يک گرفتاری بود- پس بايد انتظار بستنش را مي‌داشتند. درست برعکس، شرق اگر مي‌خواست بماند بايد مي‌شد نشريه‌ی خواص نه روزنامه‌ی خواص که گاهي از آن مشي هم عدول کند و کار عامه پسند هم بگذارد در صفحاتش

توضيح مي‌دهم. هر روزنامه‌ای که در ايران خودش را در حد خواص نگه داشته تا به امروز مشکلي نداشته. البته چنين روزنامه‌هايي- که مي‌گويم کدام‌ها از نظر خودم- اساسأ از مفهوم روزنامه خارج مي‌شوند و ديگر عمده‌ی مردم کوچه و بازار ارتباط‌شان را با آن قطع مي‌کنند. خيلي کم خانم خانه‌داری را پيدا مي‌کنيد که بنشيند و مقاله‌های مثلأ محمد قوچاني‌ را بخواند و يا بحث‌های فلسفي و ديني چنين روزنامه‌هايي را دنبال کند. نه، اين از بيسوادی و باسوادی نيست، بلکه خيلي استقرايي مي‌شود به آن نگاه کرد. وقتي نوشته‌ی قوچاني مي‌شود زمينه‌ی بحث‌های سياسيون خوب حق بدهيد که همه‌ی آدم‌ها نمي‌آيند پای اين بحث‌ها بنشينند و يعني اين جور بحث‌ها از دايره‌ی نگاه جامعه خارج مي‌شوند و در حوزه‌ی خواص جا مي‌گيرند

حالا اين وسط يک کاريکاتور چاپ کنيد که همه‌ی مردم آن را مي‌توانند تفسير کنند، يا لااقل همه مي‌دانند يک اسب را کنار يک خر گذاشته‌اند و مي‌شود هزار تا حرف هم درباره‌اش زد از خيلي مترقي تا خيلي عاميانه اين گوش بعضي‌ها را تيز مي‌کند که اين روزنامه‌ی خواص دارد با عامه هم سر و سری پيدا مي‌کند و ديگر نمي‌شود تحمل کرد

مي‌دانيد با همين استقرا مي‌توانيد مثلأ جواب اين سؤال را هم بدهيد که چرا خاتمي يا امثال او که حرف‌های فلسفي مي‌زنند هرگز به امامت جمعه دعوت نمي‌کنند. خاتمي هم حرف خواص را مي‌زند و خواص تعدادشان کم است اما اگر بنا باشد خاتمي بيايد و با زبان روضه‌خواني همان حرف‌های فلسفي‌اش را ساده کند و به مردم بزند خوب دردسر درست مي‌کند

نشاط هم همين گرفتاری را داشت. اگر حرف‌های عامه فهم ابراهيم نبوی را از آن برمي‌داشتيد تا ابدالدهر نشاط هم مي‌ماند. اما نبوی تمام حرف‌های اين طرف و آن طرف را به زباني مي‌زد که همه مي‌فهميدند و اين حيطه‌ای نبود که هيچکس به جز منبری‌ها مي‌توانستند و هنوز هم مي‌توانند واردش بشوند

کاريکاتور تمساح نيک‌آهنگ را همه مي‌فهميدند و باز هم روزنامه‌ی آزاد را به خاطر همان کاريکاتور بستند. سوسک مانا را هم به همچنين. خودتان قضاوت کنيد درباره‌ی مابقي‌ روزنامه‌ها. من حتي نمونه دارم- ده‌ها نمونه- که اين وضعيت در راديو و تلويزيون هم هست، در واقع در همه‌ی انواع رسانه‌های ايران بوده و هست. ورود به حوزه‌ی عوام خط قرمز رسانه‌های ايران است

به نظر من شرق به اين دليل تعطيل شد که نشاط تعطيل شد و آزاد و حتي ايران، همگي از خواص آمدند به عوام. تصادفأ هر دو نشريه‌ی حافظ و نامه را هم دارم و مي‌شود مثل روز روشن ديد که يک جاهايي رويکرد حرف‌هاشان از خواص به عوام تغيير کرده

همين فرمول را بگذاريد برای آن نشريه‌ای که در هرمزگان (؟) تعطيل شد بابت چاپ طنز ايدز و همين را بگذاريد برای نشريه‌ی دانشگاهي موج و حتي بالاتر، همين را بگذاريد برای کاريکاتورهای روزنامه‌ی دانمارکي. در ايران هرگز نمي‌شود برای عامه‌ی مردم کاررسانه‌ای کرد. شرق از همان اول هم روزنامه نبود در واقع، يک ماهنامه‌ای بود که روزانه منتشر مي‌شد، اما به محض اين که تبديل به روزنامه شد تعطيل شد

خط قرمز رسانه‌ها در ايران مردم کوچه و بازار هستند

نظرات

پست‌های پرطرفدار