ٱزی ٱزی ٱزی اوی اوی اوی
ديشب دعوت بودم برای ديدن يک فيلم تلويزيوني که قبلأ پخش شده بود- ولي من نديده بودمش- و دوباره برای يک جمع کوچکي از دوستان کارگردان در سينما پخش ميشد. با کارگردانش دوست هستم و لطف کرد و زنگ زد که چون ميدانم که فيلم را نديدی بيا و آن را امشب در سينما ببين
به عبارتي از اول تا آخر فيلم خنديديم، اصلأ منظور کارگردان هم همين بود که تماشاگران بخندند ولي به چيزی بخندند که از زور عجيب بودن خندهدار است و آخرش هم برای کارگردان و بازيگر فيلم کلي دست زديم و بعضي منتقدين هم برايش هديه آورده بودند
داستان عبارت بود از اين که يک رانندهی تاکسي هندی الاصل و اهل پنجاب که خيلي احساس خوش صدايي ميکرده رفته بوده با امکانات خيلي ساده يک آهنگ ساخته دربارهی اين که من خيلي از اين که در استراليا هستم خوشحالم و اصلأ معني ندارد که آدم در زندگياش خوشحال نباشد و تا آخرش که ميرسد به اين که من حالا از استراليا سپاسگزارم که مرا که اهل جای ديگری از دنيا بودم در خودش پذيرفته و درود بر استراليا و اين حرفها
نه تنها صدای راننده برای خوانندگي افتضاح بوده و هست بلکه آهنگش را هم که به زبان انگليسي ميخواند در مايههای جواد يساری خودمان بود و با همان ملودیهای هندی. سر و صورتش هم که داد ميزد که هندی ست. خلاصه هر مسافری که نشسته بوده در تاکسي مجبور بوده چهار تا دور اضافي هم به خرج راننده اين طرف و آن طرف شهر بزند تا آهنگ ايشان يک بار از ضبط و يک بار به طور زنده اجرا بشود
از جمله مسافران يکي هم اين دوست کارگردان من بوده که همان جا به فکرش ميرسد که از او فيلم بسازد اما بعدأ ميبيند اصلأ راننده تاکسي که اسمش "منجيت" است خيلي خيالات دارد برای آهنگش، به عبارتي ميخواهد اين را تبديل کند به سرود ملي استراليا و کارگردان هم ميگويد هر جا که تو رفتي من هم با دوربينم ميآيم، که رفته
منجيت اول از مردم و راديوهای همين بريزبن شروع ميکند. خيلي بامزهاش اين بود که يک جايي جلوی مسافران منتظر برای اتوبوس ايستاد و داد زد که امروز تاکسياش مجانيست و ملت ريختند و سه نفر در صندليهای عقب سوار شدند- فيلمبردار جلو نشسته بود- و همهشان را وادار به شنيدن و بعد خواندن آهنگ از روی متن کرد
توانست نخست وزير و بعد هم سروزير ايالت را سوار تاکسياش کند و مجبور به آواز خواندن. بريده بوديم از خنده. بعد رفت کتي فريمن قهرمان المپيک را هم پيدا کرد و از او دعوت کرد که کمک کند تا اين آهنگ را با يک گروه صد نفری در يک سالن ورزشي اجرا کند. او هم قبول کرد. کمکم سر از استوديوی خبر شبکهی اس بي اس درآورد و مجری پربينندهترين برنامهی خبری ساعت 30/9 تلويزيون استراليا و مدير استوديوی خبر را هم وادار کرد که هم بخوانند و هم خودشان را با آهنگ تکان بدهند، و دست آخر صد نفر آدم از مليتهای مختلف را پيدا کرد که آدمهای معروف هم ميانشان بود که آهنگ را با هم بخوانند و مثل فيلمهای هندی برايش رقص هم تراشيد
خلاصه اين آهنگ برای يک هفته بعد از پخش از تلويزيون در جدول پرفروشهای استراليا بود و حالا سي دی آن درآمده. خيلي خنديديم. بعد از فيلم گفتند منجيت و همسرش و پسرش آمدهاند به محل نمايش فيلم و خلاصه کلي هم برايمان آوازخوانيکرد که ديگر مسلم شد اصلأ صدايش شش دنگ خراب است اما در عوض شهامتش در عرضهی هنر مثل ماشين دوازده سيلندر کار ميکند
بعد از فيلم که ديگر دل درد گرفته بوديم از خنده کلي با او گپ زدم که يک وقتي مينويسمشان. چپ و راست هم ميگفت من اصلأ ٱزی (يعني استراليايي) هستم، آن هم با لهجهی هندی. ميگفت بي بي سي هندی از لندن هم با او مصاحبه کردهاند. اين طور که پيش ميرود به نظرم آواز المپيک بعدی را هم منجيت بخواند. حالا اسم آهنگ خوب است چي باشد؟ اسمش راگذاشته ٱزی ٱزی ٱزی اوی اوی اوی. عکسش را گرفتهام اما اگر ميخواهيد ببينيدش و آهنگش را بشنويد اينجاست
به عبارتي از اول تا آخر فيلم خنديديم، اصلأ منظور کارگردان هم همين بود که تماشاگران بخندند ولي به چيزی بخندند که از زور عجيب بودن خندهدار است و آخرش هم برای کارگردان و بازيگر فيلم کلي دست زديم و بعضي منتقدين هم برايش هديه آورده بودند
داستان عبارت بود از اين که يک رانندهی تاکسي هندی الاصل و اهل پنجاب که خيلي احساس خوش صدايي ميکرده رفته بوده با امکانات خيلي ساده يک آهنگ ساخته دربارهی اين که من خيلي از اين که در استراليا هستم خوشحالم و اصلأ معني ندارد که آدم در زندگياش خوشحال نباشد و تا آخرش که ميرسد به اين که من حالا از استراليا سپاسگزارم که مرا که اهل جای ديگری از دنيا بودم در خودش پذيرفته و درود بر استراليا و اين حرفها
نه تنها صدای راننده برای خوانندگي افتضاح بوده و هست بلکه آهنگش را هم که به زبان انگليسي ميخواند در مايههای جواد يساری خودمان بود و با همان ملودیهای هندی. سر و صورتش هم که داد ميزد که هندی ست. خلاصه هر مسافری که نشسته بوده در تاکسي مجبور بوده چهار تا دور اضافي هم به خرج راننده اين طرف و آن طرف شهر بزند تا آهنگ ايشان يک بار از ضبط و يک بار به طور زنده اجرا بشود
از جمله مسافران يکي هم اين دوست کارگردان من بوده که همان جا به فکرش ميرسد که از او فيلم بسازد اما بعدأ ميبيند اصلأ راننده تاکسي که اسمش "منجيت" است خيلي خيالات دارد برای آهنگش، به عبارتي ميخواهد اين را تبديل کند به سرود ملي استراليا و کارگردان هم ميگويد هر جا که تو رفتي من هم با دوربينم ميآيم، که رفته
منجيت اول از مردم و راديوهای همين بريزبن شروع ميکند. خيلي بامزهاش اين بود که يک جايي جلوی مسافران منتظر برای اتوبوس ايستاد و داد زد که امروز تاکسياش مجانيست و ملت ريختند و سه نفر در صندليهای عقب سوار شدند- فيلمبردار جلو نشسته بود- و همهشان را وادار به شنيدن و بعد خواندن آهنگ از روی متن کرد
توانست نخست وزير و بعد هم سروزير ايالت را سوار تاکسياش کند و مجبور به آواز خواندن. بريده بوديم از خنده. بعد رفت کتي فريمن قهرمان المپيک را هم پيدا کرد و از او دعوت کرد که کمک کند تا اين آهنگ را با يک گروه صد نفری در يک سالن ورزشي اجرا کند. او هم قبول کرد. کمکم سر از استوديوی خبر شبکهی اس بي اس درآورد و مجری پربينندهترين برنامهی خبری ساعت 30/9 تلويزيون استراليا و مدير استوديوی خبر را هم وادار کرد که هم بخوانند و هم خودشان را با آهنگ تکان بدهند، و دست آخر صد نفر آدم از مليتهای مختلف را پيدا کرد که آدمهای معروف هم ميانشان بود که آهنگ را با هم بخوانند و مثل فيلمهای هندی برايش رقص هم تراشيد
خلاصه اين آهنگ برای يک هفته بعد از پخش از تلويزيون در جدول پرفروشهای استراليا بود و حالا سي دی آن درآمده. خيلي خنديديم. بعد از فيلم گفتند منجيت و همسرش و پسرش آمدهاند به محل نمايش فيلم و خلاصه کلي هم برايمان آوازخوانيکرد که ديگر مسلم شد اصلأ صدايش شش دنگ خراب است اما در عوض شهامتش در عرضهی هنر مثل ماشين دوازده سيلندر کار ميکند
بعد از فيلم که ديگر دل درد گرفته بوديم از خنده کلي با او گپ زدم که يک وقتي مينويسمشان. چپ و راست هم ميگفت من اصلأ ٱزی (يعني استراليايي) هستم، آن هم با لهجهی هندی. ميگفت بي بي سي هندی از لندن هم با او مصاحبه کردهاند. اين طور که پيش ميرود به نظرم آواز المپيک بعدی را هم منجيت بخواند. حالا اسم آهنگ خوب است چي باشد؟ اسمش راگذاشته ٱزی ٱزی ٱزی اوی اوی اوی. عکسش را گرفتهام اما اگر ميخواهيد ببينيدش و آهنگش را بشنويد اينجاست
نظرات