عروس و پليس
خوب عروس به کوچه ی استراليا هم رسيد. از قراری که مطبوعات خبرش رو منتشر کردن سازمان گندم استراليا و با اطلاع دولت فعلي استراليا حدود دو ميليون دلار به محمد مهدی صالح، وزير صنايع عراق در دوره ی صدام، رشوه داده بوده که بتونه مناقصه های بزرگ تری از فروش گندم رو به نفع استراليا امضا کنه. جالب هم اينه که بعدأ دولت استراليا همين مبلغ رشوه رو با مدرک سازی به عنوان هزينه های جانبي به سازمان ملل داده و پولش رو گرفته. و باز هم جالب اين بوده که اين ها هم شريک دزد بودن و هم رفيق قافله چون دو سه ماه بعد خودشون سرباز فرستادن برای جنگ بر عليه صدام. يعني رشوه رو دادن تا اگر صدام بر مسند قدرت باقي موند بعدش هم به نفعشون باشه و از اون طرف سربازانشون رو فرستادن تا به اسم درگيری با ديکتاتوری صدام از مواهب بعدش استفاده کنند. اگر مي خواين بيشتر هم بخونين اين لينک رو ببينين
در بخش ديدگاه های روزنامه ی" استراليي ين" و به قلم لين پيگت که استاد روابط بين الملل در دانشگاه سيدني هست يک مقاله ای منتشر شده درباره ی ايران و پر است از نقل قول های دار و دسته ی رجوی که چه کار کنيم که ايران از داخل فرو پاشيده بشه. برای من خيلي داره سوال برانگيز شده که اين ها دارن خط اين رجوی و دور و بری هاش رو ترويج مي کنن در روزنامه ها. البته يک بخش از اين کار رو بايد گذاشت به حساب ارتباطات قوی اين ها با دولت های خارجي که جمهوری اسلامي با وجود دفتر و دستک رسمي سياسي در تمام دنيا از چنين ارتباطي برخوردار نيست. يعني هر آدمي رو که ممکن بود بتونه کار سياسي درست انجام بده از کار گذاشتن کنار و سطح روابط سياسي رو رسوندن در حد آدم های رده ی چهارم و پنجم در بين کارکنان دستگاه سياست خارجي. اما بخش عمده ی اشکال هم اينه که واقعأ هر آدم ناواردی هم که خيلي سرسری جامعه ی ايران رو مطالعه کنه متوجه مي شه که جمهوری اسلامي داره از جنبه ی حس دولت و حکومت فراگير دائمأ آب مي ره و به دولت حداقلي تبديل مي شه و هيچ کس مگر به ضرب و زور دليلي برای حمايت يا همراهي با حکومت پيدا نمي کنه، يعني واقعأ حکومت فرو پاشيده شده و مردم خودشون دارند گليمشون رو از آب مي کشن بيرون. خوب همين عامل هست که اين ها بگردند و نيروهای خارج از ايران رو به عنوان صدای ايراني ها مطرح کنند چه واقعأ اين ها باشند چه نه، درست مثل عراق که اياد علاوی هم کاره ای نبود جز يک آدم دوره ی گذار
اين برای دار و دسته ی رجوی مي تونه منفعت کليدی باشه که حتي به عنوان آدم های دوره ی گذار وارد صحنه ی سياسي ايران بشن ولو بعدأ برن کنار اما به هر حال وارد بشن. من البته اين ها رو از جنبه ی سياسي يا فرهنگي با هيچ نيروی سياسي جز همين طيف احمدی نژاد در ايران قابل مقايسه نمي دونم ولي اين رو هم نمي تونم نگفته بذارم که نيروهای سياسي مثل ملي-مذهبي ها هم واقعأ دارن زيادی به نصيحت کردن به حکومت ادامه مي دن بدون اينکه فکر کنند دارند به سرعت حذف مي شن. به نظر من اصلاح طلبان که به هر حال فعلأ کاره ای نيستند و خوشنام هم نيستند در چشم مردم به خاطر اين که رأی مردم رو حفظ نکردن، اما ملي- مذهبي ها الان بايد بدون اين که خودشون رو درگير کنن با اصلاح طلب ها خودشون شروع کنن با دنيا حرف زدن. اين ها که سکان رو به دست بگيرن خيلي به واقعيات جامعه ی ايران نزديک ترند تا دار و دسته ی رجوی که ترکيبي از خريت و رذالت را توأمان با هم دارند
جمهوری اسلامي اگر عاقل بود که نيست به ملي-مذهبي ها مجال مي داد وارد عرصه ی سياسي بشه اقلأ دين و جامعه رو از نابودی نجات مي داد. بعد از بيش از نيم قرن حکومت به روش پليسي ديگه بايد بفهمند که بيش تر از اين نبايد همه ی اعتقادات مردم رو به قيمت حکومت کردن به باد داد
نظرات