بودجه ی مملکت کجاها خرج مي شود؟
حرف های دکتر منصوری درباره ی بودجه های تحقيقاتي مراکز پژوهشي يک چيزی را به يادم آورد که يک وقتي هم با خود دکتر تعريفش کرده بودم و حالا برای شما هم مي نويسمش
يک وقتي در راديو تصميم گرفتم بروم درباره ی انرژی های نو مثل باد و خورشيد و اين ها برنامه بسازم و مردم را مطلع کنم که اين انرژی ها چيست. به دليل سر و کار داشتن با کتابخانه ی سازمان انرژی اتمي مي دانستم در همان سازمان يک مرکزی به نام مرکز تحقيق و کاربرد انرژی های نو هست که رئيسش دکتر شهرتاش بود اما عملأ مرکز تعطيل شده ای بود. رفتم به آن مرکز ( که حالا به نام مرکز توسعه ی انرژی های نو شناخته مي شود) و ديدم رئيسش عوض شده و يک آقايي به نام عليمحمد احمدی که بارها و ازجمله در مجلس ششم نماينده ی اليگودرز بوده به رياست مرکز انتخاب شده. ايشان در حال دکترا گرفتن از دانشگاه علم و صنعت بود. خلاصه قرار و مدار گذاشتم با محققانشان و در مدت يک ماه کلي درباره ی کارهای آن ها که مهمترينشان ساخت آبگرمکن خورشيدی و توربين های بادی بودند برنامه ضبط کردم
دومين برنامه که از راديو پخش شد يک روز يک آقايي تلفن زد که ما هم داريم روی انرژی های نو کار ميکنيم و اگر دوست داريد بيائيد به مرکز ما. اسم مرکزشان هم مرکز تحقيقات خواص مواد و انرژی بود و وابسته به وزارت علوم (حالا اسم اين مرکز را عوض کرده اند به پژوهشگاه مواد و انرژی). رفتم آن جا و باز قرار و مدار ضبط گذاشتم. فکر کردم بايد کارهای متفاوتي کرده باشند، ديدم اين ها هم همان آبگرمکن و خشک کن خورشيدی را ساخته اند و دارند مي گردند برای يک محلي که بشود محل نصب توربين بادی شبيه به هماني که مرکز قبلي انجام مي دادند
همان برنامه های گروه اول داشت پخش مي شد يک خانمي زنگ زدند که اگر دوست داريد درباره ی انرژی های نو اطلاعات بگيريد بيائيد به مرکز ما. اين يکي اسمش مرکز تحقيقات برای انرژی های نو بود و وابسته به وزارت نيرو. باز هم همان آبگرمکن خورشيدی و توربين بادی و انرژی های زمين گرمايي، مشابه دو تای قبلي. باز هم توی رودرواسي از اين ها هم برنامه ضبط کردم
باز همان اولي ها داشت هنوز پخش مي شد که يک آقايي زنگ زد که ما داريم درباره ی انرژی های نو کار مي کنيم و بيائيد اين جا را هم ببينيد. اين يکي اسمش سازمان انرژی های نو بود و وابسته به وزارت جهاد سازندگي. اين ها هم همان آبگرمکن و توربين و اين ها. باز هم يک تعداد آدم آمدند و مصاحبه ضبط کردم
يک مدتي نزديک به پانزده روز بعد يک آقايي از طرف های مشهد زنگ زد که آقا اين هايي که دارند درباره ی انرژی های نو حرف مي زنند اصلأ طرح های مرا کپي کرده اند و سند و مدرکش را مي فرستم برايتان
مانده بودم که اين همه آدم و تشکيلات همه با هم دارند آبگرمکن خورشيدی و توربين بادی مي سازند و همه گله دارند از کمبود بودجه، هيچکدام هم از همديگر باخبر نيستند، عجب وضعي. بهشان گفتم من مي خواهم شماها را با هم آشنا کنم اقلأ ، به هر حال کار ما آدم های رسانه ای همين ها هم مي تواند باشد. يک قراری گذاشتم و همه آمدند يک جا و خلاصه شدند يک جمعيتي. من هم از خنده مرده بودم که هيچکدام حرف تازه ای نداشتند که بزنند چون همه با هم يک کار را برای سال ها انجام داده بودند
خلاصه اين که بعد از مدتي همان اقای دکتر احمدی در انرژی اتمي به من زنگ زد که فلاني حالا که اين کار خير را در حق همه مان انجام دادی بيا و کمک کن به مرکز ما يک چند تايي نمايشگاه راه بيندازيم برای اهل صنعت که اين ها هم علاقمند بشوند به کارهای ما. يک دو سه ماهي کار من شده بود رفت و آمد به مرکز و هر روز يک المشنگه ای داشتيم با آدم ها و تشکيلات که اصلأ انگار فقط برای توليد همان آبگرمکن و توربين برنامه ريزی شده بودند. خلاصه يک روز بهشان گفتم من ديگر نمي توانم بيايم، يعني دچار افسردگي شده ام از بس همه چيز به هم ريخته است و نرفتم
حالا فکرش را بکنيد چقدر سالانه بودجه صرف مي شود که اين مراکز را سرپا نگه دارند آنوقت همه دارند کارهای تکراری مي کنند
نظرات