الزامات حکومتي
واقعأ جمهوری اسلامي شيوه ی عجيبي برای حکومت کردن دارد، آنقدر عجيب است که حتي خود آدم های حکومتي اش هم هر بار با پائين رفتن موقعيت سياسي شان دست به تخريب حکومت مي زنند و باز با بال رفتن شروع به ساختنش مي کنند. اين تخريب و بازسازی دائمي باعث شده تا جمهوری اسلامي از نگاه خارجي ها به شکل يک معما دربيايد که نه به آن بشود اعتماد کرد و نه از آن رويگردان شد. بخش جالب اين فرآيند دو گانه هم اين است که حکومت به جای اين که در طول زندگي اجتماعي مردم حرکت کند در عرض آن حرکت مي کند و هر بار از يک لايه ی خصوصي زندگي مردم سر در مي آورد که هيچ توجيه عقلي برای آن وجود ندارد، مثل اين مورد اخير که مصرف نوشابه های گازدار را در ادارات ممنوع کرده اند. همين ممنوعيت های بي جا و آزار دهنده باعث مي شود در جامعه ی ايران همه چيز به راحتي زيرزميني بشود، يعني از فردا کارمندان ادارات با هزار فوت و فن نوشابه ی ممنوع شده را قايم مي کنند و به اداره مي برند، حتي آن هايي که تا به حال نوشابه خور هم نبودند منبعد از پنهاني خوردن نوشابه استقبال مي کنند
اين قوانين و محدوديت ها همه نتيجه ی بالا و پائين رفتن های آدم های حکومتي در سلسله مراتب حکومتي است، حکومت اجازه ی رشد فکری به آدم های خودش را نمي دهد آنوقت اهل حکومت برای اثبات وجودشان دست به کارهای عجيب و غريب مي زنند
يک نمونه ی جالبش را که خود من تجربه کردم اين بود که با يکي از معاونان قبلي وزارت ارشاد در دوره ی رفسنجاني رفته بوديم وزارت علوم برای يک کار مربوط به ترخيص يک سری کتاب های علمي. بايد مجوز ترخيص را از پژوهشگاه اسناد و مدارک علمي مي گرفتيم. آن معاون قبلي ارشاد با رئيس پژوهشگاه يعني دکتر حسين غريبي آشنا بود اما به مناسبت دسته بندی های سياسي در دو گروه رقيب بودند. دکتر غريبي زير بار نرفت که اجازه ی ترخيص کتاب های علمي را صادر کند و اين معاون قبلي با دلخوری به من گفت برويم، از کانال ديگری اقدام مي کنم. توی راه که مي آمديم به من گفت مي داني اين غريبي چه کاره بوده؟ گفتم نه. گفت اين از همان دانشجوهايي بوده که در انگلستان درس مي خواندند و بعد از صدور فرمان قتل سلمان رشدی توسط آيت الله خميني در صدد بوده اند که رشدی را ترور کنند و دولت انگليس بيرونشان کرده
گفتم خوب شما هم که همان موقع معاون وزير بوديد، يعني شما موافق نبوديد با آن حکم؟ گفت آن موقع موافق بودم اما حالا نيستم. گفتم ببخشيد اما من سر درنياوردم اين تغيير عقيده ی شما چطور حاصل شده؟ گفت وقتي از کار دولتي آمدم بيرون ديدم نمي شود موافق بود با حکم. خودش متوجه شد که من حرفش را قبول نمي کنم، گفت به هر حال اين ها الزامات حکومتي ست
حالا اين بابايي که حکم ممنوعيت نوشابه را داده حتمأ فردا که از کار وزارت و وکالت عزل بشود خودش مي رود کارخانه ی نوشابه سازی باز مي کند. جوابش هم برای اين دوگانگي مي شود الزامات حکومتي
نظرات