کليک بخت آزمايي
برادر بزرگ يکي از دوستان نزديکم گوش راستش سنگين است از بچگي، ولي نه مادرزادی، مجبور است دست راستش را بگذارد دم گوشش که بهتر بشنود. يک وقتي به من مي گفت وقتي بچه بوده فکر مي کرده همه همينطورند که خودش هست اما بعدها که بزرگتر شده متوجه مي شود اين گوش خودش بوده که ايراد داشته و همه ی مردم هر دو گوششان مثل هم مي شنود. گوش او به مرور هم بدتر شده
ماجرای اين گوش سنگين از آنجا آمده که يک شبي گوش اين بنده ی خدا درد مي گيرد. خانواده اش در يک روستای نزديک ملاير زندگي مي کردند. هر چه اهل خانواده بلد بودند از دود و خاکستر سيگار، تا دود پشکل ماچه الاغ همه را امتحان مي کنند، درد ساکت نمي شود که نمي شود و تا صبح بچه عر و بوق مي کرده از درد. فردايش هم حکيم و دوای محلي تأثيری نمي کند و مي رسند به شب که درد بيشتر شده بوده و ديگر نمي دانستند چه کنند. اهل روستا هم ديگر با خبر شده بوده اند
از قرار يکي از اهل روستا که تازگي شهر بوده ، آن جا مريض شده و نسخه ای داشته و در بين داروهايش يک کپسول چرک خشک کن هم برايش تجويز شده. اين همولايتي تازه از شهر آمده طبابتش گل مي کند و پيشنهاد مي دهد که کپسول را به خورد بچه بدهند شايد گوشش چرک کرده باشد و با اين کپسول چرکش خشک بشود و بچه نجات پيدا کند از گوش درد
هر چه زور مي زنند که بچه کپسول را بخورد نمي تواند، يعني نمي توانسته کپسول نسبتأ بزرگ را قورت بدهد. بلاخره پدر هم دست به طبابت مي زند. مي رود يک تکه کاغذ مي آورد، آن را لوله مي کند و مي گذارد دم گوش بچه. کپسول را باز مي کند و پودر داخلش را مي ريزد توی لوله ی کاغذی و هرتي فوت مي کند در گوش بچه ی بيچاره. يک کهنه ی خيس شده با آب گرم هم مي گذارد روی گوش بچه که مثلأ گرمای آن درد گوشش را زودتر ساکت کند. اسمش را بگذاريد توليد بتون آرمه به روش خانوادگي. خودش که تعريف مي کرد برايم گفت آزادی که هر جور خواستي بخندی
خلاصه فردايش درد ساکت مي شود اما تا طرفين، يعني پدر و خانواده از يک طرف و فرزند از طرف ديگر بفهمند که چه بر سر گوش اين بيچاره آمده دو سالي طول مي کشد. خلاصه دست گل اين طبابت حالا بايد دستش را به گوشش بچسباند و گاهي نگاهش را به لب های طرف مقابلش بدوزد تا بشنود يا بفهمد که چه مي گويد طرف مقابل
امروز که مثل هميشه داشتم وبلاگ الپر را مي خواندم چشمم افتاد به لينک استخاره ی اينترنتي که به قول الپر "سنت در متن مدرنيته". به نظرم آمد اين از همان مدل طبابت های قديم با داروهای جديد است که مريض کشي اش بيشتر از شفا دادنش است. خوب اسم اين را بگذارند کليک بخت آزمايي هم چندان توفيری نمي کند. فکر نمي کنم هيچ ملتي به اندازه ی ما ايراني ها توانايي نهفته برای سکولار شدن داشته باشد، برای من اين ها نشانه های بارزش هستند

نظرات

پست‌های پرطرفدار