مسخره اما واقعي
در ايران که بوديم توی کيف دستي من يک قسمتي بود که من از هر تکه کاغذی که ممکن بود به دردمان بخورد يکي دو تا زيراکس گرفته بودم و با چند قطعه عکس همه را آن جا نگه مي داشتم. کپي شناسنامه، گواهينامه، کارت پايان خدمت، سند ازدواج، خلاصه هر چه که فکرش را بکنيد. دائم مي ديدم از آدم کپي سندهای بي ربط و با ربط مي خواهند يا عکس آن هم نه يکي دو تا. يک جاهايي که شورش را درآورده بودند و مثلأ کپي شناسنامه ی پدر و مادر را هم مي خواستند. من کپي آن ها را هم داشتم با عکس های 6 در 4 پدر و مادرم. واقعأ مسخره بود اما بود، و برای راه افتادن کارها بايد تن مي داديد به اين تقاضاهای بي خود. هر بار هم که مي رفتيد برای دنبال کردن کارهای قبلي که برايش يک مشت کپي گرفته بودن باز از سر محکم کاری يکي دو تا کپي ديگر هم مي خواستند
وقتي داشتيم وسايل زندگي مان را جمع و جور مي کرديم که بياييم استراليا در بين وسايلي که مدت ها دور از چشم مانده بود دسته دسته کپي مدارک پيدا مي کرديم که برای همين ادارات و موسسه های دولتي و خصوصي گرفته بوديم. معلوم نيست اين اداره ها با اين همه کاغذ چه مي کنند دست آخر. يک اداره ای مثل ثبت اسناد يا ثبت احوال انبارهايش پر است از کاغذهای به درد نخور که همه را مي شد مثلأ اسکن کرد و روی سي دي نگه داشت. آنوقت همه مي نالند که جا نيست و خفه شديم از تراکم
اما بعدأ اينجا در استراليا دو تا اتفاق افتاد که کاملأ متضاد با هم که حالا مي گويم که ببينيد در دنيای مدرن چه مي گذرد
دانشگاه کلي مدرک از من گرفت و بعد هم به مناسبت کارهای مهاجرتي مقدار ديگری مدارک اصل را فرستاديم به ادارات مربوطه. بعد از يک هفته همه را پس فرستادند با يک نامه ی تشکر که ما برای خودمان آن هايي را که ضروری بود اسکن کرديم و حالا همه را پس مي فرستيم برايتان. هر جا هم که عکس لازم بود با همين دستگاه های چاپ عکس روی کارت و گواهينامه عکسمان را گرفتند و چاپ کردند روی کارت، اين از استراليا
بعد از مدت ها ديديم گذرنامه های ايراني مان دارد تاريخ اعتبارشان تمام مي شود. از روی سايت سفارت در کنبرا چند تا فرم داونلود کرديم، بعد که خونديم ديديم فرم ها قديمي هستند، تلفن زديم و نتيجه اش اين شد که همان فرم ها رو پر کنيم و با مدارک اصلي و دوباره مثل ايران کپي از همه ی مدارک، و از جمله شناسنامه ها و چند تا عکس. چند باری هم پای تلفن اصرار کردن که کپي يادتون نره. گفتم شما که گذرنامه رو داريد ديگه کپي شناسنامه به چه دردتون مي خوره؟ گفتن نه بايد از تمام صفحات شناسنامه و هفت صفحه ی اول گذرنامه ی خودتون و خانواده کپي بفرستيد. گردن ما هم نازک تر از مو، فرستاديم. حالا فکر کنين اگر هر کسي که کار گذرنامه ای داره دو برگ کپي بفرسته به سفارت کم کم بايد سفارت رو منتقل کنن به يک سالن ورزشي که جای اين کاغذ ها بشه
حالا آدم مي گه توی ايران از ترس مسئوليت کارمندهای عادی از رئيس روسا هي بايد کپي بگيرن که نگن چرا اين طور شد و اون طور نشد، يا واقعأ ايده يا ابزار کار نيست، که البته من مي گم هست، ولي ديگه آدم يک تشکيلاتي رو راه بندازه توی خارج از کشور و جلوی چشمش همه ی اين کارهای اداری رو بدون کپي و اين ها انجام بدن بعد هنوز به سبک ايران کپي بخواد از همه چيز واقعأ مسخره س ولي واقعأ وجود داره
حالا ببينيد چه طوری مي شه فرق توسعه يافتگي و توسعه نيافتگي رو از چهار تا کپي گرفتن فهميد

نظرات

پست‌های پرطرفدار