کوچه و ميدان و بن بست
آدم دلش مي گيرد وقتي مي بيند يک جای عالم دارند مسابقه مي گذارند که کدام آمبولانس با تجهيزات درماني زودتر به خانه ی يک بيمار مي رسد آنوقت يک جای ديگر عالم که همين ايران است از هوای آلوده و سقوط هواپيمای مستعمل و تصادفات جاده ای همينطور کرور کرور آدم از بين مي رود، بعد هم دستگاه های تسليت چاپ کني و آدم های ماشين امضا شده شروع مي کنند از خداوند به پائين همه را تسليت بار کردن
از همين يکي دو هفته ی ديگر هم هر چهار ديواری يک اداره را به نام يکي از اين قربانيان نامگذاری مي کنند که مثلأ بگويند قدرشان را مي دانيم. من هنوز نمي فهمم اين همه در و ديوار را نامگذاری مي کنند چرا اسم چندتايي از کوچه های اطراف تشکيلات حکومتي را نمي گذارند مثلأ کوچه ی خريت، ميدان بلاهت، بن بست ناداني بلکه اقلأ اين اهل حکومت وقتي از اين مکان ها رد مي شوند بفهمند مردم از همين افعال نظير خريت اين هاست که دارند تلف مي شوند. اين دشمني با دنيا دارد دودش به چشم مردم ايران مي رود
آخر يکي از ميان اهل حکومت پيدا نمي شود بفهمد مگر قرار است جهنم آن دنيا چه چيزی از اين بدتر باشد که همين جا در ايران داريد آن را بازسازی مي کنيد. صد رحمت به نيش مار قاشيه که اقلأ انتظارش را مي شود داشت، آدم بيگناه در خانه اش نشسته يکباره هواپيمای خراب مي خورد به ساختمان خانه اش و همه چيز دود مي شود و مي رود هوا، هوای آلوده دارد همه را مي کشد، ماشين از رده خارج وسط جاده از هم مي پاشد فقط چون آقايان مي خواهند نشان بدهند قادريم دشمن را به زانو دربياوريم. بابا! اين دشمنان شما که همه ی عالم منهای سوريه باشند همگي سالم و سرحالند، اين خود ما بيچاره ها، ما مردم ايران، هستيم که داريم به زانو درمي آئيم. آخر چه کسي اين نسخه ی عوضي را تجويز کرده داده دست شما؟

نظرات

پست‌های پرطرفدار